ابوذر یک سلطنت طلب است که بالای اتاق، درست زیر منبر حاجی چمباتمه زده، برای بار ۱۸ ام در یکروز تایپ می کند: «زنده باد رضا شاه دوم! پاینده باد دودمان پرافتخار پهلوی!» و ادامه می دهد: «ملی منقلی های مصدق السلطنه پیزوری!»
مخاطبش کسی نیست جز داوود که تنها چند متر آنطرفتر با او فاصله دارد و یک مصدقی ضد پهلوی است و ابوذر «شاقلی» را به «شعبان تاجبخش» و «پری بلنده» ارجاع می دهد!
اختلاف سیاسی ابوذر و داوود چند سال است که به این شیوه و گهگاه حتی شدیدتر در شبکه های اجتماعی دنبال می شود و هر دو طرف طرفدارانی هم برای خود دست و پا کردند؛ اما خارج از دنیای سیاست روابط ابوذر و داوود گرم و صمیمانه است.
آشنایی این دو به سال های طلبکی در حوزه علمیه قائم آل محمد (ع) برمی گردد و از همان زمان جهاد سایبری می کنند و اگرچه هر دو زن دارند از همان دوران طلبگی و جهاد فی سبیل الله با هم رابطه ی عاشقانه و مقاربت دارند. هر آینه کسی پاپیشان شود، می گویند طلبه ها از دوران حوزه از مراجع برخی اجازه های مخصوص دارند!
یابو روبروی این دو نشسته. خودش می گوید که شیرِ امام خامنه ای است اما برادرها پشت سر «یابوی پیر» صدایش می زنند! یابو سابقا قواد بود و پیش از انقلاب در شهر نو برای روسپی خانه ها خانوم بالا و پایین می کرد؛ بعد از انقلاب مذهبی شد و توبه کرد و به پابوس امام رضا و دو بار هم کربلا مشرف شد و از آن ببعد صرفا برای رفع نیازهای اطلاعاتی نظام «پرستو» و برای رفع نیازهای جنسی روحانیون متعه جور می کند.
موضع سیاسی یابو در دنیای مجازی اصلاح طلبی است و اصلاح طلبی را در پیوند عمیق با حرفه ی خود در دنیای بیرون ارزیابی می کند: «همانطور که رفع نیازهای جنسی برادرها وظیفه شرعی و دینی است؛ اصلاحات هم وظیفه رفع نیازهای شرعی نظام را در ابعاد وسیع تر جامعه اسلامی ایفا می کند.» یابو معتقد است که اگر توفیق سپاهی بودن یا سایبری بودن نصیبش نمی شود حتما در کنار ملا محمد خاتمی برای خدمت به اهداف نظام اسلامی و انتخابات جهاد فی سبیل الله می کرد.
پایین تر از این ها میثم با لنگ های گشاد دراز دراز روی لپ تاپی که لای دو تا پایش قرار داده خم شده و با اکانت منقش به تصویر چگوارا به داوود و چند سلطنت طلب واقعی فحاشی می کند. میثم سابقا دزد منازل مسکونی بود اما از زمانی که استعدادش توسط سپاه کشف شد به یک مارکسیست دو آتشه تبدیل شد. مخالفت میثم با جهان غرب طوری است که اگر اگر مارکس صرفا معتقد بود که ابزار تولید باید در اختیار جامعه باشد، میثم حق مالکیتی بر شلوار و تنبان هم قایل نیست؛ البته حقوقش را با مزایای کامل و اضافه کاری از سپاه دریافت می کند. بجز این چند نفر، تعدادی تجزیه طلب، بنی صدری، و مجاهد هم عضو گروه هستند و هر از گاه حسب ضرورت با تعویض اکانت و تغییر نام به باقی تیم یاری می رسانند.
وسط اتاق یک کوزه گلی قرار داده اند که دست همه ی اعضای تیم به آن می رسد و هرگاه لازم باشد به ائمه یا مراجع یا خود حضرت آقا فحاشی کنند در آن کفاره بریزند.
اگرچه وضع اعضا خوب است و علیرغم «هفت هزار تومانی» خوانده شدن، این روزها رقم های درشتی میگیرند، مقدار این کفاره ها هیچگاه از سکه های پنجاه تومانی و صد تومانی تجاوز نمی کند. با توجه به ضرورت فحاشی به مقدسات در هفته های گذشته، این روزها حجم بزرگی از سکه روی هم تلمبار شده که گهگاه میثم به نگاه ولع آمیزی به آن خیره می شود و یابو به او چشم غره می رود که یعنی اینها اموال حضرت است.
حاجی که مسئول گروه است به همه ی اعضای گروهش افتحار می کند. به نظر حاجی ترکیب یابو- میثم- داوود بسیار اینتلکچوال و آکادمیک است و می تواند در آینده نزدیک ضربه سخت ایدئولوژیک بر پیکره ی ضد انقلاب وارد آورد. فارغ از اینکه نظر حاجی را تا چه حد درست بدانیم، در تمام طول تاریخ ایران، هیچگاه دیده نشده که این تعداد نحله های مخالف و متعارض بتوانند اینطور در صلح و صفا و صمیمیت زیر یک سقف معاشرت و حتی در مواردی مقاربت کنند. از این جهت شاید حتی بتوان گفت که قرارگاه سایبری سپاه صلح آمیزترین نقطه دنیا است!
The post قرارگاه سایبری سپاه، صلح آمیزترین نقطه دنیا first appeared on تارنگار فردا.]]>
I learned long ago, never to wrestle with a pig. You both get all dirty, and besides, the pig likes it.
~ George Bernard Shaw
مدتها پیش یاد گرفتم که هیجگاه با یک خوک کشتی نگیرم. اگر با یک خوک کشتی بگیرید هر دو کثیف می شوید و خوک از اینکار لذت می برد.
The reasonable man adapts himself to the world: the unreasonable one persists in trying to adapt the world to himself. Therefore all progress depends on the unreasonable man.
~ George Bernard Shaw
فرد معقول خودش را با جهان وفق می دهد اما شخص نا معقول پافشاری می کند تا جهان را مطابق میل خودش درآورد. از این جهت تمام پیشرفت های جهان وابسته به شخص نامعقول/گردن ناگذار است!
استفتا نخست:
آیا باید با خوک های اینترنتی امام خامنه ای کشتی بگیریم؟
حکم نخست:
با خوک های اینترنتی امام خامنه ای حتی المقدور کشتی نگیرید!
استفتا دوم:
اگر یک خوک محترمانه درخواست کرد که با او کشتی بگیریم چکار کنیم؟
حکم دوم:
اگر یک خوک درخواست کشتی کرد، خیلی محترمانه طوری که احساساتش جریحه دار نشود، درخواستش را رد کنید!
استفتا سوم:
اگر یک خوک درخواست کشتی کند و ما فرار کنیم چه می شود؟
حکم سوم:
اگر یک خوک درخواست کشتی کند و شما فرار کنید دنبالتان می آید و به ازای هر یک گامی که پاپس بکشید، دو گام جلوتر خواهد آمد. هرگز از دست یک خوک فرار نکنید مگر اینکه تا ابد بخواهید فرار کنید!
استفتا چهارم:
اگر یک خوک با بقیه خوک های محله/طویله/قرارگاه سایبری اش سر گذر را قرق کرد و گفت اِلا بِلا باید با من کشتی بگیری، چکار کنیم؟
حکم چهارم:
اگر یک خوک درخواست زورکی کشتی کرد، خیلی نامحترمانه جوری که حالش خراب شود طوری برنید که زدنش صدا بدهد؛ اما جایی بزنید که حسابش را نکرده و طوری بزنید که حتما یادش بماند! البته بعد از کشتی هم حسابی حمام بگیرید چون با یک خوک کشتی گرفته اید!
استفتا پنچم:
آیا احکام کشتی گرفتن یک راس یابوی پیر با خوک ها توفیر دارد؟
حکم پنچم:
یک یابو دقیقا یک خوک نیست. هر دو یابو و خوک از چارپایان امام خامنه ای هستند؛ اما یابو حتی قابلیت های یک خوک را هم ندارد. از طرفی یابو موجود کثافتی (به قول فرنگی ها: low-life) است که قابلیت تولید صنعتی آن وجود دارد؛ به همین دلیل احوط آن باشد که اجتناب کنید؛ اما اگر لازم بود ترتیبش را بدهید، یا یک دسته بیل به ماتحتش فرو کنید؛ یا با آجر طوری به سرش بزنید که محتوایش بیرون نریزد و آسفالت خیابان کثیف نشود!
استفتا ششم:
روشهای شناسایی خوک ها چیست؟ چگونه یک خوک را شناسایی کنیم یا به عبارت دیگر چگونه بفهمیم که یک خوک گوزن یا اردک یا قناری نیست و حقیقتا یک خوک است؟
حکم ششم:
اگر شبیه خوک بود؛ اگر مثل خوک خرناس می کشید؛ اگر بوی خوک میداد؛ مثل یک خوک راه می رفت و اگر اخلاقیات، عادات، سلوک، اهداف و مناسک خوکی داشت، ظن غالب این است که شما با یک قناری تیم برادوی اسپانیایی طرف نیستید و با یک خوک مواجه اید.
استفتا هفتم:
آیا ممکن است (جاست این کِیس!) قناری تیم برادوی اسپانیایی را اشتباها خوک تصور کنیم بدون اینکه نقی ناکرده از ابتدا چنین منظوری داشته باشیم؟
حکم هفتم:
اگر یک قناری تیم برادوی اسپانیایی روشها و تدابیر خوکی اتخاذ کند و بوی خوک بدهد و دماغش را شبیه خوک ها آرایش کند و اهداف خوکی داشته باشد ممکن است در مواردی به عنوان خوک شاسایی شود؛ اما ظن غالب این است که این اتفاق نیافتد؛ مگر اینکه یا شما توهم همه خوک پنداری دارید یا قناری تیم برادوی اسپانیایی جنون خوکی گرفته باشد.
استفتا هشتم:
آقا! ما چشم هایمان را باز کردیم؛ خوب هم بو کشیدیم و وجنات و سکنات و اهداف و سوابق را هم نگاه انداختیم و دیدیم که خود خودش است و طرف از هر لحاظ یک قلاده خوک است؛ اما این پدرگراز از رو نرفته! یک جفت بال بخودش آویزان گرده می گوید اِلا بِلا تو بمیری، به حضرت عباس من قناری تیم برادوی اسپانیایی هستم! تکلیف چیست؟
حکم هشتم:
اگر یک خوک (و ایضا یابو) شما را به حضرت عباس قسم داد که قناری تیم برادوی اسپانیایی است و تو بمیری هم زد و شما را هم در رودرباستی گذاشت؛ کماکان یک قناری تیم برادوی اسپانیایی نیست و همان خوک است.
استفتا نهم:
اخیرا تعداد بسیار زیادی خوک در وب فارسی پیدا شده که اغلب ویژگی های یک خوک را دارند؛ اما تعدادشان بیش از آن است که واقعی باشد! آیا دستکم بخشی از آنها قناری تیم برادوی اسپانیایی هستند چون روش های خوک یابی ما خوب کار نمی کند؟
حکم نهم:
اگر خوک های زیادی، که حایز تمامی یا بخش اعظم مصادیق خوک باشند، را یکجا یافتید؛ ظن غالب این است که نظام اسلامی در آن مکان احداث یک خوکدانی را مد نظر دارد و ایراد از محاسبات شما نیست.
استفتا دهم:
خوک ها چه انواعی دارند؟
حکم دهم:
خوک های امام خامنه ای اگر چه همگی خوک هستند و گاهی هم با یابوهای پیر همکاری دارند، همگی برای حفظ نظام فعالیت می کنند، خوک ها حسب عملکرد انواع مختلفی دارند. برخی از خوک ها مزدور سایبری هستند؛ برخی در مراکز مختلف اعم از اینترنتی و غیر اینترنتی نفوذ خوکی می کنند تا در زمان مناسب اهداف نظام را پیش ببرند؛ برخی شان با انتشار دروغ و پروپگاندا مسئولیت به بیراهه کشیدن افکار عمومی را دارند؛ و برخی هم سعی در زورگیری و خفه کردن صدای مخالف دارند.
چهار سال پیش چنین روزی در قهوه خانه دانشگاه ایالتی کالیفرنیا نشسته بودم و در حالی که یک فنجان قهوی غلیظ روبرویم بود و سرم را، که از درد در حال انفجار بود، بین دو دست داشتم، رفت و آمد دانشجویان آمریکایی را تماشا می کردم:
آیا هیچکدام از این مردم بی خیال خوشحال امکان درک تجربه انسانی مردم استبدادزده را خواهند داشت؟ اگر تجربیات ما بخشی از بودن ما است آیا انسانیت ما با اینها تفاوت دارد؟ آیا هیچکدام از اینها می توانند وضعیت دردناک کنونی مرا درک کنند؟ یکباره یاد این عبارت از برنارد شاو افتادم: «اگر با یک خوک کشتی بگیرید هر دو کثیف می شوید و خوک هم از اینکار لذت می برد.» و بلافاصله این یکی را بخودم پاسخ دادم: «تمام پیشرفت های جهان وابسته به شخص نامعقول/گردن ناگذار است!»
برای سه ماه گذشته من هر روز و روزی بیش از ده ساعت با خوک های امام خامنه ای کشتی گرفته بودم بدون اینکه اینکار تا آن لجظه نتیجه ای داشته باشد و اصلا کسی متوجه این دردسر جدید من باشد. ماجرا از یک مسئله کوچک و نامربوط شروع شد: واجبی کشیدن امام حسین در شب روز عاشورا!
گویا یکی از اعضای جبهه ملی–که من هیچوقت نشناختم–به واجبی کشیدن حسین در روز پیش از عاشورا برای تولیدات هر چه بیشتر امامزاده در بهشت اشاره کرده بود؛ آن هم در وبسایتی که اصلا ارتباطی با من نداشت. (کل ماجرا را همان موقع اینجا نوشتم)، و خوک های سپاه هم بدنبال نمایش توانمندی های ایننترنتی بودند که یک سرور غیر تجاری با یک سایت از جبهه ملی را پیدا کنند و گذرشان به من افتاد که دست بر قضا یکی را قبلا از دستشان نجات داده بودم.
عموما وبسایت های کوچک روی هوستتینگ اشتراکی (shared-host) هستند اما من همان موقع سرور مجزا داشتم که همین هم موجب شد من را انتخاب کنند. سایت یکبار هک شد؛ اما کار به همانجا تمام نشد. ظرف چند ماه آینده من دستکم سی و دوبار حملات کنترل دسترسی گرفتم به علاوه چند صد حمله کوچک دیگر، بدون اینکه بک آپ قابل استفاده از کل سیستم را داشته باشم.
هر بار که کل سیستم را از نو می ساختم و بک آپ اکانت ها را نصب می کردم و تغییراتی می دادم دوباره می زدند. این رویه کماکان ادامه داشت تا سیستم را بطور کامل از CentOS تغییر دادم. گویا یک باگ روز صفر (zero-days) روی این نوع از سیستم عامل داشتند که من نمی توانستم بدانم از کجا می زنند. دقت کنید! در تمام این مدت من هم فایروال دی ان اس داشتم؛ هم فایروال سرور داشتم؛ هم فایروال وب سرور داشتم و باز هم خوک ها می توانستند روی بخش های مختلف مردم آزاری پیدا کنند. سه سال از آن زمان طول کشید تا من بتوانم بفهمم با چه چیز مواجهم برای اینکه صرفا چند صفحه اینترنتی را سرپا نگه دارم.
فردای روز حمله ی اولیه سپاه، یک افسر اف بی آی با من تماس گرفت تا اطلاعات لاگ های دسترسی سرور را بگیرد، از آنجا که تعدادی را هم در داخل کشور سر واجبی کشیدن ۱۴ قرن پیش امام حسین دستگیر کرده بودند؛ اف بی آی ترسیده بود که مبادا حمله تروریستی یا سایبری بعدی در خود آمریکا در کار نباشد. تمامی کاری که اف بی آی در طول روزها و هفته های آینده برای من کرد این بود که بمن بفهماند برای اداره سایت هایم هیچ کمکی جز خودم ندارم و ردیابی این جانوران هم کار ساده ای نیست. چون از مبدا تا مقصد چندین بار شبکه های مختلف تغییر می کند و بنابر این در این جهان اینترنت من ممکن است مورد حمله اینترنتی خوک های امام خامنه ای قرار بگیرید و عوامل آن هم قابل ردیابی نباشند!
در این جهان نوینی که صرفا طلبعه اش هویدا شده–و بسیار پیچیده تر و نا امن تر هم خواهد شد–شناسایی هویت متجاوزان کار بسیار دشواری است؛ همانطور که امکان جلوگیری از حمله های اینترنی بطور کامل هم وجود نخواهد داشت. بنابر این دو مفهوم اثبات هویت به بررسی درصد احتمالات انتساب هویت (همان که اگر شکل خوک بود، احتمالا قناری نیست!) و امنیت سایبری به پایین آوردن میزان تهدید و محاسبه مقدار ریسک فروکاسته می شود.
در زمانی که من مورد حمله قرار گرفتم، نه مطالبی از طرف من و نه کسانی که کمکشان می کردم منتشر می شد که عدم انتشار آن اولویت امنیت ملی نظام باشد؛ نه میزان بازدیدها به حدی زیاد بود که احساس خطر کنند؛ با اینحال کماکان این رویه را تا حذف کامل من از دنیای اینترنت (به زعم خودشان) ادامه دادند.
برای عملکردشان من چند توضیح زیر را سراغ دارم:
یکم – بخشی از عملیات سایبری در ایران وابسته به شرکت های خصوصی یا خصولتی است. این شرکت ها برای عملیات موفق از نهادهایی مثل سپاه پول می گیرند؛ بنابر این ممکن است به دروغ تهدیدهایی را نشان بدهند که وجود خارجی ندارند. یادمان باشد در آن زمان حمله به من (بر خلاف امروز) کار به نسبت ساده ای بود و این شرکت ها هم برای عملیات موفق دستمزد اضافی می گیرند.
دوم – حملات همگی توسط انسان انجام نمی شود. بخش بزرگی از حملات اینترنتی دولت ها بصورت خودکار درآمده که امکان حمله به تعاد زیادی هدف را با منابع انسانی و متخصص محدودتر مقدور می کند. بنابر این چون مقاومت دیدند، خواسته اند امتحان کنند نتیجه چه خواهد شد.
