آنچه غالبا در بحث هواداران و مخالفان کودتای بیست و هشتم مرداد سال 1332، فراموش می شود، نتیجه ی نهایی کودتا است. همه ما می دانیم دکتر مصدق و یارانش بازندگان مستقیم کودتا بودند و در طرف مقابل شاه و دولت انگلستان هم پیروز این پیکار شدند.
صنعت نفت ایران بزرگترین دارایی انگلستان پس از جنگ جهانی دوم بود و تاثیر زیادی بر میزان رفاه در انگلستان داشت؛ آنطور که چرچیل می نامیدش: «غنیمتی از سرزمین جن و پری فراتر از بزرگترین رویاهای ما.» کودتای آمریکایی به تحریک انگلیس و با بهانه مبارزه با کمونیسم، انجام شد و اگرچه هیچگاه نتوانست این کشور را به جایگاه قبلی خود بازگرداند و کشورهای دیگری را جایگزین آن کرد؛ لیکن برای آنها هم در حدود یک میلیارد دلار حق آب و گل و امتیاز نفتی در بر داشت–پولی که اگر دولت ملی ایران سرنگون نمی شد، هیچگاه دریافت نمی کردند. شرکتهای نفتی غربی از جمله شرکتهای آمریکایی هم قراردادهای نفتی بزرگ و با سود سرشار (مشابه قراردادهای انگلستان در دوران پیش از کودتا) با دولت ایران منعقد کردند. شاه هم توانست دو دهه ی بعدی را با کمترین دردسر بر ایران حکومت کند. اینها همگی برندگان کودتا بودند. دکتر مصدق که تا آخرین ساعات عمر در حبس خانگی بسر برد و آن چند صد تنی که در جریان کودتا کشته شدند هم بازندگان مستقیم کودتا کنند. اما این کودتا یک بازنده بزرگتر هم داشت. بازنده ای که هنوز هم شصت سال پس از این واقعه هزینه می دهد و رنج می کشد و اغلب اسباب این مصیبت را نمی دانند.