چرا زمانی که در سال 85 تورک هارا در روزنامه …

دیدگاه فرستاده شده در دستگیری دو تن از فعالین پان ایرانیست نویسنده: التای.

چرا زمانی که در سال 85 تورک هارا در روزنامه ایران سوسک نامیدند هیچ صدای از شما فارسهای کپر نشین در نیامد-حالا نوبت آزربایجان هست که به شما نشان دهد مبارزه چیست -شما فارس ها در یزد وسمنان وشیرازواصفهان و کرمان چه کردید در بعد از انتخابات فقط تهران به پا خواست آنهم که تهران 4میلیون تورک است—برید و تاریخ 100ساله ایران را بخوانید و ببینید که تا آزربایجان به پا نخیزد امکان ندارد جنبشی به پیروزی برسد و بدانید این سکوت آزربایجان فریادی به پهنای تاریخ بود(یاشا تورک اوغلی وقیزی)

التای همینطور نوشت:

دستگیری دو تن از فعالین پان ایرانیست
چرا آذربایجان سبز نیست؟!
امروز از طرف تو متهم به بی تفاوتی به امور بسیار مهم جامعه امروزم! اما دستت درد نکند تو هنوز به یاد من هستی، حتی در میان این سیلاب خون! هنوز فضای نت پر است از احساس تکریم تو نسبت به من و امثال من. هر روز ایمیلهای زیبای تو به دستم می رسد که پر است از جکهای جدید و قدیم تو.

از اینها بگذریم، راستی کاری که در تهران می شود کارستان است. اما من اینجا در آذربایجان ساکت و بی خیال نشستم، من رفیق نیمه راه! شاید ترسیده ام! اما نه یادت نرفته که نفر جلویی، آن سرِ سران فتنه خود، تؤرک است. در صد سال گذشته هم که در تمامی انقلابها نفر اول من بودم. یادت نیست؟! مشروطه و آذربایجان،1324 و فرقه دموکرات، مصدق تؤرک و ماجرای نفت، انقلاب و 29 بهمن، جنگ تحمیلی و سرداران شهید تؤرک.

امروز با تو نیستم چون هرگز با من نبودی، امروز با تو نیستم چون از تو خسته شده ام! از آن خنده های همیشگی ات، از آن قیافه همیشه حق به جانبت، از خود برتر بینیات، از این همه تحقیرهایت، از کوچک شمردنت، از آن نگاه بالا به پایینات، از تخریب شخصیتیات

من و تو با هم در این خاک زاده شدیم. تو وارث تاریخ 2700 ساله شدی و فرهنگ اصیل ایرانی اما من مجبور به نسیان تاریخ 7000 ساله خود شدم و خرده فرهنگ.

تو در مدرسه به زبان مادریت شعر خواندی و جایزه گرفتی و من به دلیل صحبت به زبان مادری ام حکم اخراج. کتابهایمان پر بود از عکس نیاکان تو و من بی هیچ نژاد و تاریخی! همه جا نشانهای از فرهنگ اصیل تو بود و من با تمدن 7000 ساله بی نشان و مدرک بودم. برای تو آثار تاریخی می ساختند! و آثار تاریخی من هر روز ویران می شد.

در جشن های ملی تو به دلیل جکهای زیبای ترکی ات تشویق می شدی و من شرمنده. تو تنها به این دلیل که می توانستی زبان مادریت را حرف بزنی با سواد بودی و من با اینکه در هفت سالگی دومین زبان را آموخته بودم بی سواد و کودن!

تو برای گسترش زبان مادریت کتاب، مدرسه، رادیو، تلویزیون، مجله، نشریه و ردیف بودجه داشتی و من به دلیل زبان مادریم تحقیر، تهدید و تنبیه.

سپس جنگ را به یاد می آورم دوباره برادر بودیم. هموطن خوش لهجه تو شدم و با تو برای حفظ ناموس و وطن، به جبهه رفتیم، شهید شدیم، اسیر شدیم، سختی کشیدیم و خم به ابرو نیاوردیم، خون دادیم و نگذاشتیم یک وجب از این خاک به دست بیگانه بیافتد. از جنگ برگشتیم، دوران سازندگی بود. اصفهان و کرمان و تهران با صدها کیلومتر فاصله از جنگ هر روز آبادتر شدند و اردبیل و اورمیه و زنجان و تبریز و قزوین و همدان و آستارا و سنندج و اهواز و آبادان و … محرومتر. برای رفاه حال تو از بودجه من کسر شد، برادر دیروز، بیگانه امروز شد

اصفهان و تهران پایتختهای فرهنگی و صنعتی و تجاری شدند و تبریز با سابقه تجارت چند هزار ساله که حتی مارکو پولو را 700 سال پیش به حیرت انداخته بود، منطقه دور افتاده و غیر استراتژیک شد و ده بزرگ!

