ایجاد هویتی کاذب با جعل تاریخ در ایران طبیعتاً هویت …

دیدگاه فرستاده شده در پارسی خواندن کورش جعلی است یا تجزیه طلبان سایت لور مهمل می بافند؟ نویسنده: kourosh.

ایجاد هویتی کاذب با جعل تاریخ در ایران

طبیعتاً هویت واقعی هر ملتی را بایستی منسوبیت قومی و تاریخ حقیقی آن ملت شکل دهد. اگر به غیر از آن باشد، افراد هر ملت، تلاشی که در راه اعتلای ملت خود می نمایند در واقع در راه ملتی دیگر کرده اند. چه بسیار افراد وطن دوست و ملی گرایی که در راستای اعتلای ملت خود فداكاری ها کرده اند، اما در واقع به جهت جعل تاریخ و القاء هویتی جعلی، در واقع به بیراهه ای نامربوط سوق داده شده اند. لذا اطلاع دقیق در مورد هویت و تاریخ واقعی خود برای هر شخصی که سعی در انجام چنین فداکاریها در راستای پیشرفت ملت خود دارد، امری ضروری و واجب می باشد.
در کشوری که امروزه ایران می نامیم، کمتر محققان تیزبینی پی به تاریخ حقیقی آن برده اند. زیرا تحت تاثیر بمباران اطلاعاتی غرب و بویژه انگلستان و همدستان این کشور، حتی اکثر محققان کشور هم تحقیقات خود را از روی تاریخسازیهای غرب برای این سرزمین استوار نموده و جعلیات معجون واری را بنام تاریخ ایران شکل داده و به خورد مردم داده اند. بطوریکه تاریخ جعلی ارائه شده، نه سرگذشت و تاریخ مردم ساکن در آن، بلکه تاریخ اقوام دیگری بوده که در راستای طرح استعمارگران غربی و روسیه و نیات پلید آنها در جهت مقاصد استعمارگرانه آنها بنام تاریخ بر مردم منطقه وصله گردید. چنانکه تا آمدن نمایندگان انگلستان به دربار قاجاریه و اقدامات جاسوسان انگلیسی در جهت تاریخسازی برای به اصطلاح ایرانیان هیچ منبع تاریخی این مرز و بوم، از هخامنشی و کوروش نامی نمی برد. براستی نيز با پژوهش های تیزبینانه مشخص می گردد که نه هخامنشیان و نه کوروش هیچ ربطی به مردم فارس و کلاً مردم منطقه ندارد. با اندک تحقیقاتی بر روی زبان پارسی دوره هخامنشی متوجه می شویم که زبان آنها زبانی با ریشه و ساختمان كاملاً متفاوت با زبانهای منطقه و از جمله پهلوی، فارسی (در اصل تاجیکی) و دیگر زبانهای باستاني و فعلی منطقه می باشد. زبانی که کلاً مربوط می شود به خانواده زبانهای اسلاوی که دارای جنس مذکر، مؤنث و خنثی بوده و سه صیغه مفرد، مثني و جمع و به طور كلي تمام خصوصیات زبانهای اسلاوی را دارد. حتی اسم تابع جنسیت بوده و در حالتهای مختلف فاعلی و مفعولی و اضافی و غیره تغییر می نماید که تماماً منطبق بر زبانهای اسلاوی می باشد. نه تنها زبان تاجیکی در ایران که فارسی می نامیم، حتی هیچ يك از زبانهای رایج در این سرزمین دارای چنین ساختمانی نمی باشد. علاوه براین اسامی و واژه های کلیدی که در پارسی هخامنشی وجود دارد، اسلاوی هستند و اکثرشان در روسی امروزی هم کاربرد دارند. مثلاً می توان به نام خدا “بگ”، گرگ “ووک” و دهها واژه دیگر و بسیاری از فعلها اشاره کرد که با زبانهای اسلاوی یکسان می باشند. اگر کسی شکی می کند به راحتي می تواند حداقل در حد مقدماتی یکی از زبانهای اسلاوی از جمله روسی را یاد بگیرد و واژگان و ساختار زبان پارسی هخامنشی را با آن مقایسه نماید. آنگاه شک و شبهه وی رفع