سوم – از آنجایی که من شرکت تجاری نبودم؛ حمله به من خطرات کمتری داشت و می توانستند سیستم هایشان را هر بار با تنظیمات جدید فایروال من–به عنوان یک نمونه که دست و پا می زند سرپا بماند–امتحان کنند.
چهارم – یک ملای دیوانه (یا جانوری شبیه به آن) یکی از مطالب وبلاگ من را خوانده و بعد از اینکه خوشش نیامده دستور داده که من را از اینترنت حذف کنند!
پنچم – نظام تصمیم دارد هیچگونه انتشار مطالب مخالف و معاند سیاسی را در حد یک سرور مستقل و انتشار خصوصی مستقل تحمل نکند.
منابع غربی و شرکت های امنیت داده که فعالیت های اینترنتی نظام اسلامی را بررسی می کنند گزارش می دهند که حملات و بدافزارهای ساخت نظام بخش بزرگی از کاربران عادی اینترنتی را هدف می گیرد و این حملات در سالهای اخیر پیچیده تر شده و دامنه اش فراتر رفته. برای اینکه مورد تهاجم قرار بگیرید، حتما نباید شخصیت بسیار تاثیرگذار یا شناخته شده ای باشید. بطور کلی دلایل زیادی وجود دارد که شما همین الان هم تحت جاسوسی اینترنتی قرار دارید:
یکم – بخش اعظم داده هایی که از کاربران بدست می آید توسط انسان تجزیه و تحلیل نمی شود و از ماشین لرنینگ و نچورال لنگوییج برای این مصارف استفاده می شود. با استفاده از تکنیک های جدید امکان تجزیه و تحلیل اطلاعات میلیون ها کاربر وجود دارد و این روش ها روز بروز موثرتر می شوند.
دوم – بخش اعظم روشهای آلوده سازی بطور جمعی انجام می شود بطور که لازم نیست زمان و هزینه زیادی صرف یک کاربر مشخص شود.
سوم – اغلب ضد بدافزارها بر پایه ی امضا (سیگنیچر بیسد) هستند و برای مواردی طراحی نشده اند که یک برنامه هَش امضای خودش را مرتب تغییر دهد یا آن را رمزگذاری کند؛ بنابر این همه ی بدافزارها توسط این نرم افزارها قابل شناسایی نیستند حتی اگر هدف تعداد بسیار زیادی از کاربران باشند و وضع در آینده از این هم بدتر و پیچیده تر خواهد شد!
چهارم – نظام اسلامی از حمله اینترنتی به مخالفان به عنوان یکی از دستاوردهایش اشاره می کند و سرمایه گذاری های عظیمی در این راه کرده.
پنجم – سرکوب اینترنتی، حاسوسی سایبری، دروغ پراکنی، و ترور شخصیتی بصورت اینترنتی کم هزینه و موثر است.
ششم – نظام اسلامی از شما نه فقط جاسوسی می کند بلکه به عنوان ابزاری برای آلوده کردن دیگران استفاده می کند.
هفتم – نظام اسلامی نباید لزوما مسئولیتی در قبال حملات اینترنتی عهده دار شود؛ این در حالی است که سرکوب در جهان واقعی همیشه بی هزینه نیست.
هشتم – نظام اسلامی مصر است در شبکه های اجتماعی و وبسایت هایی که ممکن است هر زمان در آینده موثر باشند نفوذ کنند؛ برای این منظور علاوه بر نیروهای تعلیم دیده، یک دستگاه امنیتی عریض و طویل و مقدار زیادی زمان در اختیار دارد. بنابر این ظن قوی می رود در بخش اعظم مراکز غیر دولتی که سیستم های ضد اطلاعاتی ندارند نفوذ کرده باشد. به هنگام استفاده از این سرویس ها در نظر داشته باشید صرف صحت و درستی بنیانگذار یک سیستم به معنی ایمنی کامل کل سیستم نیست. علاوه بر این، هر نوع اطلاعاتی که در داخل یک سیستم رمزگذاری نشده اند (از قبیل پیغام ها یا داده های شخصی) حتی از بیرون از آن هم آسیب پذیر هستند.
ایران به سوی ویرانی گسترده و سرنوشت وحشتناکی می رود. چهل سال فساد گسترده دولتی، ندانمکاری، رانتخواری و دزدی اموال ملی، تخریب گسترده ی منابع طبیعی در صورت ادامه ی نظام، کشور را در معرض نابودی قرار خوهد داد. با وخیم تر شدن اوضاع، حرکت های اعتراضی مردم جان به لب رسیده هم گسترده تر خواهد شد و عملیات سایبری، به عنوان یک راه حل موثر و ارزان بیشتر و بیشتر مورد نظر نظامی قرار خواهد گرفت که می خواهد تا آخرین لحظه–ولو به قیمت نابودی کل کشور–حکمرانی کند. همچنین نظام اسلامی در طول سالهای اخیر با سرمایه گذاری های گسترده جهش عظیمی در بخش قدرت سایبری داشته و انتظار می رود این رشد کماکان ادامه پیدا کند.
متاسفانه، همانطور که من هم بصورت عملی یاد گرفتم، هیچ ملجا و پناهگاه فوری وجود ندارد. خوک های سایبری امام خامنه ای iهر جایی پیدا می شوند! اگر شکل خوک بود؛ اگر صدای خوک در می آورد و اگر بوی کثافت می داد، احتمالا قناری تیم برادوی اسپانیایی نیست و همان چیزی است که شما هم حدس می زنید که هست. یادتان باشد با خوک ها حتی المقدور کشتی نگیرید؛ اما اگر زمانی لازم شد بایستید و بجایش فرار کنید باید تا روز آخر فرار کنید! شخصا ترجیج دادم فرار نکنم حتی اگر هزینه اش زیاد باشد.
تا جایی که به مسایل امنیت شخصی تان مربوط است، سعی کنید اصول اولیه را یاد بگیرید. پیشتر یک پست درباره شیوه های کلی سو استفاده از اطلاعات شخصی شما در اینجا نوشتم. اگر داخل ایران هستید برای مسایلی که به امنیتتان مربوط است از یکی از سیستم های عامل اختفا کننده استفاده کنید. (شخصا سیستم عامل تیلز را و برای راحتی بیشتر بصورت سیستم مجازی توصیه می کنم.)
از یک سیستم واحد برای همه امور شخصی و غیر شخصی تان استفاده نکنید و همینطور از سیستم اندروئید برای هیچگونه اموری که امنیت شما را بخاطر بیاندازد استفاده نکنید؛ نظام اسلامی روی اندروید مشخصا جاسوسی می کند و سیستم های موبایل هیچگاه به ایمنی سیستم های پی سی نیست.
The post احکام کشتی با خوک های اینترنتی امام خامنه ای؛ یا روشهای شناسایی سایبری های آقا first appeared on تارنگار فردا.]]>
در این نوشته فرض بر این است که شما اصول ابتدایی را می دانید و اشتباهات اولیه نمی کنید. مثلا روی هر لینکی کلیک نمی کنید؛ هر برنامه ای را نصب نمی کنید؛ از آخرین نسخه نرم افزارها و پچ سیستم عامل استفاده می کنید؛ اطلاعات شخصی خود را به راحتی در اینترنت و در اختیار دیگران نمی گذارید؛ پسووردهای امن دارید؛ روی کامپیوتر شما نرم افزار فایروال و ویروس شکن بروز شده وجود دارد و دستکم برای ارسال اطلاعات از اس اس ال (https) استفاده می کنید.
نخست باید بدانید که اگر از وی پی ان استفاده می کنید و با عبارت جستجوی آی پی من چیست متوجه تغییر آی پی خود می شوید؛ تغییر آی پی لزوما آی پی شما را ناشناس نمی کند؛ بلکه آی پی اصلی ممکن است کماکان از پشت آی پی وی پی ان قابل ردیابی باشد. برای اینکه بدانید آی پی اصلی چکه می کند یا نه از این سایت استفاده کنید.
همانطور که مشاهده می کنید در اغلب موارد WebRTC آی پی اصلی شما را لو می دهد و این یعنی اینکه تغییر آی پی و استفاده از وی پی ان شما را محافظت نمی کند؛ مگر اینکه این خاصیت WebRTC که در اصل برای پخش سریعتر ویدیو در تقریبا تمامی مروزگرها (=براوزر)ها وجود دارد توسط افزونه هایی مانند WebRTC leack shield در کروم/کرومیوم یا فایرفاکس بلاک شود. همینطور اطلاعات دیگری هم توسطمرورگر شما نمایش داده می شود.
پیشنهاد من این است که علاوه بر نصب چنین افزونه هایی ذر کروم و فایرفاکس برای استفاده شخصی، برای استفاده در مواردی که حساس تر است حتما فقط از برازور تور، اورفاکس برای موبایل (سیستم عامل موبایل بطور کلی امنیت کمتری دارد) و یا سیستم عامل تیلز استفاده کنید که پایین تر شرح خواهم داد.
شاید تعجب کنید اگر بدانید سالانه اطلاعات میلیون ها کاربر اینترنتی در وبسایت های بزرگ هک می شود و این اطلاعات در دارک وب (Dark-Web) توسط گروههای خلافکار به خرید و فروش می رسد. به همین علت پسووردهای اکانت های شما باید حتما متفاوت باشد چون با لو رفتن یک سری پسوورد امکان دسترسی به اکانتت های دیگر فراهم می شود و حتی اگر اطلاعات خاصی در باقی اکانت هایتان نداشته باشید، هکرها می توانند برای شما طعمه بگذارند. هر چیزی هم که در جایی منتشر می کنید ممکن است بعدا سر از جای دیگری در بیاورد بنابر این اطلاعات حساس را در جایی ذخیره نکنید.
برای اینکه بدانید اکانت های ایمیل یا حساب های کاربری تان قبلا هک شده یا نه سری به اینجا بزنید.
پسووردهای اکانت هایتان را در یک اکانت پسوورد منیجر که پسووردها را رمزگذاری می کند ذخیره کنید و دقت کنید پسووردها رندوم باشد. برای شکستن الگوریتم ۲۵۶ بیتی AES rijndael که متداول است با تکنولوژی کنونی چند هزار سال زمان لازم است. بنابر این، این فایل اگر دست کسی هم بیافتد براحتی قابل استفاده نیست. پسووردها اگر در جای امن باشد و پسوورد اصلی فایل قابل حدس زدن نباشد، امکان ذخیره دهها پسوورد وجود دارد. فایل را می توانید روی اکانتی شبیه مگا (بهترین گزینه رایگان که من سراغ دارم!) بگذارید تا از سیستم های مختلف و گوشی موبایل همه پسووردها برایتان در دسترس باشد و جلوی حمله دیکشنری و حمله های سوشیال انجنیرینگ که توضیح خواهم داد را بگیرید.
جاوا اسکریپت یک برنامه ساده و کاربردی است که بر روی اکثر مرورگرها وجود دارد. از قابلیت های این برنامه گاه برای ردیابی شما استفاده می شود. کانواز فینگرپرینتینگ (Canvas Fingerprinting) یک قابلیت در اچ تی ام ال پنج است که برای مصارف گرافیکی طراحی شده و از تلفیق این دو برنامه برای شناسایی سیستم عامل شما استفاده می شود. بطور کلی هر سیستم عاملی اثر انگشتی دارد که می تواند آن را از دیگر سیستم ها متمایز کند. برای بجا گذاشتن اثر انگشت تقلبی جاوا اسکریپت را از بخش ستینگ براوزر خود ببندید (یا با افزونه کروم و فایرفاکس) و این canvas blocker و random user agent را روی کروم و فایرفاکس نصب کنید.
بطور کلی موفق ترین روشهای هک کاربران و دسترسی به اطلاعات شخصی شان روشهای بسیار فنی نیست؛ بلکه فیشینگ و فریب دادن کاربران است که بیش از ۹۰ درصد حمله های موفق را دربر می گیرد. بهترین این روشها هم اسپیر فیشینگ (spear-phishing) است که روی یک کاربر خاص تمرکز می کند. ساده ترین نوع این حمله ارسال یک صفحه دروغین شبیه صفحه ورود یک سایت است که شما در آن اکانت دارید تا اطلاعات کاربری شما را سرقت کنند. (مثلا فرض کنید یک ایمیل دروغین ز نشانی یک سایت بگیرید که باید از داخل لینک وارد اکانتتان شوید.) روشهای پیچیده تر شامل ارسال ایمیل اسپوف شده؛ فایل های آلوده، و تلفیقی از این روش و روشهای دیگر است.
در روش اسپوفینگ یک ایمیل از شخصی ارسال می شود که در واقع از فرستنده حقیقی نیست و جاعل ادعا می کند که او به اطلاعاتی دسترسی دارد یا درخواست اطلاعات خاصی می کند.
برای نمونه من یکی از این حملات که اخیرا هدف آن بودم را نشانتان می دهم. سه ایمیل از سه نقطه جهان فرستاده شده بود که نشانی فرستنده نشانی ایمیل خود من بود. اما اگر متن ایمیل را در گوگل سرچ کنید متوجه می شوید برای دهها نفر دیگر هم فرستاده شده. همیشه اولین قدم روش مواجه با چنین ادعاهایی استفاده از یک موتور جستجو مانند گوگل است که می توانید متن یا نشانی یک صفحه یا کلمات اصلی را گوگل کنید.
در این ایمیل که از طرف نشانی ایمیل خود من برای خود من آمده، فرستنده ادعا می کند که یک هکر است و ایمیل من را هک کرده و همینطور وارد کامپیوتر من شده و تصاویر خصوصی من را در حال تماشای فیلم پورن در اختیار دارد و اگر هزار دلار در اکانت بیت کوین دریافت نکند اطلاعات من را بصورت عمومی منتشر خواهد کرد!
این عبارات، همانطور که بالاتر اشاره کردم، برای تعداد زیادی از دریافت کنندگان نوشته شده و نویسنده من را نمی شناخته و گرنه با دقت بیشتری این عبارات را انتخاب می کرد.
از چند موضوع که فرستنده درباره من نمی دانسته نخست اینکه من نشانی ایمیل استفاده نمی کنم؛ بلکه نشانی های عمومی ترم الایس (alias) است روی یوزر واقعی که فرستنده قطعا نمی توانسته بداند؛ دوم اینکه من دوربین هایم برای ده سال گذشته بصورت فیزیکی قفل بوده و او نمی توانسته هیچگاه از من فیلم بگیرد؛ و سوم اینکه من یک منخصص امنیت رایانه هستم و می توانم ببینم که نشانی ایمیل اسپوف شده!
سومی را شما هم قطعا می توانید از اینجا یاد بگیرید:
هر ایمیل که برای شما ارسال می شود یک بخش سورس کد دارد (source code) که در قسمت نمایش متن (view source) می توانید ببینید آی پی فرستنده چیست و سروری که از آن فرستاده شده کجاست. در نمایش متن بالا نشانی آی پی نشان می دهد فرستنده سرور من نیست. برای اینکار نرم افزار آنتی اسپم روی میل سرور هم کمک می کند تا ببیند ایمیل فرستنده از آی پی دروغین (آی پی که متعلق به سرور ایمیل نیست) فرستاده شده؛ هر سه آی پی که ایمیل برای من فرستاده بودند از روسیه، برزیل و اکراین احتمالا هک شده اند و نشان می دهند که فرستند دسترسی به ایمیل من ندارد و نشانی اصلی را زیر نشانی من پنهان کرده و به اصطلاح نشانی ایمیل من را اسپوف کرده که نمایش دروغین یک نشانی ایمیل برای یک نشانی فرستنده واقعی است. نظام اسلامی هم از روشهای اینچنینی استفاده فراوان می کند.
همانطور که آی پی واقعی شارلاتان فرستنده ایمیل بالا برای من ارسال شده؛ شما هم در زمان ارسال یک ایمیل، آی پی تان را با آن می فرستید و با دیدن سورس کد ایمیل فرستاده شده از جانب شما هویتتان معلوم می شود. دقت کنید اگر باید ایمیل ناشناس بزنید حتما از وی پی ان و ترجیحا از سیستم عامل تیلز که پایین اشاره خواهم کرد استفاده کنید.
از نظر فنی در صورت نقص در یک صفحه وب که از آن بازید می کنید (تعداد این نقایص بیشتر از آن است که حدس بزنید!) امکان اینجکت کردن کد در آن صفحه از یک بازدید کننده و اجرای آن روی کامپیوتر شخص دیگری که از آن صفحه بازید می کند وجود دارد. مرورگرها عموما برنامه های کلاینت ساید را با احتیاط اجرا می کنند و این حمله نباید به چیزی فراتر از سرقت اطلاعات مرورگر یا کوکی های سایت ها منجر شود؛ اما خود مرورگر/براوزر هم ممکن است نقص داشته باشد. با اجرای این کدها می توان حتی کنترل کامل سیستم قربانی را از دست گرفت حتی زمانی که برنامه فایروال و آنتی وایرس و آنتی مالور بروز شده داشته باشید.
اگر هنگام بازدید از یک صفحه پیامی گرفتید که آن صفحه برای اجرا به حد بالاتری از دسترسی نیاز دارد آن را تایید نکنید و سعی کنید از این برنامه بر روی مرورگر وب فایرفاکس یا کروم خود استفاده کنید.
از یک براوزر/مرورگر وب که قابلیت اجرای اسکریپت های کلاینت ساید را دارد به صورت مجازی استفاده کنید. بسیاری از سایتها برای اینکه عملکرد کامل داشته باشند نیاز به اجرای برنامه کلاینت ساید دارند. اگر فقط نمی خواهید محتویات صفحه را بخوانید و نمی توانید اسکریپت ها را بطور کامل با پلاگین هایی مانند NoScript ببندید؛ کل برنامه را بصورت سیستم مجازی اجرا کنید و آن را هم در کروم بصورت incognito و در فایرفاکس new private window باز کنید.
کمودو یک فایروال خوب دارد که مجانی است. همانطور که گفتم این اوباش فایروال را رد می کنند چون فایروال بر اساس یلک لیست کار می کند و این معایب روز صفر شامل اکسپلویت های شناخته شده ی بلک لیست نمی شوذ پس خود فایروال (اگر موردی باشید که بخواهند بزنند) مهم نیست. فایروال را که نصب کردید، یک گجت برایتان نصب می کند روی دسکتاپ که با آن می توانید مرورگر را در حالت مجازی اجرا کنید و اگر کسی به مرورگر هم دسترسی پیدا کند نمی تواند وارد سیستم شما شود.