تفاوت بودجه ها به ده ها برابر رسید و این باعث تفاوت انسان ها گردید و شاید هم بر عکس! برادر دیروزت، کارگر امروز تو شد و برادر دیروزم، ارباب امروز من. دانشگاه تبریز با تاریخ تاسیس صحیح 1324 (وارث ربع رشیدی قدیمیترین دانشگاه این مرز و بوم با سابقه 700 ساله)، خالی از امکانات گردید و نخبگان من جهت رفاه حال تو روانه کارخانجات تو شدند. آذربایجان خالی از صنعت و هنر شد و کارخانه ها و خانه های فرهنگی تو رو به عرش برآوردند.

سپس زمان سیاست خارجی شد. برای آزادی برادر مسلمان فلسطینی که هرگز ندیده بودم و هزاران کیلومتر با من فاصله داشت، به خیابانها رفتم و بر دهان آمریکا زدم؛ اما هرگز نفهمیدم که چرا تو بزرگترین شریک تجاری ارمنستان هستی که هزاران آذربایجانی را که برادر دینی و نژادی من و تو بودند را جلوی چشم مان به خاک و خون کشید و دم هم بر نیاوردی

….بدان و آگاه باش! من تؤرکم و علیرغم زحمات صد ساله تو که به روشهای مسالمت آمیز تمسخر، استهزاء، تبعیض، تهدید، شکنجه و اعدام برای فارس کردن من کشیده ای، تؤرک باقی مانده ام و بزودی (بزوری) هم قصد تغییر نژاد ندارم. از برنامه های دموکراسیت ممنونم، اما هنوز طعم برنامه های آزادی بخش قبلی ات تمام وجودم را به لرزه در می آورد. و از “بی بی سی” فارسی و” وی او ای” که برای فارسهای افغانستان برنامه ویژه دارد و برای بیش از سی و پنج میلیون تؤرک زبان این مملکت هیچ حرفی ندارد، تشکر می کنم. آری از روزی دستکم هشت ساعت برنامه زنده (ضربدر 365 روز سال و ضربدر چند سال حضور این دوستان و مدافعان حقوق بشر) چند ساعت به من و درد دل من اختصاص یافته است؟! آه ببخشید منظور تو از جدایی طلب، تجزیه طلب و عوامل بیگانه در آن برنامه ها من بودم.
ای بلند آرمان دموکراسی! ای پرچمدار ایران نو! ای همواره به فکر توده و من! ای عدالت اجتماعی! لطفا به خاطر من خودت را به زحمت نیانداز، که این بار سعی دارم از تجربیات شیرین با تو بودن برای آینده تلخ نهایت استفاده را بکنم. این بار سر آن دارم که بر پای خود بایستم و مزاحم تو نشوم، تو هم مرحمت فرموده چنگالهای خود را که در گوشت و استخوان و منابع زمینی و زیرزمینیم فرو رفته بیرون بیاور! که مبادا در اثر حرکت ناگهانیم دستت را بشکنم


دستگیری دو تن از فعالین پان ایرانیست
نژاد واژه ای است جهت متمایز نمودن افرادی که دارای فنوتیپ و ویژگیهای متفاوت بیولوژیکی می باشند.

مساله نژادبه عنوان یک مفهوم سیاسی¬ ـ اجتماعی در قرن نوزده مطرح گردید . بااین مضمون که افراد دارای فنوتیپ متفاوت ، از نظر هوش و استعداد نیز متفاوتند.

این مفهوم در دوره استعمار برای مشروعیت بخشیدن به استعمار و استثمار ملل غیر اروپایی توسط اروپائیان ابزاری کارآمد بود.

گروهبندی نژادها با بهره گیری از سه متد:

1ـ ژنوتیپ

2ـ فنوتیپ

3ـ ریشه های زبانشناختی

صورت می گیرد.

1ـ ژنوتیپ : از نظرمکتب داروینیسم گروههای دارای ژنهای مشترک ، همنژاد محسوب می گردند. از نظر علمی این روش دقیقترین روش به حساب می آید ولی اختلاط بین اقوام و ملل و عدم امکان مطالعه تک تک افراد از نظر ژنتیکی ، باعث متزلزل شدن مفهوم نژاد از نظر ژنوتیپ شده است.

در ضمن آزمایشات علمی نیز هیچگونه برتری خاصی را در گروه خاص ثابت نکرده است.

