وقتی دستگاه قضایی یک مملکت را افکار عمومی بگرداند نتیجه فاجعه خواهد شد. وقتی توده ی مردم بخواهند حکم گناهکاری یا بیگناهی بدهند آنوقت هرج و مرج همه جا را می گیرد .متاسفانه اغلب هم میهنان ما از دموکراسی که صرفا یک شیوه ی حکومتی است, تعریف درستی ندارند و حد و مرزش را هم نمی شناسند. اغلب تصورشان بر این است که اگر عموم مردم بر تصمیمی اجماع داشتند آنوقت حتما آن تصمیم مشروعیت پیدا می کند چون نشات گرفته از اصول دموکراتیک است. بر خلاف باور این گروه، دستگاه داوری در هر کشور باید کاملا مستقل بوده و گردانندگان آن هم افراد مستقل با صلاحیتهای لازم شغلی باشند و همینطور تنها در صورتی میتوان عملکرد چنین نهادی را توجیه نمود که در تصمیم گیریها به کل از هر نوع فشاری چه از جانب مراکز قدرت و چه افکار عمومی بدور بماند.
همه ی ما می دانیم که دستگاه قضایی کشور ما در مواجه با فعالین سیاسی چنین وضعی را ندارد؛ احکام غیر عادلانه ای که برای زندانیان می دهند؛ حکمهای حبس و اعدام که برای سیاسیون صادر کردند؛ همه وهمه افکار عمومی را به وضعیت محاکمات قضایی حساس کرده است. از طرف دیگر ما مردمی هستیم که دستکم بیش از دیگر ملتها در مواجه با رویدادها احساسی برخورد می کنیم و به پیامدهای رفتارهای غیر عقلانی خود پروا نداریم و از آن بدتر از گذشته خودمان عبرت نمیگیریم تمام آنچه که دستکم در طول یکصد سال گذشته بر سرمان آمده ناشی از همین برخوردهای احساسی و عدم عقلانیت در بزنگاههای تاریخی است.امروز هم متاسفانه به یکی از همان مقاطع حساس رسیدیم .شرایط داخلی میهمنمان هر روز بدتر می شود هر روز زیر تیغ تهدیدات جدید خارجی قرار می گیریم و هنوز هم احتمال حمله ی نظامی به وجود دارد ,خطر فروپاشی و تجزیه از جانب گروههای داخلی با حمایت بیگانگان ,کشور را تهدید می کند و به طور کلی در یکی از بدترین دوران تاریخی خودمان هستیم.
با این مقدمه می خواهم به وضعیت کمپینهای حقوق بشری بپردازم که این روزها راه افتاده , متاسفانه در شرایطی که احکام سنگین بی حساب برای فرزندان این مملکت می برند؛ ابوالفضل عابدینی روزنامه نگار پان ایرانیست را به جرم میهن پرستی و دفاع از شرف کارگران مملکت ,به یازده سال زندان محکوم کرده و داخل زندان مورد ضرب و شتم قرار می دهند؛ یا آن دیگری را به جرم سنگ اندازی در تظاهرات ضد دولتی به اعدام محکوم می کنند، چند صد پیام حمایت از «شهلا جاهد» یا «حبيب لطيفي» و «سکینه محمدی» دریافت کردم. در اینکه همه ی انسانها به حکم انسان بودنشان باید از حقوق انسانی برخوردار شوند ذره ای تردید ندارم؛ اما در این هم تردید ندارم که شهلا و ابوالفضل از یک جنس نیستند. سکینه محمدی شوهرش را به قتل رسانده حالا گیریم که حکم سنگسار یک حکم غیر انسانی است که قطعا هست. اما سکینه محمدی را نمی شود با آن جوانی که در تظاهرات ضد دولتی فحش داده یا سنگ انداخته و حکم اعدام گرفته یکجا جمع زد.
