В международном праве существует норма, и почти во всех странах существует уголовное право, которое является нормой равенства против права. (Равенство перед законом) Говорят. Эта тема также Раздел VII Всеобщая декларация прав человека Предусматривается, что Исламская Республика также подписала. На основании этой нормы все лица равны с законом..
Мусульманские традиции их религиозных лидеров также заявили, что они признают правило равенства против закона. Например, известный повествования от имама Али, первого шиитского имама, сказал, что он был в период халифата, и когда он был в судебном споре против еврейского лица на владение боевой броней, он был готов сидеть в положении, равном истцу и оправдать суд, который голосовал в пользу стороны Напротив, шея лежит. Или, например, что пророк ислама был готов быть порка против человека, который утверждал, что он неправ.. Я не готов исследовать право или неправильно этих повествований, а просто рассматривать религиозные убеждения мусульман..
متاسفانه این موضوع ساده برای بسیار از ما قابل درک نیست که خوبی یا بدی یک عمل به ذات آن مربوط است؛ نه به کسانی که موضوع آن هستند. در کشور ما دو ماه از سال رسما عزاداری برگزار می شود صرفا به این به علت که عده ای باوردارند، چهارده قرن پیش، امام سومشان به طرز ناجوانمردانه به قتل رسید. اما همین گروه از درک ناجوانمردانه ترین و زشت ترین انواع جرایم در دوران کنونی عاجزند. یا مثلا یک دهه عزاداری فاطمیه برگزار می کنند چون معتقدند هزار و چهارصد سال پیش، پهلوی دختر پیامبر اسلام بطور ظالمانه ای شکافته شده و وی به قتل رسید؛ اما خودشان رفتاری به مراتب زشت تر را در خیابان با وانت نیروی انتظامی و با عبور از روی مردم عادی مرتکب می شوند. در همه این موارد فرض نادرست بر این است که زشتی جنایت به شان قربانی مربوط است و نه ذات عمل.
اخیرا شعبه ی پنجم دادگاه کیفری خراسان شخصی به نام روح الله توانا را به جرم فحاشی به پیامبر اسلام و علی خامنه ای به اعدام محکوم کرده. در قوانین جزایی ایران مجازاتی به نام «اعدام برای فحش دادن» تعریف نشده؛ مثلا اگر روح الله توانا همان فحش ها را که به علی خامنه ای داده به یک شهروند ساده می داد نه تنها او را اعدام نمی کردند بلکه زندانی هم نمی شد. پس چه چیز باعث شده که یک عمل یکسان فحاشی در یکجا مجازات اعدام به همراه داشته باشد و در جای دیگر کوچکترین مجازاتی در پی نداشته باشد؟ آیا جز این است که شان کسانی که موضوع جرم هستند–اگر اساسا فحاشی جرم محسوب شود–در صدور حکم قانونی متهم لحاظ شده؟ اگر چنین باشد آیا جز این است که دادگاه یکی از پایه ای ترین اصول حقوقی جهان را نادیده گرفته؟ به اینکار البته دورویی (hypocrisy) Оба говорят. اما فرض کنیم قاعده ای به نام برابری در برابر قانون وجود ندارد و شان افرادی که موضوع قانون هستند در تعیین اندازه جرم موثر است. در این صورت دیگر عمل جرم–در اینجا فحاشی–ملاک صدور حکم قانونی نیست؛ بلکه این تفاوت در شان و جایگاه افراد است که میزان جرم را معلوم می کند. از آنجایی که اختلاف در شان افراد از پیش معلوم شده؛ اساسا چنین محکومیتی دلیل عقلانی و منطقی نمی تواند داشته باشد. مثلا روح الله توانا نمی توانسته در زمان ارتکاب جرم تصمیم بگیرد که پیامبر اسلام نباشد و روح الله توانا باشد؛ بلکه این قاضی است که حتی پیش از بررسی پرونده جایگاه دو طرف را معلوم می کند. چنین حکمی تابع جبر است تا اختیار.
به خاطر دارم زمانی در مدرسه ی ابتدایی به ما یاد داده بودند که اگر کسی فحش داد، حق ندارید او را با لگد بزنید؛ بلکه نهایتا شما هم می توانید به او فحش دهید و اگر کسی خواست کتکتان بزند؛ آنوقت می توانید از خودتان دفاع کنید. شاید لازم باشد اولیای مدرسه این قانون ساده را به قضات جمهوری اسلامی هم آموزش دهند که اگر کسی فحش داد نهایت کاری که می توانید بکنید این است که فحش اش را به خودش بازگردانید و اگر کسی لگدتان زد، لگدش بزنید؛ اما کاری که هیچوقت نباید بکنید اینکه اگر کسی فحش داد، اعدامش کنید.
تجزيه طلبها را هم بايد اعدام كرد هم لگد زد بقيه را نه
Показать