2ـ فنوتیپ: در این روش افراد را از نظر ریخت و قیافه و اندام ، رنگ پوست و مو و اندازه جمجمه سر و … بررسی می کنند و گروهبندیهای همچون سفید پوست ، سیاه پوست و …. پدید می آید .

3ـ ریشه های زبانشناختی : در این روش گروههایی که دارای ریشه زبانی واحد میباشند هم نژاد فرض می گردند مانند التصاقی زبانها ، تحلیلی زبانها و هجائی زبانها و …

ـ بحث نژاد آریا نیز از اینجا مطرح می گردد که در بخش مربوط به آریائیسم بدان خواهیم پرداخت .

نژاد پرستی :

نژاد پرستی و رایسیسم گفتمانی ایدئولوژیکی مبتنی بر جداکردن گروهی از انسانها به جهت تفاوت نژادی شان و برتری قائل شدن برای برخی در مقابل بقیه آنان است .

این تفکر متضمن نفی دیگران و سرکوب حس برابری خواهی آنان است و همچنانکه اشاره شد ابزاری جهت پیشبرد سیاستهای استعماری در آفریقا ، آسیا و …است . این تفکر باعث می شود که گروه یا نژاد حاکم خود را اکثریت شمرده و طرف مقابل را هر چند که ممکن است اکثریت واقعی هم باشند ، اقلیت خوانده و تحمیل زبان و فرهنگ و ارزشهای خود را برطرف مقابل کاملا طبیعی و بدیهی بداند.

مسئله آپارتاید در آفریقای جنوبی و آریائیسم و فاشیسم در ایران و اروپا از همین گفتمان نژاد پرستانه نشات گرفته است.

آریائیسم و ریشه های تاریخی آن:

در سال 1788 زبانشناسی بنام ‹‹‌جونز ››‌با مشاهده شباهتهایی میان زبانهای یونانی ، لاتینی ، آلمانی و هندی ( سانسکریت ) آنان را از یک ریشه واحد دانست .

در سال 1813 ‹‹‌توماس یونگ ››‌این زبان مادر را زبان ‹‹‌هند و اروپائی ››‌نامید و در نهایت ‹‹‌ماکس مولر ››‌آلمانی در سال 1861 اقوامی را که به این زبان سخن می گفتند ‹‹ آریایی ››‌خواند ولی در عین حال اذعان کرد که این اشتراکات زبانی میان این اقوام هرگز به منزله وجود نژاد واحد نمی باشد و بیان داشت که آریایی چیزی جز یک اصلاح زبانشناختی نیست و هرگز نمی توان سخنگویان اصلی به زبان آریایی را شناخت و یا خاستگاهشان را معلوم کرد .

متاسفانه با وجود اینکه ابداع گر این نام به عدم وجود نژاد آریایی تاکید کرده بود ، اما انحراف بزرگ تاریخی بوقوع پیوست و برخی دانشمندان بدنبال پیداکردن خاستگاههای این قوم موهوم وجعلی درتاریخ پرداختند . ولی استنتاجهای کاملا متناقض و بی پایه و اساس آنان در مورد خاستگاه این قوم دلیلی بر پوچی فرضیه نژادآریایی شد.

‹‹‌بن فری ››‌آنان را از شمال دریای سیاه ناحیه میان خزر و دانوب انگاشت .

‹‹ جی .سی . گنوک ››‌اصل آریائیان را بین دریای شمال و اورال دانست و ‹‹‌دی .سی . برینتون ››‌آنان را از اهالی آفریقای شمالی خواند و نهایتا در سال 1892 ‹‹‌گوردون چایلد››‌روسیه جنوبی ، ‹‹‌کیف ››‌بالتیک ، ‹‹‌کوسینا ››‌شمال اروپا ، را بعنوان خاستگاه اصلی آریاییها معرفی کردند .

در کل نزدیک به صد مکان از چین و هند تا اسپانیا و از سیبری تا آفریقا بعنوان خاستگاه اصلی آریاییها معرفی شد که از نظر علمی حتی در یک مورد هم درستی آنها تائید نشد.

آریائیسم و نازیسم ، ادعاها و تبعات تاریخی:

فرضیه وجود نژاد آریا مورد توجه ‹‹‌آرتور دوگوبینو ››‌سلطنت طلب اشراف سالار که طرفدار پادشاهی ‹‹ اورلئان ›› ها بود ، قرار گرفت.

او با بهره گیری از این تفکر امتیازات ویژه طبقه اشراف را توجیه کرده و اشراف را از آریاییها دانسته و آنان را دارای نژاد و خون والا شمرد .