اینکه روند دادرسیها در ایران عادلانه نیست را قبول دارم اما این را هم باید فعالین حقوق بشر قبول کنند که در صورت اثبات جرمی که ماهیت سیاسی ندارد، شخص مجرم قطعا باید مطابق با قوانین مجازات شود؛ اگر این جرم قتل نفس باشد، مجرم را به اعدام یا به حبس ابد محکوم می کنند .
متاسفانه در مقطع کنونی یک نوع دیدگاه آنارشیستی نسبت به وضعیت احکام قضایی پدید آمده که به شدت می تواند به ضرر زندانیان سیاسی و فعالین حقوق مدنی تمام شود اینگونه قضاوتهای بی حساب و کتاب , کمکی به وضعیت محکومین نمی کند و متاسفانه نفس حمایت از حقوق زندانیان سیاسی که به احکام سنگین محکوم شده اند را لوث می کند و مستمسک به دست آقایان می دهد که از این رفتارهای نادرست توده ی احساساتی به نفع خود بهره برداری کنند.
مورد دیگری که می توانم مشخصا نام ببرم « حبيب لطيفي» است. این شخص متهم به عضویت در گروه پژاک، یک تشکیلات تجزیه طلب شبه نظامی، است که حتی مطابق با تعریف وزارت خارجه ی آمریکا از تروریسم، گروه تروریستی محسوب میشود و ایشان هم اتهامش مشارکت در بمبگذاری و اقدام به قتل عمد است که به کل جدای از فعالیتهای مدنی ضد دولتی یا مخالفت با یک نظام سیاسی است و مطابق با تمام قوانین شناخته شده ی بین المللی دولت ایران و دستگاه قضایی ایران حق دارند یک عامل بمبگذاری و یا وابسته ی تشکیلات تروریستی و تجزیه طلب را مجازات کنند ,ظرف دیروز و امروز حداقل بیست پیام بر روی فیس بک در حمایت از این فعال تجزیه طلب دریافت کردم بدون اینکه حتی یک مورد کسی جرم ایشان را انکار کرده باشد! اگر مدافعین حقوق این متهمین معتقدند که در چنین مواردی ,متهم به ناحق به گروههایی مانند پژاک منصوب شده یا در موارد ی مانند پرونده ی شهلا جاهد که حکم قضایی از اساس هم سیاسی نبوده ,اتهام کذب نسبت داده شده ,لطفا با ارایه ی مستندات در جهت دفاع برآیند در غیر اینصورت تردید ندارم, سیاسی کردن پرونده های قضایی که از اساس سیاسی نیستند ,کمکی به استیفای حقوق ملت ایران و محکومین سیاسی نخواهد کرد.
Soy una ignorancia de lo que el delirio y Heather dijo
Te dije que fueras un pez a gris
Yo bter el Qomi tan malo como le dije a Esfahani
El joven dijo en Azerbaiyán
Disparas y disparas tu falda zdy
No tengo un perro de justicia,
Tienes que ser un capitolio de sabiduría.
Sea consciente del honor del país
¿Por qué tienes un pobre y bajista
Por mi culpa, lo que su minuciosamente Menkhdvd
No conozco a mí para limpiar al amigo del enemigo
No tengo un perro de justicia,
Creo que hamdel y simpatizo conmigo,
Me he unido a un hombre que cobardía
¿Qué te digo en suero con Nadchiry?
Si desea eliminar el defecto del idioma
Pero tenemos que estar en el yo tanto de Kish como de la patria.
No tengo un perro de justicia,
En mayo, Parvin,
Me derrumbé porque le he desmayado la cabeza.
Lo que digo, o todos ustedes, el creador de la ley y el uno al otro
No conseguiste un constructor nocturno Nova en la radio
Tera Tanboor y Tonbak, soy un lamento
No tengo un perro de justicia,
Tuve que conlame armas de la forma en que los enemigos Bluff
Para que el nnshandem no se sentara en lugar de los pies,
El último de los enemigos que tengo una hoja
Por lo tanto, el enlace de la unión de la unión
Sin embargo, sólo Ali permanece y nuestro estanque está iluminado!