پس از نصب روی نام مرورگرتان در گجت برنامه فشار دهید:
اگر تصور می کنید که مورد حمله اینترنتی دولتی قرار گرفتید و کامپیوتر شما با بدافزار آلوده شده، بهترین راه حذف کامل سیستم عامل و نصب مجدد آن با پارتیشن بندی مجدد حافظه است؛ اما اگر چنین امکانی را ندارید، در گام اول از نرم افزارهایی مثل مالور بایت نسخه رایگان برای اسکن کردن کامپیوترتان استفاده کنید و در گام بعد با یک برنامه جستجوی روت کیت با بوت مجزا سیستم را جستجو کنید. این برنامه ها عموما روی س دی یا یو اس بی درایو نصب می شود و در زمان روشن کردن دستگاه، بطور مستقل مانند یک سیستم عامل بالا می آیند و تمام دستگاه را برای یافتن روت کیت جستجو می کنند. برای نمونه اینجا یا اینجا یا اینجا یا اینجا را ببینید.
کوکی های ترد پارتی (third party cookies) مشخصا برای این طراحی شده که شما را تعقیب کند و ببیند از چه سایتهایی دیدن می کنید تا تبلیغات مرتبط به شما نشان بدهند و محصولات مرتبط به شما بفروشند. کشورهای استبدادی از روشهای مشابه برای دنبال کردن شهروندانشان استفاده ی کنند. در گام نخست از بخش تنظیمات بروازر (=مرورگر) خود تمام کوکی های ترد پارتی را ببندید. حتی می توانید تنظیم کنید که همه ی کوکی ها بعد از بستن صفحه پاک شوند. در گام بعدی می توانید یک افزونه tracker blocker روی بروازر خود نصب کنید تا کوکی های نامربوط را پاک کند. هر از چندگاه کلیه اطلاعات هیستوری و کوکی ها را از براوزر پاک کنید.
قانون اول امنیت اینترنتی این است که هر چیزی آسیب پذیر باشد زمانی هک خواهد شد؛ قانون دوم این است که همه ی سیستم ها به نوع آسیب پذیر هستند! این آسیب پذیری فقط درجات متفاوتی دارد.
بیشتر سیستم های اینترنتی اطلاعات شخصی شما را ذخیره می کنند و بعدا برای مصارف شرکت های تبلیغاتی و به فروش می رسانند. این اطلاعات را می توانید در مواردی بصورت انتخابی پاک کنید (گوگل، یوتیوب، فیس بک، پی پل، یاهو و …) و بصورت آفلاین آرشیو بگیرید. همه این اطلاعات آسیب پذیر هستند و ممکن است در آینده به دست کسانی بیافتند که از آنها برای مصارف سو استفاده کنند و یا پس از هک شده دیتابیس ها به هکرها فروخته شوند.
چت های آنلاین هم از این قاعده مستثنا نیستند و اطلاعات شما را رویت و ذخیره می کنند حتی اگر چت خصوصی باشد و شخص خاصی نخواند این اطلاعات برای ماشین لرنینگ و استخراج اطلاعات وسیع بکار می رود. اطلاعات محرمانه را هیچگاه از اکانت های شخصی نفرستید. هر دیتابیسی که اطلاعاتی را ذخیره می کند آسیب پذیر است.
ویندوز ده امن ترین نسخه ویندوز است و هم بصورت ۳۲ بیتی (برای سخت افزار قدیمی تر) و هم ۶۴ بیتی قابل دسترسی است. پس از نصب و بروز رسانی آن تمامی بخش های مربوط به اطلاعات خصوصی را غیر فعال کنید (جستجوی privacy settings در بخش settings) چون مایکروسافت هم مانند گوگل و اپل از اطلاعات شخصی شما استفاده تجاری کند. همینطور برای استفاده از ویندوز نیازی به اکانت آنلاین ندارید که اطلاعات شما را ذخیره می کند؛ اکانت محلی (local account) امن تر است.
شاید خوانندگان این نوشته ندانند که شما با استفاده از نرم افزارهایی مانند وی ام ور (نسخه رایگان) و ویرچوال باکس می توانید دهها سیستم عامل مختلف را از توزیع های لینوکس گرفته تا ویندوز و مک او اس یکجا داشته باشید. بدون اینکه سیستم مجازی به سیستم اصلی شما کاری داشته باشد. مثلا می توانید یک سیستم اوبونتو یا ویندوز را داخل ویندوز دیگر نصب کنید و صرفا از آن برای مصارف خاصی استفاده کنید.
شاید ایمن ترین روش فعالیت اینترنتی استفاده از سیستم عامل تیلز باشد. تیلز را می توانید روی یک فلش مموری یا دراویو مجزا نصب کنید و هنگام بالا آمدن سیستم از آن استفاده کنید؛ یا آن را بصورت درایو مجازی روی ویرچوال باکس یا وی ام ور بریزید.
فهرست سیستم عامل های مشابه که برای امنیت اینترنتی بکار می روند را از اینجا ببینید.
تور (TOR) و جان دو فاکس (JonDoFox) دو برازوز (=مرورگر)ی هستند که برای استفاده ناشناس و ثبت نشدن آی پی بکار می آیند.
اگر می ترسید که براوزر شما نشانی اینترنتی حقیقی شما و اطلاعات شخصی شما را لو بدهد، تور باید نخستین گزینه شما باشد. دقت کنید که هر دو این مرورگرها فقط اطلاعات مرورگر را محافظت می کنند و فی المثل اگر ایمیل بفرستید یا از یک برنامه دیگر استفاده کنید آی پی شما تغییر نمی کند. برای این منظور می توانید از نرم افزار تیلز استفاده کنید. امکان حمله اکس اس اس روی تور هم وجود دارد اگر افزونه NoScript را غیر فعال کنید.
نظام اسلامی مشخصا روی هر دو اندروئید و آی او اس جاسوسی می کند (مثلا اینجا یا اینجا یا اینجا را ببینید.) امنیت گوشی به مراتب کمتر از پی سی است؛ بنابر این اگر واقعا لازم است کاری که امنیت را بخطر بیاندازد با گوشی تلفن انجام شود، یک کار را حتما نکنید آن هم دانلود اپ از اپلیکیشن بجز گوگل پلی/پلی استور (اندروئید) و اپ استور (آیفون/آی او اس) است. حتما دسترسی همه ی اپ ها را هم از قسمت تنظیمات محدود کنید و این دو برنامه را با هم استفاده کنید: اورفاکس (Orfox) و اروبات(Orbot)
The post جمهوری اسلامی چگونه اطلاعات شخصی شما را در اینترنت بدست می آورد و چطور مقابله کنید first appeared on تارنگار فردا.]]>
Hegel remarks somewhere that all great, world-historical facts and personages occur, as it were, twice. He has forgotten to add: the first time as tragedy, the second as farce.
ترجمه: هگل می گفت همه وقایع و بازیگران بزرگ تاریخی دو بار تکرار می شوند؛ ولی یادش رفت اضافه کند بار اول بصورت تراژدی و بار دوم بصورت مضحکه!
با آن وبسایت وزین فارس نیور اشتباه گرفته نشود!
اواخر دوره رنسانس اروپا و شروع عصر روشنگری مصادف بود با سلطنت صفویه در ایران. پیش از این دوره ما از اروپا چیزی کم نداشتیم، پس از این دوران اروپایی ها پیوسته تا دوران کنونی رشد کرده اند و ما پیوسته پسرفت کردیم تا به وضع کنونی رسیدیم. این دوران مصادف بود با ظهور فلاسفه و اندیشمندان بزرگ اروپایی، رشد عقلانیت و از میان بردن قدرت کلیسا در غرب که به شکل گیری نهادهای مدرن بجای نهادهای مذهبی و سنتی انجامید؛ و دقیقا خلاف همه اینها در خاورمیانه و شرق اتفاق افتاد.
هر چه اروپایی ها بیشتر پیشرفت کردند، خاورمیانه ای بطور اعم و ایرانی ها بطور اخص، بیشتر متقاعد شدند که علت این عقب افتادگی به اندازه کافی اسلامی نبودن و اجرا نکردن دستورات خداوند و شرعیات است و همان تتمه عقلانیت باقی مانده از فلاسفه اسلامی قرون گذشته را هم کنار گذاشتند و یکسره تن به قصه های ملایان دادند.
از دوران صفویه این ملاگری و شیخی گری رشد فزاینده یافت؛ در دوره قاجار حتی پررنگ تر شد تا اینکه ایرانیان به این هم بسنده نکردند و اساسا کشور را یکپارچه در بهمن ۵۷ در اختیار کلیسا یا همان مسجد گذاشتند. چهل سال هم ملایان با منابع عظیم نفتی بر پایه ی همان قصه ها و شرعیات حکومت کردند تا امروز کشور ایران یکی از عقب افتاده ترین ممالک جهان باشد.
امروز در خبرها خواندم که یک دانشمند معظم اسلامی به نام پاسدار محسن رضایی علت این عقب افتادگی کشور را کشف کرده: ما هنوز به اندازه کافی اسلامی نشدیم!
گمان نکنم از کشوری که منابع اقتصادی اش رو به اضمحلال گذاشته؛ اخلاقیاتش نابود شده؛ و بخش اعظم جمعیت شهری و روستایی اش زیر خط فقر است، تا چهل سال آینده چیزی باقی بماند که بخواهند تاریخ را باز هم تکرار کنند.
به نظرم باید این جمله مارکس را اینطور دوباره نویسی کرد: مارکس از هگل نقل می کند که همه وقایع و بازیگران بزرگ تاریخی دو بار تکرار می شوند؛ و می افزاید بار اول بصورت تراژدی و بار دوم بصورت مضحکه؛ اما یادش رفت بگوید تکرارش تا زمانی است که جایی برای خنداندن تاریخ باقی بگذارند!
The post تاریخ دو بار تکرار می شود: بار اول بصورت صفویه؛ بار دوم بصورت پاسدار محسن رضایی first appeared on تارنگار فردا.]]>مراحل ساخت:
در درجه نخست به یک بطری خالی نوشابه خانواده و یک تیغ موکت بری نیاز دارید. قسمت تحتانی بطری را از آن جدا کنید. دقت کنید بیش از اندازه از بطری نبرید و در پایان بطری بتواند تمام صورت و چشمان شما را بپوشاند.
پس از بریدن کف بطری لازم است بخشی از کناره بطری را هم مانند تصویر زیر جدا کنید. لطفا در قسمت کف بطری (قسمت بالای تصویر زیر) دو قسمت تیز لبه را هم با قیچی مورب کنید تا تیزی آن بعدا به صورتتان صدمه نزند.
در مرحله بعد بندهای ماسک صورت را از اطراف آن جدا کنید و خود آن را داخل بطری قرار دهید طوری که بالای آن زیر قسمت پایینی بریده شده بطری قرار گیرد (مانند تصویر زیر). اطراف ماسک را از داخل به بطری کاملا چسب بزنید طوری که هیچ منفذ هوایی از کناره ها باقی نماند و فقط هوا از داخل ماسک قابل استنشاق باشد.
در مرحله بعد درب بطری را سوراخ کنید به اندازه ای که هوای کافی از داخل آن قابل استنشاق باشد.
ماسک شما تقریبا آماده است؛ فقط باید ماسک صورتی که از داخل یوند زدید را با قدری سرکه آغشته کنید و بندهایی که از ماسک صورت جدا کردید به دو طرف شیشه نوشابه بچسبانید. برای اینکار از چسب استفاده کنید و کناره ها را سوراخ نکنید که هوا نتواند وارد شود. اطراف شیشه نوشابه را هم خوب چسب بزنید تا لبه های تیز آن صورتتان را زخمی نکند.
بخاطر داشته باشید که پیش از استفاده از این ماسک مطمئن شوید که (۱) این ماسک تمام صورتتان را می پوشاند و (۲) مقدار کافی هوا از داخل منفذ درب شیشه نوشابه که در آن یک یا چند سوراخ ایجاد کردید به داخل وجود دارد.
تصاویر و مراجل از اینجا:
The post چگونه با بطری نوشابه ماسک ضد گاز اشک آور بسازید first appeared on تارنگار فردا.]]>کارکرد خوب این اپلیکیشن ها منوط به این است که تعداد زیادتری کاربر از آن استفاده کنند. هر چه تعداد بیشتری این برنامه ها را بر روی گوشی تلفن خود نصب کنند، کیفیت تماس بالاتر می رود. بنابر این بهتر است پیش از قطع شدن اینترنت در ایران این برنامه ها گسترش یابد.
این برنامه را می توانید روی گوشی آیفون یا اندرویید خود نصب کنید. در آیفون داخل اپ استور و در گوشی اندروئیدی در گوگل پلی استور بروید و نام اپلیکیشن را چستجو کنید و دکمه نصب را فشار دهید.
برای اینکه این اپلیکیشن کار کند لازم است که بلوتوث و وای فای گوشی تلفن فعال باشد حتی اگر سرویس اینترنت ندارد بدون سرویس اینترنت و فعال بودن بلوتوث و وای فای پیام را تا ۶۰ متری انتقال می دهد. اگر دیگران هم در مسیر انتقال پیام این اپلیکیشن را روی گوشی خود داشته باشند تا مسافت های بسیار دورتر پیام انتقال پیدا می کند.
با فایر چت می توانید پیامهای خصوصی، رمزگذاری شده، عومی و چت روم خصوصی و عمومی بسازید.
دریافت مستقیم فایل ای پی کی برای نصب بر روی اندروئید
یک برنامه نسبتا جدیدتر به فایرچت است که تکنولوژی ارتباط بدون اینترنت را برای اپلیکیشن های دیگر هم فراهم کرده. این برنامه را می توانید روی گوشی آیفون یا اندرویید خود نصب کنید. در آیفون داخل اپ استور و در گوشی اندروئیدی در گوگل پلی استور بروید و نام اپلیکیشن را چستجو کنید و دکمه نصب را فشار دهید.
بریج فای امکان ارتباط مستقیم بدون اینترنت تا صد متر را می دهد؛ بدیهی است اگر دیگران هم در این مسیر در گوشی خود این اپلیکیشن را داشته باشند، پیام ها را می شود بسیار فراتر فرستاد.
با بریج فای می شود پیامهای خصوصی یا عمومی فرستاد.
دریافت مستقیم فایل ای پی کی برای نصب بر روی اندروئید
برنامه ارسال فایل، چت خصوصی یا عمومی و گروهی بدون اینترنت است. این برنامه را می توانید روی گوشی آیفون یا اندرویید خود نصب کنید. در آیفون داخل اپ استور و در گوشی اندروئیدی در گوگل پلی استور بروید و نام اپلیکیشن را چستجو کنید و دکمه نصب را فشار دهید. این برنامه ها هم مانند دو برنامه قبلی نیاز به فعال بدون وای فای و بلوتوث روی گوشی دارد و بدون اینترنت کار می کند.
The post سه اپلیکیشن ضروری ارتباطی در صورت قطع شدن اینترنت در ایران first appeared on تارنگار فردا.]]>از طرفی این مصاحبه شاه بخاطرم آمد. مصاحبه زیر دقیقه ۱۳:۲۷ را ببینید که شاه با چه افتخاری به خبرنگار انگلیسی می گوید که در ده سال آینده کشور ایران به وضع کنونی کشور شما خواهد رسید؛ و در بیست و پنج سال آینده یکی از پنج کشور ثروتمند عالم خواهد شد. چه شوق و افتخاری در صورتش موقع گفتن این کلمات موج می زند. ایراندوستی و وطن پرستی را می شود از تک تک این جمله ها احساس کرد. هر کس که با آمار و ارقام اقتصادی سر و کار داشته باشد می داند که ایران به بالاترین رشد اقتصادی جهان رسیده بود و این حرفها تا چه حد راست بود و حقیقت داشت.
/upload/files/Best%20of%20the%20Shah%20.mp4
B. The Shah
Personality
“The Shah has vivacity, imagination, and wit, tempered with a deep sense of personal dignity and an almost mystical feeling of his mission and duty to Iran. . . The Shah identifies himself strongly with the Iranian Army, considering himself a qualified strategist and tactician. Devoting a great deal of his private fortune on charities, his popularity is now much greater than at his accession. Were he to make himself absolute dictator on the model of his father, the Iranian people . . . would acquiesce, but his attachment to democratic principles prevents such a step” (NIS).3
شخصیت:
شاه دارای سرزندگی و چالاکی، بداعت و فراست است با عزت نفس زیاد که احساس تعهد و وظیفه بسیار عمیقی نسبت به ایران دارد. شاه خودش را به ارتش نزدیک احساس می کند و خود را یک استراتژیست می داند. بخش بزرگی از دارایی های شاه صرف امور خیریه می شود. محبوبیت او امروز خیلی بیشتر از زمانی است که به سلطنت رسید. اگر او می خواست مانند پدرش یک دیکتاتور مطلق شود مردم ایران رضایت می دادند، اما باور او به اصول دموکراتیک مانع از این اقدام شده.
دوستانی که من را می شناسند و در این سالها مطلب من را خوانده اند کمابیش آگاهند که من هیچگاه سلطنت طلب نبودم؛ بعکس همواره از محمدرضا شاه انتقاد کردم؛ اما حرف راست و حرف حق را هم باید گفت.
حالا این آمارها را در سال ۲۰۱۵ درباره بیچاره ترین ممالک جهان نگاه کنید:
این اطلاعات که توسط استیو هنکی، استاد اقتصاد دانشگاه جانز هاپکینز جمع آوری شده رتبه کشورها را بر اساس نرخ بدبختی (misery) نشان می دهد. نرخ بدبختی از مجموع تورم، نرخ بیکاری و نرخ سود بدست می آید و همانطور که معلوم است ایران پنجم است. پانزده سال پس از زمانی که قرار بود ما پنجمین کشور ثروتمند جهان باشیم، پنجمین کشور بدبخت جهان شدیم. چرا علی خامنه ای و مجموعه دستگاه حکومتی ایران خجالت نمی کشند؟
The post ایران؛ از پنجمین کشور خوشبخت دنیا تا پنجمین کشور بدبخت دنیا/ چرا خامنه ای خجالت نمی کشد first appeared on تارنگار فردا.]]>ایرانیان یکی از نخستین گروههایی هستند که برای مخالفت با دستگاه حاکم عباسی و رهایی از یوغ اعراب به مذهب شیعه گرایش پیدا کردند و البته این تشیع از نوع دوازده امامی کنونی آن نبود و تا قرن ها شیعه اسماعیلی بود.
شیعه در واقع از ابداعات و اختراعات ایرانیان برای نپذیرفتن آیین اعراب است؛ اما نوع دوازده امامی عمدتا از زمان سلطنت شاه اسماعیل صفوی در ایران رواج جدی پیدا کرد. با اینحال مفهوم این تشیع و مسلمانی با آنچه ما امروز در نظر داریم، تفاوت دارد.