شاگردان گوبینو از جمله ‹‹‌دولاپوژ ››‌و ‹‹‌آمون ›› با اندازه گیری جمجمه سرها سعی در اثبات فنوتیپ آریاییها نمودنداما شکست این طرح از ابتدا مشخص بود چراکه اساسا مطرح کننده این واژه ،‹‹ ماکس مولر›› ، آریا را صرفا یک واژه زبانشناختی می دانسته است .

متاسفانه بدلیل وجود جو خود پرستی و دیگر ستیزی میان اروپائیان آن دوره تفکر وجود نژاد آریا زنده ماند و توسط یک انگلیسی ژرمن پرست که دچار بیماری روانی نیز بوده است ، بال و پر داده شد.

این فرد ‹‹‌هوستن استورات چمبرلن ››‌بود که در سال 1916 به تابعیت آلمانها درآمده و در کتاب ‹‹‌پایه های قرن بیستم ››‌سعی در اثبات برتری نژادی آلمانیهای به اصطلاح آریایی نموده و تمام مفاخر جهان از اسکندر گرفته تا گالیله و حتی حضرت عیسی(ع)را آلمانی معرفی کرد.

این تفکر جنون آمیز بقدری در اروپا رشد کرد که برخی از اندیشمندان میزان شکست یا پیروزی یک ملت را در وجودتعداد افراد آریایی و خلوص خون آریایی در آنان دانستند .

‹‹ ویل دورانت ››‌نویسنده و تاریخدان بزرگ جهان جواب این ادعاهای احمقانه را با مطرح کردن یک سوال پاسخ می دهد:

«اگر تمدن و تمدن سازی کلا منحصر به آریاهاست پس تمدن عظیم چین و تمدن بزرگ سومر و ایلام ( مادها) و فرهنگ و معماری عظیم آزتکها و اینکاها و مایاها در آمریکا را چه کسانی ساختند.آیا اینان نیزآریایی اند؟

در حالیکه میدانیم چینیها هجائی زبان ، سومرها و ایلامیها التصاقی زبان و بابلیها . آشوریها و مصریها سامی بوده اند .

در زمان ایجاد تمدن عظیم آزتکها و اینکاها هم پای هیچ اروپائی و به اصطلاح آریائی دیگری به امریکا نرسیده بود.

تبعات تاریخی :

در سال 1923 هیتلر چمبرلن را ملاقات کرده و تفکر برتری نژاد آریایی را باور نمود و با به تحریر در آوردن کتاب ‹‹‌نبرد من ››‌نازیسم و فاشیسم آلمانی را پایه ریزی نمود . این تفکر تبدیل موتور محرکه آلمانی های متجاوز شد که در جنگ جهانی اول شکست خورده بود و نیز وسیله ای جهت جبران سرخوردگیهای حاصل از آن جنگ گردید و در نهایت ناسیونال سوسیالیسم آلمانی احیا شده و دیکتاتوری نازیستی بزرگترین جنگ تاریخ بشر را در سال 1939 با حمله به کشورهای همسایه آغاز کرد . تبعات این جنگ ، نسل کشی ملل به اصطلاح غیر آریائی ، قتل عام پنجاه میلیون انسان ، ویرانی کل اروپا و بخش اعظم افریقا و آسیا و شکست و سرکوب خود آریا پرستان آلمانی گردید آنان در نهایت بعنوان دشمنان بشریت در دادگاه جنایات جنگی محاکمه و مجازات گردیدند.

آریائیسم و فاشیسم در ایران :

با وجود شکست سختی که این تفکر در اروپا متحمل شد متاسفانه باز به رشد خود در کشور ما ادامه داد و مورد حمایت و تشویق و تبلیغ خاندان پهلوی ، لژهای فراماسونری و احزاب ناسیونالیست افراطی و … گردید.

ریشه این مساله به احساس حقارت و سرخوردگی ناشی از عقب ماندگی ایران در مقایسه با اروپائیان ، در میان روشنفکران و نخبگان ایرانی برمی گردد. به این شکل که آنان بجای ریشه یابی و کشف علل واقعی عقب ماندگی کشور و پیدا کردن راه چاره برای آنها سعی در فرافکنی ضعفها و شکستهای ایرانیان نموده و گناه را بگردن اعراب و مغولها و ترکهای غیر آریایی (و بالطبع غیر متمدن انداخته) و با وصل کردن خود به اروپائیان و با بهره گیری از ایده نژاد آریا تقلید بی چون و چرا از آنان را تنها راه چاره دانسته و سرکوب دیگر ملل غیر فارس ایرانی را یگانه راه اتحاد و ترقی ایران معرفی نمودند.