No tengo un perro de justicia,
El maestro de Chow en nuestra moneda
Tera me aceptó y me sacó de la prueba
Entonces, en sus ojos, Teherán reemplazó al país
Teherán Chow también sólo se topó con una visión colectiva
Usted fue fluido en esta lección y yo booby
No tengo un perro de justicia,
Chu derrocará la enemia de la fundación étnica
En primer lugar, se distrae y se separa
Chow sólo galopan el uno al otro solos.
En cuanto al final del pie,
Eras un fan del engaño
No tengo un perro de justicia,
Por qué Animus y Kin
Por qué el pobre miembro de Azerbaiyán está paralizado
Irán estará en Teherán hasta Karaj
Todavía tengo yogur de Irán si es un día de Faraj
Usted espoleará la flor y hacer Golshan todo Glkhon
No tengo un perro de justicia,
Sabríaste de Azerbaiyán y eraKhorasan
Donde Bart era una carta pesada.
¿Cuál era el ler y el rebelde Kzo era fácil todos los problemas
¿Dónde estaba la tribu del enemigo había sustos.
Ahora las mujeres bully trabajan nueve TIR y Ney Joshan
No tengo un perro de justicia,
Ningún trigo es de Semnan, Faraz.
MostrarNueve pescados y arroz de rasht y té de paja Lahijan
El hambre del problema de la vida
Excepto en la lectura de cuentos del comino Hadith y Kerman
Una cosecha sin canaciones de trigo
No tengo un perro de justicia,
Hola
Mostrar۱-دستگاه قضا مستقل عمل میکنه اگه اینجور نبود باید به احترام مردم موسوی بیشرف رو اعدام میکرد.
۲-ایران در حالت پایدار قرار داره پس نگرانی از حمله هیچ اجنبی نداریم.
۳-امریکا محک درست و سالمی نیست که شده مرجع شما
۴-فکر میکنی بعضی چیزا رو میفهمی .اگه درک درستی از جامعه خودت و جامعه جهانی داشتی میفهمیدی حقوق بشر تنها ابزاری برای فشار به کشورهای دیگه هست نه کمک به اونها
[…] نشانی مقاله در فردا برچسبهااستیفای حقوق ملت ایران, افکار عمومی, برائت, براعت, بمبگذاری, Análisis de la búsqueda, تروریست, Terrorismo, De los derechos humanos, حقوق ملت ایران, دستگاه قضایی, Democracia, Preso político, شبه نظامی, فعالین حقوق بشر, قوه قضاییه, پرونده های قضایی, PJAK, کمپین حقوق بشر […]
Mostrarایران باید تجزیه بشه تا ملیتهای ستم دیده ایران به حق و حقوق خود برسن در آیاندای نزدیک هم ایران تجزیه میشه مسله شوروی سابق چون الان فارسهای فاشیست حاضر نیستن حق و حقوق ملیتهای دیگرو به رسمیت بشناسند ملیتهای دیگهم حاضر نیستن با یک ملت خودخاه فاشیست زندگی بکنند در یک کشور به امید تجزیه ایران زنده باد ملیتهای ستم دیده . Azari . *. . Árabe . بلوچ . ترکمن . مرگ و نفرین بر فاشیستهای خودخاه
Mostrarقضاوتی سطحی و متناقض: احکام قضایی در ایران تا وقتی برای دوستان و همفکران نویسنده این مقاله صادر می شوند «ناعادلانه» هستند، ولی وقتی برای دیگران صادر شوند، درست و عادلانه اند! بعضی دوستان گویا میهن دوستی را با نژاد پرستی اشتباه گرفته اند.