این یک نمونه است که جای دیگری نوشته بودم و چون دوستی منبع خواست، بصورت پست مجزا منتشر می کنم:
قرمطیان یا قرامطه گروهی از ایرانیانی بودند که در سراسر سرزمینهای ایران بزرگ آیین جدیدی ممزوج از شیعه اسماعیلی (شیعه در دوران پیش از حمله مغول و فراگیر شدن نوع دوازده امامی آن در دوران اخیر) و آیین زرتشتی ساختند. بعدها این گروه در دیگر فرق اسماعیلی ممزوج شدند ولی هنوز هم گروههای کوچکی از آنها در ایران و سوریه وجود دارند.
این عده در حوالی سال ۹۰۰ میلادی بحرین را به تصرف درآوردند و تا اواخر قرن یازده این منطقه را تحت تصرف داشتند. بر خلاف وعده سوره فیل که قول نابودی کسانی را داده که قصد خرابی کعبه را کرده بودند، در سال ۹۳۰ میلادی این گروه به رهبری ابوطاهر جنابی به مکه حمله کرد (اینجا و اینجا و اینجا )، زایرین و اهالی را کشتند و اجسادشان را به چاه زمزم انداختند؛ نسخه های قرآن را سوزاندند یا به آنها ادرار کردند؛ دیوار کعبه را خراب کردند، سنگ حجرالاسود را به غنیمت گرفتند و به بحرین بردند.
حجرالاسود برای مدت بیست سال در نزد پادشاه این گروه، که جوانی اصفهانی به نام ابوالفواد زرتشتی و تجسم مادی خدا بود و خود را مهدی موعود از اسلاف شاهان ساسانی می خواند، سنگ پایه توالت بود. این سنگ را تکه تکه کرده بودند و تکه های آن را در مستراح گذاشتند تا بیست سال بعد در سال ۹۵۱ میلادی که خلیفه المقتدر حجرالاسود را از این گروه پس گرفت .
The post از اقدامات شیعیان ایرانی: خراب کردن دیوار کعبه و تبدیل حجرالاسود به سنگ کاسه توالت first appeared on تارنگار فردا.]]>برخی از اقسام دروغ از اقسام دیگر خوشایندترند. یک دروغ زمانی خوشایند است که درک ما از جهان یا همان جهان بینی ما را تایید کند.
انسان ها برای دیدن حقایق تکامل نیافتند؛ تکامل یافته اند که زنده بمانند و اگر از درک حقیقت تمارض کنند، راهی برای نشان دادن حقیقت به آنها وجود ندارد. با اینحال برای گروهی که شجاعت کافی برای پذیرفتن حقایق دارند یا دستکم به دنبال پاسخ های منطقی برای پرسشهایشان هستند باید کورسویی از روشنایی در عمق ظلمت باقی بماند؛ اینها تنها دلیلی است که این پست را منتشر می کنم.
اینکه ما به وجود یا عدم چیزی اعتقاد پیدا کنیم صرفا برای اینکه به وجود یا عدم آن علاقه داریم از انواع اشتباهات شناختی (Cognitive Bias) است که در ایران به نادرست آن را برهان فطرت می خوانند!
در چند سال گذشته گروهی با نام مبارزه با الحاد و رد شبهات ملحدین به گستردگی در شبکه های اجتماعی و ویکی پدیا فعال شدند (احتمالا با پشتیبانی مالی دولت ایران) و مکررا دست به جعل، تحریف، یا مغالطات منطقی زدند. این نوشته ها به عنوان حقایق و برای حفظ ایمان ایمانداران و مبارزه با بی دینی منتشر می شود و روی سایت های دیگر مثل وبسایت بالاترین هم می فرستند.
فارغ از اینکه چه عقیده ای داشته باشیم؛ بی دین یا دیندار، با خدا یا بی خدا باشیم، باید بدانیم این مطالب تحریف شده است و برخی از این تحریفات هم پیچیده است و موضوعات اساسی را در بر می گیرد.
علیرغم اینکه وقت بسیار محدودی بر روی اینترنت دارم، تصمیم گرفتم تعدادی از این دروغ ها را با دلایل نادرستی شان فهرست کنم تا از جستجوگر گوگل برای خواننندگان فارسی زبان در دسترس باشد، چون تعداد این مطالب رو به افزایش است و هر آینه با روشهای جعل این مطالب آشنا شوید، ادامه این روند هم برای جاعلین دشوارتر می شود.
(بر روی عناوین زیر برای هدایت به بخش مربوط فشار دهید.)
جنایتهای داروین، داروینیسم و نظریه تکامل
خلقت، اصل آنتروپیک، فاین تیونینگ یا نظریه جهان تنظیم شده
اخلاق و نظر مردم درباره بی خدایان
داروین، جنایات کمونیسم، کشتار میلیون ها انسان و بی خدایی
دانشمندان و بی خدایی؛ آیا اکثر دانشمندان دنیا خداناباورند؟
پاسخ به ادعاهای ناباوران دربارهی نظریهی داروین، EES، و آمار دانشمندان خدا باور
ناقوس مرگ داروینیسم و نظریات دنیس نوبل
جهانهای موازی، جعلیترین نظریه و دیدگاه علم فیزیک
منشا اصلی حیات، وجود خدا و نظریه تکامل
توهم بی خدایان، اثبات وجود خدا، برهان های نبود خدا و پاسخ ریچارد داوکینز و طبیعت گرایان
مشاهده ی نشانه های تکامل و روش علمی برای تایید نظریه تکامل
رد ماتریالیسم، کابوس داروینیسنم، فیزیک کوانتوم و خدا
دی ان ای (DNAِِِ)، ژنتیک، پذیرش طراحی هوشمند (Intelligent Design) و وجود خدا
ریچارد داوکینز، استاد جاهل دانشگاه آکسفورد، و یوسدی سانتاسو، دانشجوی عالم
ریچارد داوکینز، زیست شناس فراری؛ دکتر ویلیام لین کریک، اونجلیک قهرمان
خدا، مکانیک کوانتومی و هوش انسان فراتر از ماده و فیزیک
مغالطات بی خدایان ساده لوح یا مغالطات مرد پوشالی خداداران دانشمند
بی خدایی و اخلاق: فاسد الاخلاقی، هرزگی، گناهکاری، بیماری روانی، و خودشیفتگی
در این نوشته بجز تحریف واقعیات علمی، دو مغالطه منطقی وجود دارد: مغلطه حمله شخصی و مغالطه اشتراک لفظ.
مغالطه حمله شخصی (adhominem): مغالطه حمله شخصی دو نوع دارد. در نوع اول یک استدلال صحیح فرض می شود چون گوینده شخصیت موجهی است به آن Appeal to authority هم می گویند. مثلا وجود خدا اثبات می شود چون فلان دانشمند به آن اعتقاد دارد و ما می دانیم که فلان دانشمند شخص موجهی است. در نوع دوم نظر شخص رد می شود با این بهانه که او موجه نیست و صلاحیت اظهارنظر ندارد. هر دو اینها مغالطه است و بجای اینکه اعتبار یک استدلال را نشان دهند (اعتبار مفروضات و اینکه مفروض لزوما به نتیجه ی مورد نظر منتج می شود)، اعتبار یا عدم اعتبار گوینده را مبنا قرار می دهند.
مغالطه اشتراک لفظ ( Equivocation): در این مغالطه دو چیز را که در نام شباهت دارند اما در ذات اختلاف دارند را برابر می گیرند تا خواننده به اشتباه بیافد.
در اینجا ادعا شده که داروین اصلا یک نژادپرست است و از این موضوع نتیجه گرفته شده که نظریه داروین نادرست است. اینکه داروین نژادپرست هست یا نیست و نویسنده تا چه حد راست می گوید، موضوع بحث این نوشته نیست چون برای نشان دادن بی اعتباری مدعا ، صحت مفروض هم صحت استنتاج را تضمین نمی کند. یعنی اینکه داورین چه باشد، نشان نمی دهد که نظریه تکامل معتبر است یا نیست.
ایراد دوم این است که نظریه فرگشت یا تکامل داروین را با داروینیسم اجتماعی یا آنچه دهه ها بعد از مرگ داروین (با ناحق و با درک نادرست) ابزار نژادپرستی قرار گرفت برابر می کند که اینها برابر نیستند. یعنی داروینیسم همان نظریه تکامل داروین یا والاس نیست.
همانطور که در پست دیگری هم شرح دادم نظریه تکامل امروز اساس دانش زیست شناسی است؛ انتخاب طبیعی پایه زیست شناسی مدرن است. تکامل بعد از یک و نیم قرن به عنوان اصل شناخته می شود یا اینجا و آنچه به عنوان ضرورت وجود خدا به واسطه طراحی هوشمندانه جهان (Intelligent designer و برهان نظم) مطرح می شده امروز به عنوان شبهه علم/شیادی علمی (Pseudoscience) دانسته می شود. مثلا: اینجا یا اینجا یا اینجا یا اینجا.
وقتی دانستیم که رد تکامل در حد ادعای کروی نبودن کره زمین است–که البته این نظر هم طرفدارانی در میان مذهبیون دارد چون ظاهرا در قرآن هم خورشید حرکت می کند/بدور زمین می گردد (وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ)–و نظریه تکامل/فرگشت اساس دانش زیست شناسی و علم نوین است؛ آنوقت می توانیم آزادانه تصمیم بگیریم که به کدامیک از این دو دیدگاه اعتماد کنیم.
این مطلب در همان ابتدا مغالطه Appeal to authority است. به باور نویسنده «سایت علمی و معروف کازموس» چیزی را اعلان کرده و لابد ما باید صحتش را بپذیریم! سایت مورد اشاره یک سایت پاپ ساینس (سایت انتشار مطالب علمی عامه پسندانه) است که مقالات آکادمیک (مقالات پیرریو شده در جورنال معتبر) منتشر نمی کند و موضوعی که اشاره شده قاعده ای به نام اصل انتروپیک (Anthropic principle) است.
پیش از هر چیز فراموش نکنیم که قاعده آنتروپیک یک قاعده علمی نیست. از آنتروپیک هم گهگاه به عنوان نسخه جدیدتر طراح هوشمند به عنوان سودو ساینس نام می برند. (اینجا یا اینجا ) لغت اصل و نظریه در علم تعاریف مشخصی دارد که در آینده و در یک مطلب مجزا چگونگی بررسی آنها، مفهوم آنها و راههای اندازه گیری جزمیت آن ها را به تفصیل شرح می دهم.
از قاعده آنتروپیک برای تبیین مفهوم دیگری استفاده می کنند که به آن تنظیمات خوب (Fine-tunning) می گویند. این فاین تیونینگ همان است که دوستمان برای اثبات وجود خالق به آن اشاره می کند. قاعده آنتروپیک لزوما نتیجه نمی گیرد که خدا وجود دارد یا خدا این قواعد را معلوم کرده؛ صرفا ادعا می کند که تنظیمات ویژه ای در جهان وجود دارد که حیات را به اشکال کنونی میسر می کند. با اینحال از فاین تیونینگ نتیجه می گیرند که خدا وجود دارد.
بطور کلی در مورد ایده آنتروپیک و فاین تیونینگ اجماعی وجود ندارد. مثلا استیون واینبرگ، برنده جایزه نوبل فیزیک، این ایده را رد می کند یا اینجا:
Some physicists have argued that certain constants of nature have values that seem to have been mysteriously fine-tuned to just the values that allow for the possibility of life, in a way that could only be explained by the intervention of a designer with some special concern for life. I am not impressed with these supposed instances of fine-tuning
برخی فیزیکدانان ادعا می کنند که برخی ثابت های طبیعت آن اندازه دقیق تنظیم شده اند که دقیقا امکان وجود حیات را فراهم می کنند، بطوری که توضیح آنها صرفا با وجود یک آفریدگار ممکن است که خواسته حیات را در جهان ممکن کند. من با این نمونه های فاین تیونینگ تحت تاثیر قرار نمی گیرم.
برای مثال واینبرگ به هسته ی کربن اشاره میکند که یکی از اجزای حیات است و نشان می دهد بر خلاف ادعاها پیدایش آن چندان هم با دقت تنظیم نشده!
مقاله واینبرگ را می توانید بطور کامل با مترجم گوگل بخوانید یا به زبان انگلیسی از لینک بالا. این مطلب پاسخ مفصل تری است به همین پرسش که آیا جهان خدایی دارد و آیا تنظیمات دقیق جهان وجود خدا را لازم می کند.
یا جوزف سیلک، رییس دپارتمان اختر فیزیک دانشگاه آکسفورد و استاد پیشین دانشگاه جانز هاپکینز، در یک مقاله که در نیچر منتشر شده، ضمن رد قاعده انتروپیک اشاره می کند اینکه ما در این جهان وجود داریم که قواعدش وجود ما را شرح می دهد به این علت است که ما در این جهان وجود داریم. به باور او وجود مالتی ورس (جهان های متعدد) بهتر از وجود خدا جهان را شرح می دهد.
It is a tautology to assert that our existence selects an appropriate universe from the ensemble of all universes. After all, we can only observe a universe of a certain size, old enough for stars and planets, and for life to have developed. But it is physics, or at least metaphysics, to state, as the physicist Robert Dicke first did, that the Universe must be old enough for stars to have synthesized carbon, a necessary condition for our presence. It is one further logical step to assert that the values of all of the fundamental constants of nature, which may vary throughout the Multiverse, are determined by our presence. This is the anthropic principle in its weakest form. It is simply observational selection, with the caveat that our presence is not guaranteed.
یکی از ایرادات مهم قاعده آنتروپیک این است که مفروضات خودش را در استنتاج فرض می کند یعنی نتیجه چیزی است که فرض شده. (Circular reasoning)
ادعا شده که دانشگاه کلمبیا و دانشگاه اورگان مشترکا مطلبی منتشر کردند و به این نتیجه رسیدند که مردم (احتمالا در داخل آمریکا) به متجاوزان جنسی بیش از بی خدایان اعتماد دارند.
پیش از هر چیز باید بدانیم که دانشگاهها چیزی را در جورنالی منتشر نمی کنند؛ نام دانشگاه که اینجا پایین اسامی آمده تعلق نویسنده را به موسسه آموزشی نشان می دهد. اما چیزی که ادعا شده اتفاقا بیراه نیست و در آمریکا اندازه اعتماد به متجاوزان و بی خدایان در یک سطح است چون آمریکا کشوری مذهبی است. مثلا در چین این آمار بسیار متفاوت است. با اینحال نتیجه مغالطه ای است به نام Argumentum ad populum یا استناد به مردم.
اینکه گروه زیادی، یا اغلب، یا همه ی مردم به موضوعی باور داشته باشند مطلقا به معنای درستی یا صحت آن نیست.
در این مطلب دو نوع مغالطه وجود دارد Redherring و مغلطه حمله ی شخصی.
مغالطه حمله شخصی (adhominem): مغالطه حمله شخصی دو نوع دارد. در نوع اول یک استدلال صحیح فرض می شود چون گوینده شخصیت موجهی است به آن Appeal to authority هم می گویند. مثلا وجود خدا اثبات می شود چون فلان دانشمند به آن اعتقاد دارد و ما می دانیم که فلان دانشمند شخص موجهی است. در نوع دوم نظر شخص رد می شود با این بهانه که او موجه نیست و صلاحیت اظهارنظر ندارد. هر دو اینها مغالطه است و بجای اینکه اعتبار یک استدلال را نشان دهند (اعتبار مفروضات و اینکه مفروض لزوما به نتیجه ی مورد نظر منتج می شود)، اعتبار یا عدم اعتبار گوینده را مبنا قرار می دهند.
در اینجا ادعا شده که مارکس تاثیرات بسیاری از داروین پذیرفته بود و استالین هم که تاثیرات زیادی از مارکس پذیرفته بود فلذا نتیجه می گیریم که تکامل رخ نداده که البته حمله ی شخصی است.
مغالطه نکته انحرافی (Redherring): در این مغالطه چیزی فرض می شود یا اثبات می شود که مطلقا ربطی به چیزی که نتیجه گرفته می شود ندارد. در غالب موارد جاعل سعی می کند چیزی را اثبات کند که تا حد زیادی به فرض لازم برای استنتاج استقرایی نزدیک باشد تا مخاطب به اشتباه بیافتد.
مثلا در این نمونه اگر اثبات کنیم که مارکس عاشق داروین بوده یا والاس سرقت علمی کرده یا هیتلر شب ها خواب داروین می دیده، این موضوعات دخلی به درستی یا نادرستی نظریه تکامل ندارد.
قریب به اتفاق دانشمندان نخبه خداناباور هستند (مثلا اینجا یا اینجا یا اینجا را ببینید)؛ در میان اعضای آکادمی علوم (بالاترین سطح دانشمندان آمریکا) نود و سه درصد خدا ناباور هستند و تعداد خداباوران در میان برندگان نوبل علمی (بالاترین سطح علمی) تقریبا صفر است.
باز در اینجا هم دانشگاه هاروارد چیزی را اعلان نکرده؛ بلکه نویسنده مطلبش را از دانشگاه هاروارد فرستاده!
پاسخ به اینکه چه تعداد خداباور و چه تعداد خداناباور هستند تا حد زیادی باز می گردد به اینکه چه کسی را دانشمند تعریف کنیم. معلوم کردن اینکه منظورمان از دانشمند چه باشد معلوم می کند چه تعدادشان خدانابور یا خدا باورند. مثلا من یک لینک از دانشگاه برندایس دیدم که همین شخص فرستاده بود (مطلب از وبلاگ روی دامنه برندایس) و نویسنده ادعای مشابهی کرده بود در مورد غالب بودن دانشمندان خداباور. وقتی با دقت آمارش را بررسی کردم، متوجه شدم دانشمندان کشورهای ترکیه و بنگلادش و پاکستان بخش بزرگی از گروه مورد بررسی بودند که در سطح جهان چیزی به لحاظ علمی تولید نمی کنند ولی طبق تعریف ما می توانند دانشمند شناخته شوند.
اما اگر از اینکه چند دانشمند به خدا باور دارند یا ندارند بگذریم؛ این ادعا که اعتقاد دانشمندان بوجود خدا، وجود خدا را اثبات می کند مغالطه ی Appeal to authority است که پیشتر مفهوم آن را شرح دادم.