نویسندگان و روشنفکران سرخورده با بهره گیری از این تفکر پوچ و غیر علمی به تاریخ سازی و افسانه پردازیهای آریا محورانه پرداخته و در این راه از افسانه های فردوسی گرفته تا نظرات جعلی اروپائیان و حتی آیات مقدس قران سوء استفاده کردند و با تحقیر و سرکوب ایرانیان غیر فارس عقده های روانی خود راتخلیه و ضعف و زبونی تاریخی شان را توجیه نمودند.

پا ن ایرانیسم :

قبلا اشاره شد که شکل گیری تاریخ ایران برمدار آریا پرستی و نژاد گرائی باعث رشد پان فارسیسم و فاشیسم با نام جعلی پان ایرانیسم و ناسیونالیسم ایرانی گردید. نویسندگان و سیاستمدارانی همچون: دکترمحمود افشار ، کسروی ، تقی زاده ، جمال زاده ، اردشیر جی ریپورتر ( جاسوس انگلیس و معمار سلسله پهلوی ) و … با ایجاد لژهای فرماسونری آریا ، کوروش و ….واحزابی چون ملت ، پان ایرانیست و بنیادهایی چون بنیاد افشار ، بنیاد پهلوی و …و نشر کتابهایی مانند ‹‹ زبان آذری باستان ››‌و ‹‹قتل اتابک ›› حرکتی گسترده و برنامه ریزی شده را در جهت نابودی دیگر ملل و اقوام غیر فارس ( به اصطلاح غیرآریائی ) آغاز نمودند.

از خود بنده( ارنستو ) : همیشه پایه های فاشیسم بر اساس بازسازی گذشته نمادها نشانه ها خرافات و حتی جادو بوده است مانند صلیب شكسته در نازیسم كه همه اینها طبق تجربه تاریخی ماركسیستی نتیجه ای جز دریده شدن گرگ وار دو طرف و وحشی گری و در نهایت نابود شدن ندارد!

در اینجا بشکل اجمالی تاریخچه یکی از این احزابب نژاد پرست را بیان می کنیم:

حزب پان ایرانیست:

در سال 1320 بعد از سقوط رضاخان در ایران عده ای از دانش آموزان تهرانی از جمله محسن پزشکپور ، محمد رضا عاملی ، پرویز صفیاری و …. با نام انجمن شروع به فعالیتهای نژاد پرستانه نموده و با بهره گیری از خلاء موجود دست به حملات تروریستی و خشونت آمیز علیه دیگر گروهها زدند.

در پانزده شهریور ماه 1325 یکی از افراد این حزب با انفجار بمب دستی خود ساخته اش، کشته می شود. در سالروز مرگ او رئیس گروه ، محسن پزشکپور ، با قرائت پیما ن نامه ای که به نام ‹‹‌فرمان رئیس ››‌معروف است ، فعالیت گروه را با نام حزب پان ایرانیست آغاز می نماید.

با حمایتهای فراوان خارجی و شخص شاه در داخل ، این حزب درارکان قدرت پادشاهی ایران وارد شده و به ادعای خود سعی در ایفای رسالت خود در پیشگاه نژادایرانی؟ و ‹‹‌نظام شاهنشاهی››‌می نماید که از آن نمونه می توان به دفاع سرسختانه این حزب از اصول ششگانه شاه و معرفی نمودن شاه بعنوان ‹‹نظم اجتماعی ملت ایران›؟ (که برپایه ایدئولوژی وآئین عمیق انسانی بناشده بود !؟) اشاره کرد.

در سال 1353 به دستور شاه به حزب رستاخیز که تنها حزب رسمی کشور معرفی شده بود ، می پیوندند و در جریان انقلاب 1357 به تندروترین گروه ضدانقلابی بدل شده و انقلابیون را تجزیه طلب و عامل بیگانه معرفی می کنند.

پس از پیروزی انقلاب به ظاهر توبه می کنند ولی با شرکت در کودتای سال 1359 چهره واقعی خود را نمایان ساخته و از کشور فرار می کنند. متاسفانه در سال 1370 درزمان زمامداری آقای رفسنجانی امان نامه گرفته و با بازگشت به ایران فعالیتهای فاشیستی خود را از سر می گیرند. منبع مالی این حزب طبق اسناد بدست آمده ساواک بوده که بدستور شخص شاه تامین می شده است . از نظر فکری این حزب را حزبی ‹‹ نیمه فاشیست، طرفدار سلطنت ، مرتجعین ،زمینداران و مخالف مدرنیزم ›› دانسته اند.