Mostrarشما زمانی می توانید دو چیز را با یکدیگر مقایسه کنید که از یک جنس باشند اگر فی المثل من ادعا می کردم زندانیان عقیدتی پان ایرانیست باید آزاد شوند اما زندانیان عقیدتی چپگرا یا اصلاح طلب یا از هر گروه دیگری باید در زندان بمانند آنگاه گفته ی شما درباره ی سطحی بودن استدلال من صحیح بود
اما ما دو چیز از دو جنس را با یکدیگر مقایسه می کنیم اینجا قیاس بین محکومیت پان ایرانیست و غیر پان ایرانیست نیست بلکه ما محکومیت صرفا عقیدتی و محکومیت برای قتل یا بمبگذاری را مقایسه می کنیم . اینها از یک جنس نیستند که شما مرا به جانبداری از یک عقیده ی خاص در استدلالم متهم کنید. کاری که متاسفانه در چند هفته ی اخیر انجام شد سیاسی کردن پرونده هایی بود که اساسا سیاسی نبودند و به دلایل شرایط احساسی جامعه انجام گرفت اینکه شما متهم بمبگذار یا تجزیه طلب را متهم عقیدتی جا بزنید آنوقت تنها حاصلش تقویت موضع طرف مقابل است.
Mostrarتنها راه رهایی ملتهای ستمدیدە ساکن در چهارچوب اجباری ایران، تجزیە بی قید و شرط ایران است. هیچ فارسی خواهان برابری فارس و غیر فارس در ایران نیست و همان طور کە تابە حال نشان دادە، هیچ حقی را برای یک غیر فارس قبول ندارد.
Mostrarچه کسی گفته حبیب لطیفی عضو گروه پژاک و یا جدایی طلب بود یا در بمب گذاریهای دست داشت؟ شما هم دقیقاً حرفهای جمهوری اسلامی را میزنید پس فرق شما با دیکتاتورهای ایران چیست؟ حرفهای نظام ایران در مورد این وطن پرستان ایرانی را ملاک ارزشیابی قرار ندهید.
Mostrarمن هیچگاه نگفتم حبیب لطیفی گناهکار است یا باید مجازات شود.
تشخیص گناهکاری یک متهم و تعیین نوع مجازات برای او نیاز به گذراندن مراحل دادرسی قانونی دارد که من نه اینجا ابزارش را دارم و نه صلاحیت اش را.
اما آنچه که در مورد حبیب لطیفی یا سکینه مجمدی با قاطعیت می گویم اینکه نوع اتهام بمبگذاری یا تجزیه طلبی یا شوهرکشی با جرم سیاسی تفاوت اساسی دارد. نه نظام اسلامی و دستگاه قضایی اش و نه هیچ نظام سیاسی دیگری اساسا حق ندارد کسی را به جرم دگراندیشی مجازات کند و بر چسب محارب یا فریب خورده بزند اینکه یک نفر سنگ پرتاب کرده و محارب است از اساس جرم نیست. اما به دلیل بمبگذاری یا تجزیه طلبی و عضویت در پژاک ,در صورت اثبات جرم حتی میشود مجرم را اعدام کرد اینکه حبیب لطیفی واقعا گناهکار است یا نه موضوع نوشته ی من نیست شاید به قول شما این مسئله اصلا درست نباشد اما هیچکدام از کسانی که در آن زمان از حق این زندانی دفاع می کرد این استدلال را نداشت که او فی المثل عضو پژاک نیست یا تجزیه طلب نیست.
باز هم من استدلال نمی کنم که یک زندانی غیر سیاسی حقوقی ندارد. قطعا حتی یک مجرم غیر سیاسی یا یک قاتل هم حقوق قانونی دارد که باید از آن دفاع شود اما این کار باید در چارچوب خودش انجام شود با توجه به اینکه نوع اتهام بمبگذاری با تجزیه طلبی با دگراندیشی تفاوت اساسی دارد اینها را نباید در شرایط کنونی با یکدیگر اشتباه بگیریم چون همان چیزی است که طرف مقابل می خواهد.
Mostrar