من قبلا در این وبسایت نشان دادم که مثلا انیشتین به وجود خدا باور ندارد یا رازی (احتمالا معتبرترین دانشمند تاریخ ایران) پیامبران را شیاد می خواند یا استیون هاوکینگ وجود خدا را رد می کند یا بخش اعظم دانشمندان نخبه بی خدا هستند؛ اما صرفا دلایلشان را شرح دادم و هیچگاه بر پایه آن استدلال نکردم که خدا وجود دارد یا ندارد چون برای اثبات یک موضوع صرفا به دلایلی نیاز داریم که صحت آن را تضمین کند. اینکه چه تعداد افراد به چیزی اعتقاد دارند دلیلی بر صحت آن نیست.
این مطلب نادرست است:
در زمینهی فرگشت دانشمندان به چند دسته تقسیم میشوند. دستهی اول دانشمندانی هستند که فرگشت را قبول ندارند و معتقدند که هر خانواده از حیوانات روند شکلگیری و کامل شدن مجزا دارند. این دسته از دانشمندان کاملا خداباور هستند. دستهای دیگری از دانشمندان فرگشت الهی را قبول دارند که این دسته از دانشمندان نیز خداباور هستند. یکی از انجمنهای بسیار قوی که دانشمندان حامی فرگشت الهی در آن حضور دارند Biologos نام دارد.
اعتقاد نداشتن به تکامل و طرح چنین لاطئلاتی در دانشگاههای معتبر شبیه این است که برای چرخیدن خورشید حول محور زمین یا تخت بودن زمین یا قصه های جادوگران و داستان های جن و پری استدلال بیاورید!
بخش آخر که به آکادمی سلطنتی بریتانیا اشاره شده مربوط به دنیس نوبل (ِDenis Noble) است که چون یک مقاله پیرریویود هم منتشر کرده در پایین ایراداتش را توضیح می دهم.
این مطلب دروغ است:
اما نکتهی بسیار مهمی که ناباوران ایرانی(عمدا یا سهوا) حرفی از آن نمیزنند این است که در سالهای اخیر آنقدر شواهد علمی غیر ممکن بودن داروینیسم را نشان داده است که عملا دانشمندان دیگر حمایت خود را از داروینیسم رها کردهاند و داروینیسم تقریبا در آستانهی فروپاشی است.
همانطور که چندین بار اشاره شد اگر منظور از داروینیسم نظریه تکامل/فرگشت باشد؛ فرگشت بطور کامل مورد پذیرش جامعه علمی قرار دارد؛ اگر منظور انتخاب طبیعی است، پایه زیست شناسی است.
آکادمی سلطنتی بریتانیا بر خلاف ادعای نویسنده معتبرترین مرجع علمی در جهان نیست و و علاوه بر آن نه می تواند و نه چنین قصدی دارد که نظریه تکامل داروین را غیرممکن نشان دهد. برای تغییر یک دیدگاه علمی هم عموما مقالات جورنالی بیرون می رود و دیگران کتاب ها می نویسند و یک پارادایم تغییر می کند که آن هم درباره تغییر کامل تکامل چیزی در حد محال است؛ مع هذا کسی با یک نشست چیزی را در جایی از عالم تغییر نمی دهد.
مطلبی که اشاره شده یک نشست علمی بوده برای طرح دیدگاههای پروفسور دنیس نوبل–که پیشتر هم نوشتم به دیدگاههای او خواهیم پرداخت. خود نوبل چنین ادعای ندارد که نظریه تکامل داروین بی اعتبار است صرفا ایده های جدیدی درباره ی اینکه تکامل چگونه شکل می گیرد مطرح می کند
مطلب نیچر (مصاحبه است و مقاله ریویو شده نیست) دو دیدگاه را مطرح می کند: دیدگاهی که معتقد است بر پایه قاعده EES ما باید شکل جدیدی از تکامل موجودات را تعریف کنیم و دیدگاههی که مخالف این ایده است و پارادایم پیشین را معتبر می داند. دقت کنید هیچکدام از این موضوعات به مفهوم رد نظریه تکامل داروین و والاس نیست و صرفا بحث بر سر جزییات است. همینطور دقت کنید هیچکدام از این مقالات ربطی به وجود یا عدم خدا ندارد و وجود خدا را ثابت نمی کند.
ای اس اس (ESS) چیست؟
ای اس اس فرضیه ای است که نظریه بازی های جان نش، ریاضی دان دانشگاه پرینستون، را به تکامل موجودات زنده مربوط می کند. در شکل قدیم نظریه تکامل ما باور داریم که تکامل بر پایه انتخاب طبیعی (natural selection) پدید می آید. ای اس اس ادعا می کند که چیزی فراتر از صرفا انتخاب طبیعی این تکامل را شکل می دهد و معتقد است یک گونه به همراه محیطش تکامل پیدا می کند. بر پایه نظریه بازی های جان نش مجموعه ای از تعاملات میان بازیگران نتیجه را معلوم می کند.
برای درک بهتر این مقاله را ببینید:
The principles of game theory provide a theoretical framework for understanding the evolution of biological interactions. Evolutionary game theory applies to organisms that interact repeatedly, both within a generation and over evolutionary relevant timescales. In special cases, evolutionary stable strategies emerge in which a particular strategy is adopted by all members of a population and alternative strategies (mutant phenotypes) cannot invade and displace the ESS. The flexibility of game theory allows for the testing of complex mixed strategies and incorporating reward and punishment in evolutionary strategies. Importantly, game theory demonstrates the evolution of cooperation and altruism ESSs is consistent with evolution through natural selection.
نظریه بازی ها جارچوبی را برای درک تعاملات زیستی میان موجودات تعریف می کند. نظریه بازی های تکاملی به تعامل میان یک ارگانیسم در یک نسل و در طول تکاملش اشاره دارد. وقتی یک استراتژی تکاملی با همه ی اعضای یک جمعیت انتخاب شد، استراتژی جایگزین نمی تواند آن را از میان بردارد.
به عبارت دیگر، موافقان این دیدگاه باور دارند که انتخاب طبیعی یک گونه به تنهایی نمی تواند تکامل موجودات را تشریح کند و این تکامل در ارتباط با دیگر موجودات و گونه هایی که آنها هم تکامل پیدا کردند شکل می گیرد. همه ی اینها هیچ ربطی به جایگزین شدن نظریه تکامل یا بی اعتبار شدن آن ندارد؛ صرفا نحوه ی تکامل را شرح می دهد.
مطلب دیگری که نویسنده فرستاده از واشینگتن تایمز است که سایت دیگری منتشر کرده:
در این مقاله که خود نویسنده مطلب بالا فرستاده همان ابتدا اشاره شده که قریب به یقین دانشمندان به نظریه تکامل به عنوان عامل پیدایش انسان باور دارند:
Scientists almost unanimously accept Darwinian evolution over millions of years as the source of human origins
حتی اشاره شده که اغلب دانشمندان هم بی خدا هستند (این از مقاله ای است که خودش فرستاده):
While most US scientists think humans are simply smarter apes
صرفا ادعا می کند که چهل درصد از دانشمندان به نوعی خلقت هوشمند (و نه لزوما خدا، خدای شخصی، یا خدای ادیان ابراهیمی) اعتقاد دارند، که این برای نویسنده مطلب مورد اشاره ما پیروزی بزرگی محسوب می شود؛ چون آمار دانشمندان باخدا بسیار کمتر است.
at least 4 in 10 believe a creator “guided” evolution so that Homo sapiens are ruled by a soul or consciousness
همانطور که اشاره کردم تعداد دانشمندان نخبه معتقد بوجود خدا بسیار کمتر است. با اینحال همه ی اینها مربوط است به اینکه ما دانشمند را چگونه تعریف کنیم و کدام گروهها را در این آمار لحاظ کنیم. بطور کلی در میان زیست شناسان فقط در حدود ۵ درصد بوجود خدا اعتقاد دارند و ۹۵% بی خدا هستند.
پیوند مقاله یا اینجا. این مطلب دوباره به شکل جدید اینجا هم منتشر شده.
شخصی به نام دنیس نوبل، استاد پیشین دانشگاه آکسفورد، باور دارد تکامل موجودات زنده بر اساس جهش/میوتیشن اتفاقی–که بطور عام پذیرفته شده–اتفاق نیافتاده و به جای آن پیشنهاد می کند که عملکرد فیزیولوژیکی ژن ها در تکامل نقش دارد. دقت کنید آقای نوبل ادعا نمی کند که لزوما خدا وجود دارد یا نظریه تکامل نادرست است یا خالق هوشمند وجود دارد. بالعکس آقای نوبل از مخالفان طراح هوشمند است، یعنی تا اینجای کار اثبات وجود خدا بی خدا!
شخص دیگری به نام جری کاین که استاد بیولوژی دانشگاه شیکاگو است همه ی نظرات دنیس نوبل در این زمینه را رد می کند. هر دو این افراد دانشمندان برجسته ای هستند اما نظرات آقای نوبل پذیرفته نشده و صرفا فرضیات جدید مطرح می کند تا زمانی یک فرضیه به صورت نظریه غالب علمای یک رشته در نیامده در همان حد فرضیه باقی می ماند. همه ی اینها هم هیچ ربطی به ناقوس مرگ نظریه تکامل داروین و اثبات وجود خدا یا طراح هوشمند ندارد. یعنی فرض صحت آرای نوبل به معنای رد نظریه تکامل نیست.
این نتیجه: «جهانهای موازی به عنوان جعلیترین(غیرعلمی- زرد- بی اعتبار) دیدگاه در علم فیزیک معرفی شد.» از مفروضات زیر، نمونه ی مغالطه نکته انحرافی است.
مغالطه نکته انحرافی (Redherring): در این مغالطه چیزی فرض می شود یا اثبات می شود که مطلقا ربطی به چیزی که نتیجه گرفته می شود ندارد. در غالب موارد جاعل سعی می کند چیزی را اثبات کند که تا حد زیادی به فرض لازم برای استنتاج استقرایی نزدیک باشد تا مخاطب به اشتباه بیافتد.
بر پایه چیزی که نویسنده فرض کرده نتیجه دلخواهش در بالا حاصل نمی شود:
دانشگاه کلمبیای آمریکا در متنی که ۲۲ روز پیش(۲۰ ژانویه ی ۲۰۱۷) منتشر کرد, به معرفی بیش از ۱۰ مقالهی زرد و جعلی در علم فیزیک پرداخت. جالب اینکه ۹ مقاله از این ۱۰ مقالهی جعلی( بی اعتبار) مربوط به جهانهای موازی( وجود جهانهای دیگر به غیر از جهان ما) است.
در متن دانشگاه کلمبیا آمده است که یکی از دلایل روی آوردن دانشمندان به انتشار خبرهای غیرعلمی و زرد, ناتوانی آنها در پاسخ به سوالات سخت و حتی غیرممکن مانند “قبل از بیگ بنگ چه بوده است؟” میباشد.
نخست اینکه دانشگاه کلمبیا چیزی را منتشر نکرده شخصی که وبلاگی در دانشگاه کلمبیا داشته مطلبی منتشر کرده. در اینجا هم من ندیدم اشاره ای به جهان های مجازی شده باشد، اشاره به جعلیات غیر متخصصین است. چندی پیش ابوالحسن بنی صدر هم پادکستی منتشر کرده بود که به اثبات وجود خدا و پیغمبر و آیین اسلام از طریق فیزیک کوانتوم می پرداخت؛ همانطور که جعلیات آقای بنی صدر نظریه کوانتوم را مخدوش نمی کند، جعل درباره جهان های موازی نه آن را تایید می کند و نه آن را رد می کند و فارغ از اینکه جهان های مجازی بی اعتبار است یا با اعتبار است این موضوع دخلی به جعلیاتی که در اینباره منتشر می شود ندارد.
نظریه معتبری در فیزیک وجود دارد به نام نظریه ی ام که وجود جهان های دیگر را پیش بینی می کند. درباره نظریه ام من یک فیلم مستند در همین وبلاگ از دانشمندان و نظریه پردازان معتبر ترجمه کرده بودم که تماشایش خالی از لطف نیست. همه ی اینها البته ربطی به نظریه تکامل داروین یا اثبات وجود خدا ندارد.
تمام چیزی که مقاله هافینگتون پست گفته اینکه شخص مورد مصاحبه ادعا می کند، پیدایش حیات فقط یک موضوع فنی نیست و عوامل ناشناخته دیگری بر آن تاثیر دارد. هیچ صحبتی از اینکه ناسا انتظار دارد در منظومه شمسی چه اتفاقی بیافتد نشده. در واقع ناسا بودجه ای برای پیدا کردن حیات در منظومه شمسی دارد که اگر انتظار نداشتند چیزی پیدا کنند فقط ۱۸٫۵ میلیارد دلار پول بی زبان را خرج پیدا کردن حیات در قمر سیاره مشتری نمی کردند.
این مطلب مغالطه پهلوان پنبه (ُStrawman fallacy) است:
اگر این سوال را از یک ناباور ایرانی بپرسید به احتمال زیاد این پاسخ را دریافت خواهید کرد:
“قوانین مکانیک کوانتومی و اصل عدم قطعییت این اجازه را میدهد که جهان به طور کاملا شانسی از هیچ به وجود آید”
ممکن است از خود بپرسید که “اصل عدم قطعییت” چیست؟ چگونه “اصل عدم قطعییت” و “مکانیک کوانتومی” ناباوران ایرانی را به این نتیجه رسانده که جهان شانسی از هیچ به وجود آمده است؟ اصلا چگونه چیزی میتواند از “هیچ” به وجود می آید؟ این “هیچ” که مد نظر ناباوران ایرانی است به چه معناست؟
مطلبی را از جانب مخالف طرح می کنند بعد با بی پایه نشان دادن آنچه خودشان طرح کردند، شکست مخالفان را اعلان می کنند. اینکه جهان چگونه پدید آمده این مطلب را از استیون هاوکینگ ببینید.
درباره منشا اولیه حیات احتمالا از مواد زیستی بوده که قابلیت بازتولید داشتند. مثلا اینجا را ببینید. ما هنوز به قطعیت نمی دانیم اولیه ترین شکل حیات چگونه پدید آمده مثلا آیا از طریق یک شهاب سنگ از کرات دیگر وارد شده یا همانطور که اشاره کردم از مواد زیستی قابل تکثیر پدید آمده اما با قطعیت می دانم که موجودات در اثر تکامل پدید آمدند و انسان از موجودات دیگر تکامل پیدا کرده.
در مطلب پیشین لینک گذار خواسته بود پاسخی برای این ویدیو فرستاده شود.
بطور خلاصه ادعاهای مطرح شده گوینده در این مطلب از دو بخش تشکیل شده:
۱- اثبات کنید که خدا وجود ندارد
شخصی که در ویدیو دیده می شود از بینندگان درخواست می کند که اگر تنها و تنها یک دلیل دارند که نشان بدهند خدا وجود ندارد؛ بعد خودش ادعا می کند از اینکه هیچ پاسخ درستی نگرفته ناامید شده! واضح است که یک طرفه به قاضی رفتن نتیجه دلخواه هم دارد.
پیش از اینکه به اثبات یا رد وجود خدا بپردازیم باید دو موضوع را بدانیم:
نخست باید بدانیم ابزارهای کسب معرفت/شناخت جهان چیست. ابزار شناخت جهان مادی علم است که بالاترین و بیشترین جزمیت را دارد اما قلمروش صرفا جهان ماده است. اسباب شناخت ذات وجود آنتالوژی است. ابزار شناخت زیبایی آاستتیک است و ابزار شناخت وجود هم متافیزیک است. اینها هیچکدام قلمرو یکسان ندارند. مثلا شما نمی توانید با علم، وجود را بررسی کنید چون علم بر پایه مشاهده و تجربه و ابطال پذیری کار می کند. وجود خدا اگر در جهان مادی نباشد در حوزه علم نیست؛ اما می شود با ابزارهای دیگر به آن پرداخت. همانطور که برهان هایی برای اثبات وجود خدا ارایه شده، برهان هایی هم برای رد وجود خدا آمده. در اینجا می توانید فهرستی از این موارد را ببینید.
دوم اینکه منظورمان از خدا چیست؟ منظور خدای اسپینوزا است یا خدای ارسطو؟ منظور خدای ادیان ابراهیمی است یا خدایان رومی؟ اینها خدایانی با ویژگی های مشترک نیستند. پاسخ ما به اینکه منظور از خدا چیست هم به بخش نخست (ابزارهای شناخت) برمی گردد و هم به ادعای نویسنده که می گوید «چرا نمی توانید منفی (Negative) را ثابت کنید؟» یا به عبارت دیگر خدا را نفی کنید.
اگر منظور از خدا سوسک هندی (زمانی به عنوان خدا مورد پرستش بوده) یا گربه ی مصری است، آنوقت ما می توانیم با ابزارهای شناخت علمی به کنکاشش برویم چون در حوزه ی جهان مادی است. اگر منظور خدای ادیان ابراهیمی (اسلام، مسیحیت، و یهودیت) است آنوقت می توانیم با منطق ثابت کنیم که اگر خدا کمال مطلق است، آنوقت وجود ندارد همانطور که دیوید هیوم نشان داد. اما اگر آن خدا موجودی است که تعریف مشخص و خواص معلومی ندارد آنوقت نه می شود آن را نفی کرد و نه توانایی اثباتش را داریم، چون اساسا ابزاری برای مطالعه آن نداریم.
اما قیاسی که گوینده این ویدیو برای رد کردن منفی یا نفی خدا مطرح می کند یک مغالطه منطقی است به نام Faulty Comparison. این مغالطه زمانی رخ می دهد که دو چیز را که دارای کیفیات متفاوت هستند یکسان فرض کنیم و نتیجه یکسان بگیریم. در اینجا مثالی که گوینده می زند و ادعا می کند می تواند نفی کند که در رگ هایش سس گوجه فرنگی ندارد، در محدوده جهان فیزیکی است که ابزار ابطال پذیری اش علم است؛ وجود خدا نمی تواند از همین راه نفی یا اثبات شود چون اساسا این دو مقوله خدا و سس گوجه فرنگی کیفیات یکسان ندارند.
۲- اثبات می کنم که خدا وجود دارد
گوینده می گوید در سه مرحله اثبات می کند که خدا وجود دارد. می پرسد: (۱) آیا شما چیزهایی که می بینید را آفریدید؟ یا (۲) اگر شما نیافریدید آیا خلقت خودش خودش را خلق کرده؟ یا (۳) اگر هیچکدام از این ها نیست پس حتما خدا وجود دارد. گوینده ادعا می کند جز این سه حالت، حالت دیگری وجود ندارد و خدای مورد نظر را هم تا توصیف می کند که خارج از چارچوب زمان و مکان است.