حتی اسناد بدست آمده از سفارت آمریکا در ایران نیزاین حزب را یک حزب ‹‹ نئونازی ››‌معرفی می کند که خواهان تجاوز به همسایگان و تصرف سمرقند و بخارا ، خوارزم و قفقاز و تاجیکستان . چچن و تمام جمهوریهای آسیای میانه

( کل سرزمینهای ترک نشین بغیر از ترکیه ) و نیز بحرین بوده است .

این حزب اساسی ترین رسالت خود را گسترش زبان و فرهنگ فارسی و نابودی دیگر فرهنگها و زبانهای بیگانه ( عربی ، ترکی و…) می داند.

***

اتحادی که این حزب و دیگر گروهها و افراد آریاپرست با فشار علیه ترکها و کردها و اعراب برای ایران به ارمغان آورده بودند . در جریان حذف دیکتاتوری پهلوی از هم پاشید و ایران را در مرز تجزیه قرار داد و در عمل ثابت کرد که آریائیسم و پان ایرانیسم نتیجه ای جز جنگ و تفرقه و قتل عام فرهنگی ایرانیان به ارمغان نخواهد آورد.

منابع:

1ـ جامعه شناسی سیاسی موریس دوورژه

2ـ درسهای تاریخ ویل دورانت

3ـ جامعه شناسی عقب ماندگی احد زرفروشان

4ـ حزب پان ایرانیست علی اکبر رزمجو

5ـ مکاتب ناسیونالیسم مونتسرات گیبرنا

6ـ فصلنامه تریبون شماره 6

7ـ دوازده قرن سکوت ناصر پور پیرار


پیوند کوتاه به این نوشته:

بازخوری ثبت نشده به چرا زمانی که در سال 85 تورک هارا در روزنامه …

  • ARAZ گفت:

    پاسخ:
    خوب جمهوری اسلامی از گرده ی شما سواری می گیرد ایراد ندارد طبیعتتان همین است
    _______________________________________________________________________________

    استقلال آزادي جمهوري آذربايجان جنوبي
    پيام سکوت ملت آذربايجان :آذربايجان در امور داخلي ايران دخالت نميکند.

    بعد از حوادث خونبار مربوط به خلق مسلمان در سال 1359درآذربايجان،وجانباختن تعداد کثيري از مردم آذربايجان در آن حادثه تاريخي،که در نهايت به عقب نشيني توام با اعتراف به اشتباه از سوي رهبريت حرکت خلق مسلمان در آذربايجان يعني آيت الله شريعت مداري که علاوه بر مرجعيت بعنوان مردي از داخل نظام که لقب جانشين خميني را هم يدک ميکشيد،وميتوان گفت که از حيث وابستگان نظام اولين کسي بود که وقتي علم مخالفت با توتاليترهاي مذهبي به رهبريت خميني،را برافراشت ،با اولين حمله متقابل از سوي رژيم،مردم را تنها گذاشته وبراي نجات جان خود، شروع به چانه زني نموده ونهايتا تن به اعتراف و توبه داد.مردم آذربايجان با چنين تجربه اي که نشان ميدهد تغيير نظام با تکيه به وابستگان ناراضي حاکميت وکساني که از درون حاکميت ميآيند امکان پذير نيست ، تجربه تلخ وخونبار ديگري را در سال 1385 از سر گذراند ،تجربه اي که در آن ، اعتراض مدني ملت مظلوم آذربايجان به سالها توهين وتحقير از سوي رسانه هاي همواره وابسته به شوونيستها ، در ميان سکوت موذيانه وعمدي مدعيان حقوق بشر ! ودر ميان بهت وحيرت،در کوجه ها وخيابانهاي شهرهاي آذربايجان،توسط رژيم بخاک و خون کشيده شد.همانهايي که مدام آذربايجان را سر ،سبز وطن ميناميدند،و به جانفشانيها وفداکاريهاي بينظير آذربايجانيها در راه بقول آنان ايران! اعتراف و اذعان داشتند،بناگهان زبان در کام فرو بردند،وچشمها بستند،تا اين بقول آنها سر،سبز وطن!سرخ شود.تو گويي آذربايجان وآذربايجاني سرباز بي مزد ومواجب ايران است وفقط در روزهاي دشوار ايران بکار ميآيد وبعد از آن ديگر هيچ! در واقع آذربايجان در خرداد 1385 از ايران جدا شد.اما مسبب اين جدايي آذربايجاني نبود بلکه کساني بودند که چشم بر جنايت رژيم در آن سال در آذربايجان بستند.نميشود آنگاه که ايران به سرباز جنگجوي غيور نياز دارد ،آذربايجاني ، هموطن غيور ،براي ايراني عنوان شود وبعد از کارزار ،سوسک شود وله شدن سزايش، يکي براي ما تعريف کندفاصله هموطن غيور تا سوسک از کجاست تا بکجا؟.آري درست ميخوانيد، آذربايجان در خرداد 1385 از ايران جدا شد. اماآذربايجان از اين جدايي شرمگين نيست وبا سري بلند به تاريخ جواب خواهد داد، چه:آنکه آذربايجان را از ايران جدا کرد آذربايجاني نبود،بلکه کساني بودند که آذربايجاني را گارگر فصلي ايران قلمداد ميکردند.با احترام به جنبش سبز ايران ،ودر پاسخ به گلايه هاي اين جنبش نسبت به نپيوستن ملّت آذربايجان به اين جنبش بايد خاطر نشان کنم باتوجه به اينکه سالهاست اين ملت را از خود جدا کرده ايد (جز در مواقع دشوار که نياز به غيرت آذربايجان ،پيدا ميکنيد) وچون فرزند خوانده ايران به وي نگريسته ودرد ورنج آنها را مربوط به خودشان دانسته وچشم بر مظالم رفته بر آنان ميبنديد،چنين انتظاري (پيوستن ملت آذربايجان به جنبش سبز)غير معقول مينمايد.که چرا وقتي شما امور مربوط به آذربايجان را به خودمربوط ندانسته ونميدانيد ،در شگفتم ،که چگونه پيام ملت آذربايجان را تابحال دريافت نکرده ايد؟پيام سکوت ملت آذربايجان به شما اين است :آذربايجان در امور داخلي ايران دخالت نميکند.
    استقلال آزادي جمهوري آذربايجان جنوبي

    نمایش  
    • آنتی تجزی طلب گفت:

      آکراد متوهم
      امروزه تصور میشود که شمال عراق و شمال سوریه و جنوب شرق آناتولی از دیرباز تاریخ کرد نشین بوده و اکراد پابه پای اقوام آسوری و سریانی و ارمنی و بابلی و سومری در بین النهرین و آناتولی و سوریه حضور داشته اند.حتی برای تثبیت این توهم عده ای از پانکردها الفبای کردی پیش از اسلام را جعل و ارائه داده اند جلب است که زبانهای پارسی و پهلوی و مادی و هخامنشی که قرنها زبان رسمی خاورمیانه بوده اند هرگزالفبای مستقلی نداشتند و از زبانهای بین النهرین و سریانی و عربی الفبای میخی و سریانی و عربی را به قرض گرفته اند حال این الفبای کهن کردی از کجا سر برآورد جای شگفتی و در عین حال اسباب خنده است.
      واقعیت این است که اکراد در اصل سکنه زاگرس بوده اند مانند الوار و لک و بختیاری و….. و با شروع فتوحات سلاجقه ترک در آناتولی( دولت روم شرقی) پای کردها به آناتولی شرقی باز شد در این هنگام کردها بعنوان مزدور در واحد های سلاجقه خدمت میکردند و بتدریج بر نیمه شرقی آناتولی که ارمنی نشین بود غلبه کرده و مهاجرت اکراد و نیز اتراک به داخل آناتولی قوت گرفت البته فتوحات اتراک سلاجقه و عثمانی به غرب آناتولی هم سرایت کرده که در آن هنگام یونانی نشین بود ودر یک هزار سال اخیر این روند ترکسازی و کردسازی در شرق و غرب آناتولی ادامه یافت تا اینکه در پایان جنگ دوم جهانی و زوال دولت عثمانی اکراد حمیدیه( تابع سلطان عبدالحمید) با اوامر ناسیونالیستهای ترک کمیته باصطلاح اتحاد و ترقی برای همیشه ارامنه را از شرق آناتولی پاکسازی کرده و صاحب اراضی و مایملک آنها شدند و در غرب آناتولی هم با کوچ اجباری ۵ میلیون یونانی به خاک اصلی یونان غرب آناتولی هم یک دست ترک نشین شد.
      در شمال عراق و شمال شرق سوریه حضور کردها به عصر هلاکو بر میگردد و تا آن موقع شهرهای عمدتا کرد نشین امروز مانند اربیل و کرکوک و دهوک وحکاری و قامشلو و حسکه و…. نه کرد نشین بلکه آسوری نشن بوده و نام آسوری این شهرها همگی دلالت بر این مطلب دارد لکن با حمله هلاکو بداخل حوزه خلافت عباسی با تحریک خواجه نصیر الدین طوسی اکراد در معیت مغولان شروع به فتح و تخریب و کشتار در مناطق مزبور زده و به تدریج این مناطق با طوایف کوچنده و جنگجویان کرد و ترکمن مجددا مسکونی گردید. پس وواقعیت این است که شمال عراق و سوریه و جنوب شرق آناتولی (ترکیه) در اصل ملک آسوری ها و سریانی ها و ارامنه بوده ودر کمتر از ۹۰۰ سال اخیر به تدریج به دست اکراد افتاده و حال اکراد از ارامنه و آسوری ها و سریانی ها بعنوان مسیحیان کرد تبار!!!!!! یاد میکنند. ودر این زمینه چیزی از پانترکها کم ندارندبا این تفاوت که پانکردها بشدت مورد حمایت مادی و معنوی از امپریالیزم و رسانه های غربی بوده و برای اهداف آتی یعنی نا امن کردن و تضعیف و تجزیه خاورمیانه برگزیده شده اند.