این استدلال چند ایراد دارد:
اگر خدا خارج از ظرف زمان و مکان باشد آنوقت چطور جهان را آفریده؟ چون ما مشکل را حل نکردیم و فقط یکی اضافه کردیم!
این استدلال بر پایه مفهوم علیت است که هر معلولی نیازی به علتی پیش از خودش دارد. هیچ معلولی نمی تواند همزمان با علت ظاهر شود یا پیش از آن بیاید. صرف معلول بودن نیاز به علتی مقدم دارد. اگر خدا علت اول باشد، آنوقت نمی تواند خارج از زمان باشد چون باید پیش از علت دوم یا جهان اتفاق بیافتد. اگر خدا علت اول نیست پس لزوما خدا نیست. اگر هم خدا در ظرف زمان و مکان است پس ظرف زمان و مکان را که خلق کرده؟ ضمن اینکه علت اول بودن خدا خود او را هم معلول می کند.
مشاهده می کنید که قضیه به این سادگی و پیش پا افتادگی نیست. استیون هاوکینگ تا حد زیادی به این موضوع درباره وجود خدا و علت اول می پردازد. اگر علاقه داشتید این ویدیو را که ترجمه کرده بودم، تماشا کنید.
در ادامه دو موضوع هدفمندی حیات و هدفمندی توالت (!) را با هم مقایسه می کند که بالاتر توضیح دادم مغالطه ای است به نام Faulty Comparison.
در مطلب پیشین لینک گذار (با بی ادبی) خواسته بود پاسخی برای این ویدیو فرستاده شود. این مطلب به پرسشهایی اشاره می کند که طرفداران نظریه خالق هوشمند–که پیشتر معلوم شددر جهان علم به عنوان شیادی علمی شناخته می شود–طرح می کنند و تلاش می کنند نشان دهند نظریه تکامل اجزای مورد نیاز یک نظریه ی علمی را ندارد.
بطور خلاصه هر نظریه علمی اجزایی دارد و از جمله آنها قابلیت مشاهده است. طرفداران خالق هوشمند ادعا می کنند که تکامل اجزای نظریه علمی را ندارد. دپارتمان بایولوژی دانشگاه کالیفرنیا در برکلی فهرستی از این ادعاها و دلایل نادرستی آنها را تهیه کرده. در مورد قابل مشاهده بودن تکامل می گوید:
MISCONCEPTION: Evolution is not science because it is not observable or testable.
CORRECTION: This misconception encompasses two incorrect ideas: (1) that all science depends on controlled laboratory experiments, and (2) that evolution cannot be studied with such experiments. First, many scientific investigations do not involve experiments or direct observation. Astronomers cannot hold stars in their hands and geologists cannot go back in time, but both scientists can learn a great deal about the universe through observation and comparison. In the same way, evolutionary biologists can test their ideas about the history of life on Earth by making observations in the real world. Second, though we can’t run an experiment that will tell us how the dinosaur lineage radiated, we can study many aspects of evolution with controlled experiments in a laboratory setting. In organisms with short generation times (e.g., bacteria or fruit flies), we can actually observe evolution in action over the course of an experiment. And in some cases, biologists have observed evolution occurring in the wild. To learn more about rapid evolution in the wild, visit our news story on climate change, our news story on the evolution of PCB-resistant fish, or our research profile on the evolution fish size in response to our fishing practices. To learn more about the nature of science, visit the Understanding Science website.
اختصارا این ادعای قابل مشاهده نبودن تکامل بر دو پایه دو فرض بنا شده که همه دانش بر پایه مشاهده کنترل شده آزمایشگاهی بنا شده و تکامل قابلیت آزمایش در چنین شرایطی ندارد. که هر دو نادرست است. نخست اینکه بسیاری از اصول علمی قابلیت مشاهده آزمایشگاهی ندارند. مثلا ستاره شناسان نمی توانند ستاره ها را در آزمایشگاه مطالعه کنند یا زمین شناسان نمی توانند به عقب بازگردند. اما هر دو می توانند با مشاهده و مقایسه درباره موضوعات مطالعه کسب دانش کنند. همینطور زیست شناسان می توانند ایده های خودشان را در جهان واقعی آزمایش کنند.
در مورد ایرادات این ادعاها به این صفحه هم نگاه کنید یا اینجا با ترجمه گوگل که فهرستی از ایرادات ادعاهای طرفداران طراحی هوشمند و دلایل نادرستی آنها را شرح می دهد.
این مطلب و چند نوشته دیگر که با همین زمینه انتشار داده شده نمونه ی مغالطه ای است به نام مغالطه ذوالحدین جعلی (انگلیسی: False dilemma).
مغالطه ذوالحدین جعلی (False dilemma) فرض می کند که تنها دو آلترناتیو وجود دارد و بنابر این با رد یکی از آنها می توان اثبات کرد که دومی حتما صحیح است.
این مغالطه به همراه فیزیک کوانتوم مورد توجه طرفداران خالق هوشمند (Intelligent design) قرار گرفته و مکررا سعی می کنند با نشان دادن مقالاتی که صرف مادی بودن اجزای تشکیل دهنده ی جهان، آگاهی، هوش، و حیات و دیدگاه ماتریالیستی را زیر سوال می برند، ثابت کنند که خالق هوشمند صحت دارد؛ نظریه تکامل بی اعتبار است؛ و وجود جهان نشانه وجود خدا است.
مشکل اینجا است که اولا تمام فرضیاتی که منشا حقایق را خارج از جهان ماده معرفی می کند، تا امروز چیزی را ثابت نکرده اند، چون اساسا چیزی که در جهان مادی نباشد ابطال پذیر (falsifiable) نیست و ثانیا فرض درستی همه ی این فرضیات به معنای وجود خالق هوشمند، رد نظریه تکامل یا وجود خدا نیست.
دیدگاهی که اخیرا برخی مطرح می کنند اینکه جهان ما صرفا مادی نیست و عنصر اولیه جهان نه اجزای اتم بلکه اطلاعات است که مانند یک برنامه کامپیوتری در جایی پردازش می شود و ما در واقع در یک جهان شبیه سازی شده زندگی می کنیم (simulation hypothesis). این در واقع خوانش دیگری از همان جهانهای موازی است که انسان را در یکی از بی شمار جهانهای دیگر فرض می کند؛ صرفا در اینجا ما برنامه های کامپیوتری هستیم و ماهیت اصلی جهان اطلاعاتی است که از کوچکترین ذرات تا بزرگترین پدیده ها را شکل می دهد و در جای دیگری پردازش می شود.
مع الوصف چه این دیدگاهها را معتبر بدانیم جه ندانیم، صرف مادی نبودن جهان یا اجزای جهان یا پدیده های جهان لزوما چیزی را ثابت نمی کند.
این نوشته هم نمونه ای از همان مغالطه ذوالحدین جعلی است که در بالا توضیح دادیم.
در این مقاله ای که فرستاده شده، صرفا یک دیدگاه سوم برای تکامل حیوانات پیشنهاد داده:
and have argued that the only way to have consistency with an evolutionary model of the universe and common descent of all life forms is to posit a flow of low entropy into the earth’s environment and in this second approach they suggest that islands of low entropy form organisational structures found in living systems.
A third alternative proposes that information is in fact non-material and that the coded information systems (such as, but not restricted to the coding of DNA in all living systems) is not defined at all by the biochemistry or physics of the molecules used to store the data. Rather than matter and energy defining the information sitting on the polymers of life, this approach posits that the reverse is in fact the case. Information has its definition outside the matter and energy on which it sits, and furthermore constrains it to operate in a highly non-equilibrium thermodynamic environment. This proposal resolves the thermodynamic issues and invokes the correct paradigm for understanding the vital area of thermodynamic/organisational interactions, which despite the efforts from alternative paradigms has not given a satisfactory explanation of the way information in systems operates.
در این مقاله اشاره می شود، دو مدلی که در هماهنگی با تکامل موجودات برای اطلاعات دی ان ای پیشنهاد شده اشاره به محیط هایی با آنتروپی محدود پدید آمده که نویسنده پیشنهاد می کند شاید صرفا این اطلاعات مادی و شیمیایی نباشد که تحت تاثیر هرج و مرج قرار نمی گیرد.
در اینجا فرضیه ای پیشنهاد شده و از ابتدا چیزی هم ثابت نشده و فرض اثبات آن هم دخلی به بی اعتباری نظریه تکامل ندارد. همانطور که در بالا شرح دادم منشا غیر مادی برای چیزی به معنای اثبات وجود طراح هوشمند نیست.
Moreover, the symmetry in the SCT between
۴- fold-synonymous and <4-fold synonymous codons has been explained in terms of minimizing
mistranslation. In this paper, the hypothesis that the finely tuned optimization of the SCT originates
in external intelligence is compared to the hypothesis that its fine tuning is due to the adaptive
selection of earlier codes. It is concluded that, in the absence of metaphysical biases against this
hypothesis, external intelligence better explains the origin of the SCT. Additionally, this hypothesis
prompts lines of inquiry that, 50 years ago, would have accelerated the discovery of the now-known
features of the SCT and that, today, can lead to new discoveries.
این مقاله هم پیشنهاد می کند که باید پارادایم کامل تری برای توضیح اطلاعات در حیات موجودات زنده ارایه شود. نه چیزی ثابت شده، نه پارادایم (دیدگاه عمومی اغلب علمای یک رشته) میوتیشن (جهش ژن) رد شده و کار علم هم همیشه همین است که نظریات جامع تری ارایه می دهد که قادر به توضیح پدیده های بیشتری است. این به معنای بی اعتباری نظریات قبلی نیست بلکه آنچه نظریه پیشین بوده در چیزی جامع تر تلفیق می شود، با این فرض که چیز جدیدی زمانی ارایه بشود و مورد پذیرش قرار بگیرد. همه ی اینها هم دخلی به بی اعتباری نظریه تکامل داروین ندارد.
the mutation/selection paradigm lacks support from information science. Those who understand the reality of bioinformation, especially the prescriptive information of biocybernetics, will be able to incorporate that understanding into new models that will lead to a more complete understanding of life.
اما بد نیست بدانید ویلیام لین کریگ کیست چون ممکن است در آینده هم از او مطالبی نقل کنند. لین کریگ یک اونجلیک (مسیحی انجیلی) به شدت ضد اسلام است. اونجلیک ها به حقیقت مطالب انجیل اعتقاد دارند مثلا معتقدند کل جهان فقط هفت هزار سال عمر دارد یا انسانها و دایناسورها در یک دوره زندگی می کردند (جهانی که هفت هزار سال داشته باشد زمان بیشتری برای دایناسورها باقی نمی گذارد!) داوکینز با رد دعوت کریگ حقا فرصت کسب فیض از این دریای لایزال دانش جن و پری را از کف داد!
همانطور که بالاتر توضیح داده شد، این مطلب نمونه مغالطه ذوالحدین جعلی (انگلیسی: False dilemma) است.مغالطه ذوالحدین جعلی (False dilemma) فرض می کند که تنها دو آلترناتیو وجود دارد و بنابر این با رد یکی از آنها می توان اثبات کرد که دومی حتما صحیح است.
Futuyma: Philosophers and scientists use “chance” only in the sense of unpredictability. Chance means essentially that you cannot predict the outcome of a particular event. For example, you cannot predict whether your next child will be a son or a daughter, even though you can specify the probability or likelihood. “Chance” does not mean lack of purpose or goal in science. If it did, we could say that absolutely everything in the natural world is by chance because we don’t see any purpose or goal in storms, in ocean currents, or anything else. Evolution certainly does involve randomness; it does involve unpredictable chance. For example, the origin of new genetic variation by mutation is a process that involves a great deal of chance. Genetic drift, the process I referred to earlier, is a matter of chance.
Natural selection provides predictability.However, natural selection itself is the single process in evolution that is the antithesis of chance. It is predictable. It says that, within a specific environmental context, one genotype will be better than another genotype in survival or reproduction for certain reasons having to do with the way its particular features relate to the environment or relate to other organisms within the population. That provides predictability and consistency. So, if you have different populations with the same opportunity for evolution, you would get the same outcome.
به عبارت دیگر انتخاب طبیعی و نظریه تکامل داروین به معنای این نیست که صرفا موجودات از روی شانس و تصادف کور پدید آمدند.
The post جعل و تحریف درباره نظریه تکامل داروین و وجود خدا first appeared on تارنگار فردا.]]>
مرکز سایبری سپاه: بر ۸ میلیون لایک در فیسبوک اشراف داریم
از ایران خبر رسیده که آرش (نام مستعار) دستگیر شده و شما از این بابت ناراحتید. این روزها خبر دستگیری ها یکی بعد از دیگری می آید. خامنه ای در انتخابات خودش تقلب کرده تا احمدی نژاد را برای ریاست جمهوری انتخاب کند، دویست – سیصد نفر از کسانی که به این روند اعتراض کرده اند، در خیابان و در بازداشتگاهها کشته شده اند و حالا حکومت برای اینکه زهر چشم بگیرد، هر کس که قبلا فعالیت سیاسی داشته، خواه در ارتباط و خواه بی ارتباط به قضایای اخیر، را دستگیر می کند.
آرش را دورادور می شناسید؛ پسر آرام و خوبی است؛ او هم مانند شما بیست و چهار سال بیشتر ندارد؛ مانند شما دانشجو است؛ اما بر خلاف شما هنوز در ایران زندگی می کند. قبلا چند باری با هم چت اینترنتی داشتید و یکبار هم او را در یک جمع چند نفره ملاقات کردید. با توجه به اخباری که از سبوعیت و وحشیگری ملایان می رسد، برای آرش سرنوشت خوبی را پیش بینی نمی کنید.
شما برای درس خواندن به آمریکا آمده اید؛ پرونده قضایی در ایران ندارید و خیلی راحت می توانید به ایران رفت و آمد کنید صرفا اگر دهانتان را ببندید و برای خودتان دردسر درست نکنید؛ ولی پس از مدتی که با وجدانتان کشتی گرفتید متوجه می شوید که زور وجدانتان به آرزوی گشت و گذار آزادانه در ایران و مهمانی رفتن به خانه ی قوم و خویشان می چربد و تصمیم می گیرید هر طور که شده برای رساندن صدای مظلومیت آرش و امثال آرش به رسانه ها و شخصیت های سیاسی آمریکایی اقدام کنید. (با این فرض که کار موثری می کنید!)
پس از دو سه سال تلاش همه جانبه شما و دیگران برای ارسال هفتگی ایمیل لیست؛ تماس مکرر تلفنی یا ایمیلی با رسانه های بیگانه و دفاتر نمایندگان کنگره آمریکا، بالاخره خبر می آید که دوران محکومیت آرش بطور معجزه آسایی به پایان رسیده و عنقریب آزاد می شود. آرش از فداکاری شما چیزی نمی داند و طبعا شما هم انتظار تشکر ندارید. در این دو سه سالی که آرش دستگیر شده شخصیت آرش هم در اثر تلاش های شما و دیگران از یک دانشجوی سال اول و دوم دانشگاه که نهایتا دستی هم در روزنامه دیواری یا تشریه دانشجویی دانشگاهش داشته، فراتر رفته و تبدیل به یک ژورنالیست دربند و روزنامه نگار مبارز شده که با عنوان قهرمان ملی آزاد می شود.
یکی دو ماهی از آزادی آرش می گذرد که شما متوجه می شوید آرش بطور شبانه روزی در فیس بوک مشغول است و سیاست های روز ملایان را تحت عنوان ملی گرایی و ایران دوستی ترویج می دهد! در این نوشته ها سرداران سپاه قهرمان ملی می شوند که به مبارزه با غربی های جنایتکار مشغولند؛ بسیجی های سایبری اسباب افتخار ایرانیان هستند و هر آنچه که موضع سپاه و بخش عقب مانده ی حاکمیت است رویه ملی گرایانه و ایراندوستانه بخود می گیرد و منتشر می شود.
اوایل شما از سر گرفتاری، یا رودربایستی واکنشی نشان نمی دهید اما رفته رفته دیگران که از شما تحمل کمتری دارند، رودربایستی را کنار می گذارند و واکنش منفی نشان می دهند؛ نتیجتا دوستان آرش به دو گروه تقسیم می شوند که گروهی آرش را محکوم می کنند و گروه دیگر که به دفاع از آرش می پردازند و رفته رفته کار به جدال های اینترنتی می کشد. بعد از چند ماه شما هم سعی می کنید با لحن ملایم در مواردی ایرادات استدلال های آرش را نشانش دهید. نتیجه این می شود که وقتی آرش چند بار پاسخی پیدا نکرد، شما را به عنوان «یک خارج نشین که حق ندارد در مسایل ایران دخالت کند» محکوم می کند و خودش را به عنوان «کسی که برای عقایدش هزینه داده و داخل ایران است» محق قلمداد می کند. (مغالطه حمله شخصی)
آرش را در زندان برای بازجویی تحویل “حاجی” می دهند. حاجی شخصیت بسیار مسلمان و شارلاتانی است که در انواع و اقسام پستی ها و رذیلت ها تبحر دارد. حاجی برای آرش شرح می دهد که در بند کناری چندین زندانی نگهداری می شوند که به مادر خودشان تجاوز جنسی کرده اند و اگر آرش همکاری نکند او را تحویل آن زندانیان می دهند که باقی مدت زندان را از او در یک سلول مشترک پذیرایی کنند. حاجی البته اذعان دارد که آرش پسر خوبی است که در مورد نظام مقدس اسلامی دچار اشتباه شده و برای اینکه سو تفاهم بیشتر پیش نیاید، در ادامه گوشه ای از دلاوری ها و سجایای اخلاقی خودش را در مواجه با دیگر زندانیان شرح می دهد و آرش هم متوجه می شود که همکاری با حاجی تا چه اندازه اهمیت دارد.
نهایتا آرش تعهد می دهد که در آینده چیزی خلاف نظر حاجی نگوید و ننویسد و نسبت به نظام اسلامی هم در مقابل دشمنان–که به گفته ی حاجی دشمنان ایران هم هستند–موضع بگیرد و اگر حرکات ضد ایرانی (به باور حاجی) دید با حاجی در میان بگذارد. در این مرحله آرش هنوز قرار نیست رسما مزدور حاجی باشد.