      نمایش  
    • کریم ناصری گفت:

      من یک مرندی هستم وهمه همشهریانم وهم استانیهایم همه وهمه قویااعتقادداریم که روزی جمهوری آذربایجان جعلی که زمانی به زورتوسط روسهای حرامزاده ازایران جداشد،دوباره به مام میهن یعنی ایران عزیزخواهدپیوست واین عو عوی اقلیت بسیاربسیارناچیزو حقیر بنام پانترک هم بزودی تمام خواهدشد.اینهاهنوزنمیدانندکه چند نفرسران جمهوری جعلی آذربایجان مزدوران اردوغان بیسواد و عقده ای هستند وسودی برای این پان تجزیه طلبان ندارند.همه30میلیون آذری های هموطنم بلی سربازهستندولی سرباز مادرمان ایران واز ذره ذره خاکمان دفاع کرده ومشتی عناصر تجزیه طلب که ازباسن پدرشان اردوغان
      خارج شده اند رابه سزای خیانتشان بزودی خواهندرساند.زنده بادایران بزرگ وآذریهای شریف و خوار و زبون باد سران جمهوری جعلی آذربایجان و سران متعفن ترکیه جعلی،که اگر بخواهیم به مرزهای تاریخی برگردیم،ترکیه هم بایدبه مام وطن یعنی ایران بزرگ برگردد.

      نمایش  
  • کریم ناصری گفت:

    من یک مرندی هستم وهمه همشهریانم وهم استانیهایم همه وهمه قویااعتقادداریم که روزی جمهوری آذربایجان جعلی که زمانی به زورتوسط روسهای حرامزاده ازایران جداشد،دوباره به مام میهن یعنی ایران عزیزخواهدپیوست واین عو عوی اقلیت بسیاربسیارناچیزو حقیر بنام پانترک هم بزودی تمام خواهدشد.اینهاهنوزنمیدانندکه چند نفرسران جمهوری جعلی آذربایجان مزدوران اردوغان بیسواد و عقده ای هستند وسودی برای این پان تجزیه طلبان ندارند.همه30میلیون آذری های هموطنم بلی سربازهستندولی سرباز مادرمان ایران واز ذره ذره خاکمان دفاع کرده ومشتی عناصر تجزیه طلب که ازباسن پدرشان اردوغان
    خارج شده اند رابه سزای خیانتشان بزودی خواهندرساند.زنده بادایران بزرگ وآذریهای شریف و خوار و زبون باد سران جمهوری جعلی آذربایجان و سران متعفن ترکیه جعلی،که اگر بخواهیم به مرزهای تاریخی برگردیم،ترکیه هم بایدبه مام وطن یعنی ایران بزرگ برگردد.

    نمایش  
    • ناشناس گفت:

      یاشاسین مرندی با غیرت

      نمایش  
    • ناشناس گفت:

      هنوز یک عده از همشهریهای ما در خواب غفلت هستند نمیدونند اررررردوغان خواب دیده براشون همونطور که ایلهام علیف غلام حلقه به گوش خود کرده. اما کور خوندن
      زنده باد ایران و ایرانی
      همه دوره موشهای پان حضور داشتند اما جرات ندارند
      در اصل پان تورک یا پان کورد همه اینها باید شجرشونو ببینند احتمالا یک جا تخم ترکه شون ایراد داره

      نمایش  
  • WWW.FARDA.US © 2008-2015, Project by Farda.us Hosted by Farda.us | All Images and Objects are the property of their Respective Owners