آرش از زندان بیرون آمده اما هنوز پرونده دارد. حاجی از همان ابتدا از آرش قول گرفته بود که برای کم شدن مدت محکومیتش با حاجی همکاری کند که قاضی پروند عطوفت شدیدتری نشان ندهد. همینطور به آرش گفته که اگر بعدا مشکلی پیش بیاید حکم آرش سنگین تر می شود؛ اما از آنجا که آرش پس خوبی است و حاجی هم این را می داند، قرار نیست این اتفاق بیافتد. آرش برای تعهد به حاجی اوایل تعدادی مطلب موافق طبع حاجی منتشر می کند؛ بعد که چند مورد مخالفت دید، پاسخ مخالفین را می دهد و کم کم آن انداره این رویه در طول ماههای آینده تکرار می شود که خودش هم آنچه را که خودش به تناوب می نویسد باور می کند و آن اندازه ادامه می دهد که بطور تمام و کمال به یک بسیحی بی جیره و مواجب تبدیل شود، طوری که اگر روزی حاجی و ارباب حاجی هم گورشان را گم کنند، همان لاطئلات را تکرار کند!
به ازای هر یک نفر زندانی عقیدتی در ایران دستکم پنج نفر زندانی عقیدتی وجود دارد که با وثیقه بیرون هستند! جمهوری اسلامی برای مخالفانش پرونده درست می کند و بعد این مخالفیتن را با وثیقه های سنگین بیرون می اندازد و از این طریق چند هدف را در عین واحد تامین می کند: نخست اینکه تعداد زندانیان عقیدتی را از آنچه واقعا هست، بسیار کمتر نشان دهد. در هر حالی که همه ی آنهایی که بیرون هستند هم در واقع زندانی سیاسی محسوب می شوند. دوم اینکه هزینه ای برای زندانی کردن این افراد نپردازد؛ چون زندانهای ایران همین حالا هم چندین برابر بیش از ظرفیت رسمی خود اشباع شده اند. سوم اینکه با سود این وثیقه ها کسب درآمد کنند؛ اما از همه ی اینها مهمتر اینکه از این افراد به عنوان ابزار رایگان برای انتشار پروپگاندا و تبلیغات سیاسی سو استفاده کند.
به عنوان یک قاعده کلی، هر شخصی که به جرم سیاسی وارد زندان های جمهوری اسلامی می شود باید قول همکاری بدهد تا با وثیقه بیرون بیاید و هر شخصی که وارد زندان می شود بلا استثنا در مرحله ای با این خواسته همکاری مواجه می شود.
ممکن است کسانی تعهد همکاری بدهند و در آینده به تعهدشان عمل نکنند؛ یا ایستادگی کنند و بیرون نیایند (در قلیلی از موارد)؛ یا در مواردی صرفا قول بدهند فعالیت ضد نظام نکنند و دست آخر آزادشان کنند؛ ولی آنچه اغلب پیش می آید اینکه قول می دهند و در سطحی همکاری می کنند. دانستن این موضوع در درجه نخست به نفع خود زندانی است؛ هر اندازه جامعه به این روند آگاه تر باشد؛ اینکه کسانی که به بازداشت می روند بعد از بیرون آمدن، مدت ها برای همکاری و انتشار پروپگاندای سیاسی تحت فشار امنیتی هستند، بار بیشتری هم از دوش زندانی برداشته می شود؛ چون مخاطبان هم متوجه می شوند امکان طرح دیدگاههای بخش های امنیتی نظام از جانب این افراد در فضای مجازی وجود دارد و این افراد کمتر مورد فشار قرار خواهند گرفت.
اینکه یکی از سرداران سپاه بگوید ما هشت میلیون لایک فیسبوک را کنترل می کنیم اشاره به همین واقعیت مهندسی رهبران فکری جامعه (کسانی که در هر سطحی مخاطب دارند اعم از: خواننده، بازیگر، ورزشکار، مدل، زندانیان عقیدتی و …) است که گاه با گرفتن امتیاز و اغلب با تهدید و فشار و ارعاب با نهادهای امنیتی همکاری کنند.
در بسیاری از موارد این همکاری ها کاملا واضح نیست یا ممکن است آن استدلال در آن زمان درست به نظر برسد چون مخاطب این پیامها مردم عادی هستند و به همه ی جزییات یک واقعه یا سیاست های روز واقف نیستند و جمهوری اسلامی هم از این طریق با شرح ناقص یک موضوع یا تمرکز بر بخش هایی از حقیقت یک واقعه و آمیختن آن با دروغ موفق می شود افکار عمومی را هدایت کند.
با اینحال حتی این روشها هم موثر واقع نمی شوند و از همینجا است که امام خامنه ای دسته ای از چاقوکش های انصار حزب الله را به کمک دول اسلام پناه روس و چین برای چاقوکشی اینترنتی و اذیت و آزار سایبری تربیت کرده که دست برقضا آن هم محدودیت دارد و تا امروز هیچکدام از این روشها نتوانسته جلوی انتشار حقایقرا–هر اندازه که محدود باشد–بگیرد و اهداف مورد نظر نظام را برآورده کند.
The post وطن پرستان وثیقه ای امام خامنه ای؛ یا امام خامنه ای چگونه اینترنت را کنترل می کند first appeared on تارنگار فردا.]]>
من تمام برهان های اثبات وجود خدا را بررسی کردم و هیچکدام از آنها را به لحاظ منطقی معتبر نیافتم. –برتراند راسل (دقیقه ۹:۰۰ اینجا یا اینجا)
آنچه ما نیاز داریم اراده برای ایمان داشتن نیست؛ اراده ای برای جستجو کردن است که کاملا در جهت خلاف آن است. –برتراند راسل
سه سال پیش که مطلبی را درباره ایرادات منطقی برهان صدیقین ابن سینا نوشتم، دوستی خواست که مطلبی هم درباره ی ایرادات منطقی برهان صدیقین ملاصدرا بنویسم و قرار شد این مطلب را در اولین فرصت تهیه کنم. اتفاقی که در پی افتاد اینکه سایت مکررا مورد حمله اینترنتی قرار گرفت و بعدا هم تقریبا این وعده فراموش شد. مع هذا این پست با تاخیر را درباره ایرادات منطقی برهان اثبات وجود خدا توسط ملاصدرا می نویسم.
برهان ملاصدرا هم همچون برهان های دکارت و ابن سینا از جمله برهانهای هستی شناسانه (Ontological arguments) است که از ذات و موجودیت خدا سعی در اثبات او دارند. از این جهت از این برهان با عنوان برهان الصدیقین (بهترین و برترین برهان) یاد می شود چون برای اثبات وجود خدا به غیر متوسل نمی شوند.
ملاصدرا چنین ادعا می کند:
۱) موجودیت/وجود داشتن هست
۲) وجود داشتن کمالی است که هیچ کمالی برتر از آن وجود ندارد
۳) خداوند کمال است و کمال است در موجودیت (وجود داشتن)
۴) این حقیقت مجرد (یکتا) است؛ (مفهوم چندگانه از این وجود داشتن وجود ندارد)
۵) این حقیقت یکتا در بازه ی کمال دارای مرتبه ای است
۶) این کمال وجود داشتن دارای حدودی است؛ بالاترین مرتبه وجود داشتن برترین موجودیت است
۷) بنابر این خدا وجود دارد
این برهان را می توانید با برهان آنسلم یا برهان دکارت مقایسه کنید:
آنسام کانتربری:
وجود خدا موجودی تعریف شده که “چیزی از آن برتر قابل تصور نیست.” انسام می پرسد: “کدام برتر است؟ آنچه فقط در فهم (خیال) آمده یا آنچه حقیقتا وجود دارد؟” پاسخ قطعا آن چیزی است که در عالم واقع وجود دارد. از آنجایی که خدا، با توجه به تعریفش، موجودی است که از آن برتر وجود ندارد؛ بنابر این باید حتما وجود داشته باشد. خدا نمی تواند وجود نداشته باشد حتی در خیال.
دکارت:
خداوند موجودی است که حایز همه ی کمالات است؛ وجود داشتن کمال است؛ نتیجتا خدا وجود دارد.
درباره ایرادات دو برهان بالا در مطلب مجزایی توضیح دادم و اینکه نتیجه استدلال پیشتر بخشی از مفروض است.
بجز ایراد نخست باید اضافه کرد که مفهوم موجویت صرفا بصورت انتزاعی تعریف شده و این کمال ربطی به جهان حقیقی ندارد. اگر فرض کنیم که خداوند کمال است و کمال هم می دانیم که مربوط به جهان واقعی نیست آن وقت می توانیم استدلال کنیم:
۱) خداوند کمال/ حایز کمال است
۲) کمال مفهوم/مفاهیم انتزاعی است از آنچه در جهان حقیقی وجود دارد
۳) موجودات کامل وجود ندارند (یادمان باشد که ملاصدرا نسخه دو گانه از حقیقت را قبلا مردود دانسته!)
۴) نتیجتا خدا وجود ندارد
یا اینطور:
۱) خداوند حایز کمال است (مفروض تمام براهین بالا)
۲) اگر خدا جهان را خلق کرده جهان باید از جهت موجودیت خدا کامل باشد (مقایسه کنید با برهان شر از اپیکوروس/دیوید هیوم)
۳) جهان کامل/حایز کمال نیست
۴) نتیجتا خدا وجود ندارد
پی نوشت
این صفحه از روی سرور حذف شده است و نسخه قدیمی تر جایگزین شد. آخرین نسخه کش گوگل، در تاریخ چهارم دسامبر ۲۰۲۰، از اینجا قابل دسترس است.
The post ایرادات منطقی برهان صدیقین ملاصدرا در اثبات وجود خدا first appeared on تارنگار فردا.]]>معنای این گفته این است که اگر چیزی را دیدید که شبیه اردک است احتمالا غاز یا نهنگ یا گورخر نیست و همان چیزی است که شما فکر می کنید، یعنی اردک. البته تضمینی هم نیست که حتما اردک باشد؛ مثلا ممکن است کسی یک اردک مکانیکی درست کرده که شما را فریب بدهید یا ممکن است شما علایم اردک بودن را خوب درک نکردید و ایراد از حواس شما باشد؛ اما ظن غالب همان اردک است.
آقای فرهادی برای بار دوم برنده اسکار شد و ایرانیان را غرق در شادی و افتخار کرد. علت اینکه ما به اسکار فرهادی–که هیچ ربطی به ما، به عنوان یک ملت، ندارد–تا این اندازه افتخار می کنیم این است که چیز دیگری برای افتخار کردن نداریم. در واقع چیز دیگری برای افتخار کردن برایمان باقی نگذاشتند! بنابر این هرگاه نام یک ایرانی، یا هر چیزی که مرتبط به مقوله ایران است، به شکل مثبتی مطرح می شود ما هم به ناگاه غریق در شعف و افتخار می شویم.
از چند جهت تصور می کنم این افتخار جدید که نصیبمان شده چندان افتخار اتفاقی نبوده است. این افتخار جدید مصادف شد با طرح ناعادلانه ی ممنوعیت ورود اتباع ایرانی به آمریکا که با تحریم فرهادی رویه کاملا سیاسی گرفت و به شکلی شانس برنده شدن فیلم را افزایش داد. از آنجایی که جو شدید ضد ترامپ در هالیوود وجود دارد، اینکه تحریم آقای فرهادی به کسب جایزه اسکار یا دستکم ایجاد نوعی همدردی با سازنده فیلم ختم شود، جای تعجب نباید داشته باشد.
فرهادی از کارگردانان به شدت مورد هجمه رسانه های شناخته شده حکومتی و علی الخصوص سپاه پاسداران است که این هنرمند را نمی پسندند؛ اما جلوی نمایش و ساخت کارهای او را هم نمی گیرند. همین موضوع مخالفت با در نظر گرفتن اینکه تهیه کننده فیلم نخست برنده اسکار فرهادی خود سپاه پاسداران (بانک پاسارگاد) بوده، قدری موضوع را پیچیده تر می کند.
به نظرم این افتخار جدید را دستکم تا حدی مدیون سپاه پاسداران هستیم. البته این موضوع بدین معنا نیست که لزوما خود فرهادی یا عوامل فیلمش یا کسانی که جایزه را دریافت کردند، مزدور حکومتی باشند یا نباشند؛ صرفا بدین معنا است که سپاه با ابزارهایی این اقدام را مدیریت کرده و در شرایط کنونی که هجمه شدید علیه ایران بوجود آمده، توانسته امتیاز تبلیغاتی بگیرد. این موضوع استفاده از هنر یا حمایت از هنر در مقاطع خاص در میان سازمانهای اطلاعاتی دنیا پیشینه طولانی دارد، بطوری که گاه خود هنرمند هم بخشی از جریان پروپگاندا است؛ و گاه بدون اینکه رسما بخشی از آن باشد در همان راستا فعالیت می کند.
با اینحال اگر رییس جمهور جدید آمریکا تا امروز یک چیز را بخوبی اثبات کرده باشد، آن این است که برای این قبیل تبلیغات و اثرات روانی آن ارزشی قایل نیست. پیش بینی من این است که اگر لزومی به هر نوع تقابل با ایران احساس شود، اینطور تبلیغات سیاسی-هنری بیشتر از همان چند شبکه اجتماعی بردی نخواهد داشت و دستگاه حاکمه آمریکا اقدامات خود را انجام خواهد داد.
The post اسکار فرهادی و اردک سپاه پاسداران first appeared on تارنگار فردا.]]>
نخستین نظرسنجی عمومی پس از ممنوعیت ورود ایرانیان و اتباع شش کشور دیگر به آمریکا نشان می دهد که اغلب مردم آمریکا از این تصمیم حمایت می کنند.
نتایج این نظرسنجی برای کسانی که با افکار عمومی آمریکاییها آشنا هستند نباید جای تعجب داشته باشد. در طول حیات سی و هشت ساله نظام اسلامی، ملایان موفق شدند از ملت ایران چهره ی کثیف یک ملت عقب افتاده، ارتجاعی، متعصب، خرافاتی و آدمکش نمایش دهند که عملکرد آن با تمام ارزشهای دنیای آزاد و متمدن در تضاد و تعارض است. این تصویر همان چیزی است که خودشان هم سعی کردند با از میان بردن تمام آثار مدرنیته ی نیم قرن گذشته و دستاوردهای ایرانیان از دوران مشروطه در این سال ها به حقیقت تبدیل کنند.
این ملت کثیف برساخته به واسطه ی عقب افتادگی و جهالت امکان پذیرش ارزشهای جهان آزاد و دنیای نوین را ندارد. نمایندگان سیاسی و فرهنگی نظام اسلامی این وظیفه را داشته و دارند تا با نمایش عقب ماندگی های ایرانیان به دیگر جهانیان بقبولانند که این توده ی بی استعداد جز با قوانین عقب افتاده شرعی مثل قطع دست و پا، سنگسار و اعدام با جرثقیل و جز با حکومت استبدادی ملایان مدیریت نمی شوند.
در واقع ملایان از این طریق دو مقصود را حاصل می کنند: نخست اینکه جلوی اعتراض جامعه ی جهانی به قوانین قرون وسطایی و مهملات مذهبی شان را می گیرند و دوم اینکه از همدردی و همدلی دیگر مردم دنیا با این مردمی که هیچ اشتراکی با آنها ندارند، جلوگیری می کنند.
The post مردم آمریکا از دستور ترامپ برای ممنوع کردن ورود ایرانیان حمایت می کنند first appeared on تارنگار فردا.]]>نخستین روحانی نخستین شیادی بود که به نخستین ابله رسید. –ولتر
این عبارت را از یکی دو جا به فارسی نوشته بودم که به چند شیوه، از جمله با عنوان نخستین پیامبر و نخستین روحانی، باز نقل شده و منبع آن را از من پرسیده اند.
این گفتاورد در زبان انگلیسی اینطور آمده:
The first clergyman was the first rascal who met the first fool. –Voltaire
نخستین روحانی نخستین رذلی بود که نخستین احمق را دیدار کرد!
در زبان فرانسوی اینطور پیدا کردم:
The post اولین روحانی و نخستین شیاد first appeared on تارنگار فردا.]]>Le premier ecclésiastique fut le premier escroc qui rencontra le premier imbécile.
مذهب از همان زمانی آغاز شد که نخستین شیاد نخستین احمق را پیدا کرد!
Those who would give up essential liberty, to purchase a little temporary safety, deserve neither liberty nor safety. – – Ben Franklin
آنها که آزادی را قربانی می کنند تا موقتا به امنیت برسند، لیاقت هیچکدام آزادی یا امنیت را ندارند. – – بنجامین فرانکلین
گوسفندها نمی دانستند امنیت برای آنها نیست که برای حفظ حکومت سلاخ ها است! آنها نمی فهمیدند که گرگ ها فقط یک تن را می درند ولی سلاخ ها سر همگی شان را می برند.
همگی داخل دالان سلاخ خانه به نوبت صف کشیده بودند تا سر به چاقوی قصابی بسپارند؛ با شادمانی هلهله می کردند: عوضش امنیت داریم!
The post گوسفندها شادمانه هلهله می کردند: عوضش امنیت داریم! first appeared on تارنگار فردا.]]>امام خامنه ای (ع) در حدیث دغلین می فرمایند: من دو چیز را پیش از مرگ برای شما به امانت می گذارم (مدیونید اگر فکر کنید آقا قصد مردن دارد!): اول سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و اوباش وابسته است که تا نابودی ایران دست از سرتان برندارند و دومی گسترش نادانی و جهالت در همه ی عرصه ها است که از ملزومات اسلام و نظام است؛ مادامی که به این دو ریسمان بیاویزید، خودی محسوب شده و از خشم نظام در امان هستید.
حضرت برای بهتر روشن شدن قضیه، پان ترک ها را مثال می زنند که به هر دو ریسمان آویزان شده اند و هم از توبره سپاه می خورند و هم تا فیها خالدون در حماقت و جهالت فرو رفتند و چون واجد هر دو شرایط هستند، آزادانه فراکسیون صد تایی ترکی به مجلس می فرستند و خودشان هم در استادیوم تراختور هارای هارای زیادی می کنند و هر چه هم خسارت به اموال عمومی وارد می کنند و فحاشی می کنند کسی کاری به کارشان ندارد.
در فرازی دیگر به آن قاضی شجاع، مرتضوی (نقل شجاعت از خود آقا) اشاره می فرمایند، که چند صد نفر را می کشد و تجاوز جنسی می کند و چون آویزان هر دو ریسمان است فقط بیست و پنج هزار تومان جریمه می گیرد، که آن را هم قرار است قسطی پس بدهد.
مع الوصف عده ای از فریب خوردگان ضد انقلاب (کدام انقلاب؟) با خرید بلیط و بدون فحاشی، چاقوکشی، دزدی، و یا خسارت به اموال عمومی، بصورت متمدنانه در پاسارگاد اجتماع کرده اند که این اقدام شنیع تا همین لحظه دل قاطبه روحانیت شیعه را بدرد آورده و جگرشان را خراشیده. از جمله حضرت آیت الله نوری همدانی ضمن مقایسه کورش با امام خامنه ای فرمودند: «همان شعارهایی که برای رهبری میدهیم، برای کوروش می دهند و باز ما زنده نشستهایم و تماشاگر هستیم.»
حضرت آیت الله در این فرمایشات ابتدا ادعا می کند که خودش زنده است و بر خلاف شایعات جنازه نیست و دوم اینکه گروهی امام خامنه ای (ع) بزرگ رهبر چاه جمکران و حومه را با کورش هخامنشی مقایسه کردند که این مقایسه در حد مقایسه فیضیه ی قم و دانشگاه هاروارد است.
علی ایحال فریب خوردگان پاسارگاد چون به دو ریسمان فوق الذکر آویزان نشده بودند، تا همین لحظه نفری یک تا هشت سال حبس گرفتند تا فرق کورش هخامنشی و امام خامنه ای را بهتر درک کنند!
The post امام خامنه ای در حدیث دغلین به فریب خوردگان پاسارگاد: از پانترک ها بیاموزید first appeared on تارنگار فردا.]]>نقل است که مصریان باستان فراعنه را پرستش می کردند و فراعنه خدایان را پرستش می کردند. ظاهرا هیچکدام از دو گروه هم با اعتقادات گروه دیگر مشکلی نداشت؛ چون فراعنه به پرستش خدایان ادامه می دادند و مصریان هم کماکان آویزان همان فراعنه بودند!
امام خامنه ای (ع)، رهبر عظیم المرتبه ی جهان اسلام، اخیرا چندین بار بر اهمیت جایگزینی طب مدرن با طب سنتی تاکیدات موکد فرمودند.
خود آقا به همراه رفقا و اهل و عیال و منزل وقتی جایی شان درد می گیرد به خرج ملت به حاذق ترین اطبا و پزشکان رجوع می کنند؛ اما امروز که ملت ایران در اثر رهبری داهیانه روحانیت به انواع و اقسام بیماری ها و مرض ها دچار شده و بالاترین آمار رشد سرطان در جهان را دارد، باید با نعناع و شنبلیله و گل گاوزبان درمان کند!
پیرو فرمایشات آقا صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم دست بکار شد و برنامه های متعدد درباره ی بیمارانی که در اثر درمان مدرن پزشکی درگذشتند، لیکن با شمبلیله و گل گاوزبان درمان شدند، منتشر کرد! عده ای هم اینها را به تصور اینکه اکتشافات مهمی است در شبکه های اجتماعی منتشر کردند و می کنند که من هم چندتایی را تماشا کردم. ظاهرا چند دانشگاه و دانشکده هم در تایید افاضات آقا احداث شده که به خلق الله طب سنتی تدریس کند. ایراد این ایده اینجا است که همه ی درمان های اثبات نشده و از جمله طب سنتی در جهان به عنوان شبهه علم یا شیادی علمی شناخته می شود.
پاسخ بسیار ساده تر از آن است که فکرش را کنید! فرض کنیم امام باقر (ع)، یا امام صادق (ع)، یا خود امام خامنه ای (ص) به واسطه ی ارتباط خاصشان با جن و پری و علم لدنی که دارند از موضوعاتی آگاه باشند که این دانش ها از چشم باقی خلق الله پوشیده بماند. فرض کنیم مثلا حضرت امام صادق در حدیث معتبری بر اهمیت درمان سلاطون (همان سرطان) با ریحان و عصاره ی گل گاوزبان تاکید بورزند. در آن صورت این تاثیرات باید در دنیای پزشکی امروز قابل اثبات باشد و اگر اثبات شد دیگر عنوان آن طب سنتی نیست و بخش جدای ناپذیری از طب مدرن تبدیل میشود. از این جهت تمام انواع درمان های جایگزین که بخشی از دانش پزشکی امروزی نیستند یا نشدند، سودو ساینس یا شبهه علم محسوب می شوند که اگر باشند می توانند اثرات خودشان را در شرایط آزمایشگاهی اثبات کنند.
هر آنچه از طب سنتی که قابلیت اثبات علمی در شرایط آزمایشگاهی داشته باشد–به فرض اینکه داشته باشد–قبلا به بخشی از علم پزشکی تبدیل شده؛ آن بخشی که تبدیل نشده اباطیل است و ارزش درمانی ندارد که اگر داشت نتایج این آزمایشات منتشر می شد و پژوهشگران دانشگاههای ملایان، بجای دزدی مقالات علمی، مقالات اکتشافات جورنال های معتبر پزشکی در جهان را منتشر می کردند. برای اینکه اثرات درمانی یک روش را بسنجند از روشی به نام دابل بلایند استفاده می کند که از شروط اصلی پذیرش علمی است.
جهت آگاهی خوانندگان گرامی تمام صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و دوازده امام و سی و چهار هزار امامزاده و امام خامنه ای و امام خمینی که بر ملت ایران نازل شدند، تا امروز یک برگه هم به دانش بشری نیافزودند که بخواهد تاثیری بر درمان امراض ملت بگذارد!
The post چرا طب سنتی شبهه علم یا شیادی علمی است first appeared on تارنگار فردا.]]>نخست باید دانست که اساسا حقی به نام تجزیه طلبی یا طرح موضوع تجزیه طلبی برای رادیو گشاد فردا یا یک رسانه بیگانه دیگر وجود ندارد. این موضوع پیش از اینکه به نظر فواحش تجزیه طلب مربوط باشد به قوانین بین المللی مربوط است.
مطابق با قوانین بین المللی تجزیه طلبی از شنیع ترین جرایم در میان همه ی ملل شناخته می شود و هر نوع دخالت رسانه بیگانه در امور داخلی یک کشور دیگر برای تجزیه آن کشور و تبلیغ یا تهییج به تجزیه کشور از جرایم سنگین است؛ اگرچه این دخالت مکررا اتفاق می افتد.
تجزیه طلبان مانند فواحشی هستند که در جامعه و مدیای فارسی حضور دارند اما فعالیتشان بسته به خواست و نظر مشتری است. همچون تن فروشان که همیشه برای خودفروشی آماده اند ولی همیشه با یک مشتری همبستر نمی شوند؛ تجزیه طلبان هم یک زمان مشتری عرب دارند؛ یک زمان طالبشان اسراییلی است و زمانی هم آمریکایی ها راغب اند. یک زمان رادیو زمانه مشتری است؛ یک زمان سر از بی بی سی فارسی درمی آورند و حالا هم گویا به رادیو فردا رسیده اند!
بد نیست بدانیم آبشخور این مطالب چیست و چرا الان منتشر می شود. چند هفته پپش کنسول عربستان در فرانسه رسما در توییتر نوشت که ایرانیان منتظر تجزیه کشورشان باشند (تصویر):
چند روز بعد انور عشقی ژنرال سابق عربستان که از اسراییل بازگشته بود عینا همینها را تکرار کرد. درباره این عشقی و توهینی که به ایرانیان کرده بود قبلا اینجا هم نوشته بودم. نجواهایی هم از رضا پهلوی درباره ملیت ها ایران شنیده شد (قبلا به تفصیل شرح دادم چرا این واژه ی برساخته صرفا مفهوم تجزیه طلبانه دارد) تا اینکه شهریار آهی، مشاور اعلیحضرت که تا کمر در آخور سعودی است، سر از کنفرانس تجزیه طلبها درآورد تا جا برای شک و شبهه هم باقی نماند!
به نظر می رسد طرح تهییج قومگرایان و تچزیه طلبان برای بجان انداختن ملت جهت تضعییف جمهوری اسلامی بار دیگر جدی گرفته شده. این طرح را اول بار اسراییلی ها مطرح کردند. نخستین بار که اسناد ویکی لیکس بیرون آمد معلوم شد داگان فرمانده سابق موساد چنین طرحی را دنبال میکرد.
از آن زمان تنها حاصلی که این اجرای این طرح کودکانه برای به جان هم انداختن ایرانیان داشت، تقویت جمهوری اسلامی و استبداد حاکم بود که توانست دامنه ی تظاهرات و جنبش های اعتراضی را در سال ۸۸ و پس از آن محدود کند و جنبش ملی و آزادیخواهانه ی ملت ایران را عقیم بگذارد. تردید ندارم که چنین بوالهوسی هایی فراتر از این هم نخواهد رفت.
با اینحال باید بدانیم که در بلندمدت شرایط کشور ایران تحت رهبری نظام اسلامی رو به خرابی و ویرانی بیشتر می رود و جامعه مستعد درگیری و از جمله درگیری های قومی و قبیله ای خواهد شد که عواقب نامعلوم دارد. این کشورها باید بدانند که دخالت در امور تمامیت ازضی ایران نه تنها هیچ حاصلی جز نکبت و سرافکندگی و بدبختی برایشان نخواهد داشت که با شروع درگیری های قومی بطور قطع هزینه های سنگین آن را با بروز هرج و مرج و آشوب پرداخت خواهند کرد. درد ملت ایران وابستگی قومی یا پیوستگی به ایل و طوایف نیست؛ چون این مفاهیم اساسا منسوخ شده و در مدنیت امروز جایگاهی ندارند. در دنیای امروز، انسانها بدون درنظر گرفتن قومیت یا پیشینه قومی یا مذهبی شان شهروند و حایز حقوق مدنی و شهروندی شناخته می شوند. مشکل ملت ایزان نهادینه شدن استبداد و نظام سیاسی مذهبی است که درمان این مرض هم بدون هزینه دادن و اتحاد و پیوستگی عموم مردم ممکن نمی شود.
The post حق تجزیه طلبی در رادیو فردا first appeared on تارنگار فردا.]]>
من تمام برهان های اثبات وجود خدا را بررسی کردم و هیچکدام از آنها را به لحاظ منطقی معتبر نیافتم. –برتراند راسل، برنده نوبل ادبی (دقیقه ۹:۰۰)
اغلب دانشمندان بی خدا هستند؛ تعداد معدودی کمتر از ده درصد به وجود خدا باور دارند. در میان دانشمندان عمده، بیش از نود درصد بی خدا هستند. آنها جنبه های مختلف دانششان را به زندگی روزمره شان انتقال می دهند. این بدین معنا نیست که من تمایلی به موضوعات عرفانی ندارم فقط نمی توانم آنها را قبول کنم. –هارولد کروتو، برنده نوبل شیمی (دقیقه ۲۰:۳۰)
علم حقیقتا باور مذهبی را تباه می کند و چقدر خوب است که چنین می کند. –استیون واینبرگ، برنده نوبل فیزیک (دقیقه ۳۳:۳۰)
ایمان به وجود خدا مقدمه ای برای باور به اصول و قواعد دیگر است. در کشور ما علاوه بر اینکه اعتقاد به وجود خدا به عنوان یک اصل، پذیرفته شده؛ اعتقاد به حقانیت نمایندگان خدا که پیامبران باشند و از سوی او به رسالت برگزیده شده اند؛ اعتقاد به رسالت امامان شیعه که نسل اندر نسل جانشینان پیامبر اسلام هستند و اعتقاد به حقانیت روحانیون و ولایت فقیه که جانشین و نایب امامان هستند هم برای ورود به عرصه های سیاسی و اجتماعی لازم دانسته می شود و در همه موارد موجودیت خدا به عنوان یک اصل غیر قابل انکار مورد تایید جامعه، مقدمه ای است برای پذیرش دیگر اصولی که نظامات سیاسی و اقتصادی بر پایه ی آن استوار شده است.
این ویدیو مجموعه ای است از اظهارنظرهای پنجاه تن از برجسته ترین متفکران و دانشمندان درباره خدا و مذهب که بطور مختصر دلایلشان را در اینباره توضیح می دهند.
مصاحبه شوندگان به ترتیب نمایش:
Lawrence Krauss, World-Renowned Physicist
Robert Coleman Richardson, Nobel Laureate in Physics
Richard Feynman, World-Renowned Physicist, Nobel Laureate in Physics
Simon Blackburn, Cambridge Professor of Philosophy
Colin Blakemore, World-Renowned Oxford Professor of Neuroscience
Steven Pinker, World-Renowned Harvard Professor of Psychology
Alan Guth, World-Renowned MIT Professor of Physics
Noam Chomsky, World-Renowned MIT Professor of Linguistics
Nicolaas Bloembergen, Nobel Laureate in Physics
Peter Atkins, World-Renowned Oxford Professor of Chemistry
Oliver Sacks, World-Renowned Neurologist, Columbia University
Lord Martin Rees, Astronomer Royal
Sir John Gurdon, Pioneering Developmental Biologist, Cambridge
Sir Bertrand Russell, World-Renowned Philosopher, Nobel Laureate
Stephen Hawking, World-Renowned Cambridge Theoretical Physicist
Riccardo Giacconi, Nobel Laureate in Physics
Ned Block, NYU Professor of Philosophy
Gerard ‘t Hooft, Nobel Laureate in Physics
Marcus du Sautoy, Oxford Professor of Mathematics
James Watson, Co-discoverer of DNA, Nobel Laureate
Colin McGinn, Professor of Philosophy, Miami University
Sir Patrick Bateson, Cambridge Professor of Ethology
Sir David Attenborough, World-Renowned Broadcaster and Naturalist
Martinus Veltman, Nobel Laureate in Physics
Pascal Boyer, Professor of Anthropology
Partha Dasgupta, Cambridge Professor of Economics
AC Grayling, Birkbeck Professor of Philosophy
Ivar Giaever, Nobel Laureate in Physics
John Searle, Berkeley Professor of Philosophy
Brian Cox, Particle Physicist (Large Hadron Collider, CERN)
Herbert Kroemer, Nobel Laureate in Physics
Rebecca Goldstein, Professor of Philosophy
Michael Tooley, Professor of Philosophy, Colorado
Sir Harold Kroto, Nobel Laureate in Chemistry
Leonard Susskind, Stanford Professor of Theoretical Physics
Quentin Skinner, Professor of History (Cambridge)
Theodor W. Hänsch, Nobel Laureate in Physics
Mark Balaguer, CSU Professor of Philosophy
Richard Ernst, Nobel Laureate in Chemistry
Alan Macfarlane, Cambridge Professor of Anthropology
Professor Neil deGrasse Tyson, Princeton Research Scientist
Douglas Osheroff, Nobel Laureate in Physics
Hubert Dreyfus, Berkeley Professor of Philosophy
Lord Colin Renfrew, World-Renowned Archaeologist, Cambridge
Carl Sagan, World-Renowned Astronomer
Peter Singer, World-Renowned Bioethicist, Princeton
Rudolph Marcus, Nobel Laureate in Chemistry
Robert Foley, Cambridge Professor of Human Evolution
Daniel Dennett, Tufts Professor of Philosophy
Steven Weinberg, Nobel Laureate in Physics
هر نوع بریدن از نوشته من و انتشار مجدد با نام شخص دیگر در حکم سرقت ادبی (plagiarism) و دزدی در روز روشن است. من تا امروز به این مسئله واکنش نشان ندادم ولی بازنشر نوشته ی من با نام شخص دیگر علاوه بر اینکه اجحاف در حق من است؛ اسباب به اشتباه انداختن مخاطب و گرفتاریهای دیگر می شود.
اگر به نظرتان یک نوشته ارزش اشتراک گذاری دارد می توانید نشانی نوشته را برای دوستانتان بفرستید. اگر می خواهید چیزی را از نوشته ی من ببرید می توانید نشانی وبلاگ من را همراه با آن برای خواننده بفرستید تا بتوانند به اصل نوشته رجوع کنند.
ترجمه این مطلب را بدون اینکه هیچگونه آشنایی با اعتقادات مذهبی دکتر ملکی، رییس پیشین دانشگاه تهران، داشته باشم به او تقدیم می کنم.
روایت می کنند پس از حمله ی اتمی آمریکا به هیروشیما و در جایی که تمام شهر به تلی از ویرانه تبدیل شده بود؛ مردی جارو به دست گرفت تا خیابان را جارو کند. زمانی که او پرسیدند در این انبوه آوار چه جای جارو کشیدن است؟ پاسخ داد که باید از یکجا شروع کنیم!
تصویر اخیر دکتر ملکی را که دیدم یاد آن داستان افتادم. به نظرم دکتر ملکی قبلا از یکجا شروع کرده!
The original video credit goes to Jonathan Pararajasingham at http://drjtp.com.
FAIR USE NOTICE: This video contains copyrighted material the use of which has not always been specifically authorized by the copyright owner. We are making such material available in our efforts to advance understanding of issues of ecological and humanitarian significance. We believe this constitutes a ‘fair use’ of any such copyrighted material as provided for in section 107 of the US Copyright Law. In accordance with Title 17 U.S.C. Section 107, the material in this video is distributed without profit to those who have expressed a prior interest in receiving the included information for research and educational purposes. For more information go to: http://www.law.cornell.edu/uscode/17/
پی نوشت
این صفحه از روی سرور حذف شده است و نسخه قدیمی تر جایگزین شد. آخرین نسخه کش گوگل، در تاریخ سوم دسامبر ۲۰۲۰، از اینجا قابل دسترس است.
The post دلایل ۵۰ تن از برجسته ترین دانشمندان جهان که به وجود خدا یا درستی مذهب باور ندارند first appeared on تارنگار فردا.]]>از اسناد بدست آمده سازمان سیا از امام خمینی (ع)، اینطور نقل شده که حضرت نه تنها هیچ نوع مخالفتی با حضور آمریکا در ایران نداشته، بلکه حضور آنها را در ایران لازم و واجب شمرده و از آنها برای حضور فعال در ایران دعوت به عمل آورده.
جسارتا عزیزان صاحب نظر در امور فلسفی اسلامی مانند دیاثت معلوم کنند که حکم امام در این مقوله کدام یک از موارد زیر است:
۱) حکم امام حکم دیوثی است که تعارف را زد؛ اما بعد زیر بار نرفت. ۲) امام دیوثی بود که هم تعارف زد و هم پشت بندش نرمش قهرمانانه کرد؛ ولی کسی صدایش را در نیاورد. ۳) امام دیوث نبود ولی از جهاتی مادرقح*ه بود. ۴) اما دیوث نبود و فقط صرف تعارف کردن حتی اگر نیت به دیاثت باشد منجر به فعل دیاثت نمی شود و حتما باید همراه با آن نرمش قهرمانانه بشود. ۵) امام هم حایز دیاثت بود هم کرامات دیگری داشت و هم پدر مملکت را درآورد و چند ده هزار نفر را اعدام کرد و هم مثل یک امام دروغ گفت.
The post پرسش شرعی: امام خمینی واجد چه نوع دیاثتی بود؟ first appeared on تارنگار فردا.]]>