می گردد. کلاً کلمه پارس به معنای اسم قوم و یا اسم منطقه و کوروش به عنوان نام، هیچ کدام مربوط به زبان تاجیکی یا به اصطلاح فارسی امروزی نمی باشد. زیرا قومی که زبانشان تاجیکی باشد، نمی تواند خود را پارس که عمل “پارس کردن سگ” را مد نظر دارد بکار ببرد. کوروش هم که یک اسم رایج در زبانهاي اسلاوی هست که در اصل بصورت “کیر” بوده که هرودوت مثل تمامی اسامی بر آن “اوس” اضافه نموده (کیر + اوس = کیروس) و در تورات هم حالت یونانی نام وی بصورت “خیروش” ذکر می گردد. زیرا یهودیان حرف “س” را بصورت “ش” تلفظ می نماید، لذا کیروس (کیر+ اوس) را بصورت خیروش ذکر کرده اند. به همین جهت هم، در زبانهای خارجی نام کوروش را بصورت “کیر” می نویسند که اسم واقعی وی بوده و در شاخه های مختلف زبانهای اسلاوی کاربرد دارد (ولی برای ایران به جهت معنای این کلمه در تاجیکی مجبور بودند تا حالت یونانی آن را با حالت یهودی قاطی کرده و بصورت کوروش رایج نمایند). برای آشکار شدن مسئله به مثال ساده ای بسنده می کنم: خواننده معرف اسلاوها فیلیپ کیر کوروف و کیرف (رئیس حزب کمونیست لنینگراد در اوایل شکل گیری شوروی و یکی از رهبران شوروی) که در نام خانوادگی آنها کلمه اسلاوی “کیر” که نام اصلی کوروش هست، آشکارا مشخص می باشد. ضمناً با در نظر گرفتن معنای نام کیروس در زبان تاجیکی (به اصطلاح فارسی امروزی) قطعاً می توان گفت گذاشتن چنین نامی برای کودک در این قوم غیر ممکن هست. چنانکه این نام با آمدن هخامنشیان رایج شد و بعد از رفتن آنها هم رخت بربست. تا اینکه این اسم نامانوس را برای مردم منطقه، انگلیسی ها و یهودیان بعدها با نوشتن تاریخ جعلی برای ایران زنده کرده و رایج نمودند که هیچ ربطی به اقوام و ملل ساکن در ایران امروزی و کلاً خاورمیانه ندارد. لذا نه پارس و نه کیر+وس (کوروش) نمی تواند منبع هویتی حقیقی برای مردم کشور اعم از تاجیک (به اصطلاح فارس) و غیره باشد. زبانی به نام فارسی هم در اصل در حال حاضر وجود خارجی ندارد و بعد از راه یافتن انگلیس به ممالک محروصه قاجاری و به ویژه در اواخر دوره قاجاریه از طرف آنها بر زبان تاجیکی بصورت جعلی اطلاق شد (جهت ربط دادن پارس اسلاوی به تاجیکی معاصر رایج در ایران که قدمتی چند صد ساله داشت و در واقع بدینصورت می خواستند تاریخی 2500 ساله پرشکوه برای آنها نوشته و و با ایجاد هویتی کاذب برای مردم این منطقه، پیوستگی حقیقی و سنتی موجود در منطقه بزرگی از آسیا را از بین ببرند). والا زبان موصوم به فارسی در تمامی منابع قدیمی بصورت تاجیکی ذکر شده است. ضمناً پارسی و یا فارسی چنان با گذشته سیاه و ننگین عجین هست که با تحقیقی بی طرفانه مشخص شده و در هر انسان آزاده نسبت به آن احساس اکراه برمی انگیزد. چنانکه اگر در نظر بگیریم که پارسها در دوره خود به نوعی به عنوان عامل یهود عمل نموده و تمدن چندین هزار ساله منطقه را نابود ساختند و نیز با در نظر گرفتن استفاده استعمار پیر- انگلیس از این نام در دوره معاصر در جهت نفاق در پیوستگی سنتی موجود در منطقه با اهداف استعماری خود، کفایت می کند که هر انسان عاقل از این نام وارداتی نامربوط به مردم منطقه گریزان باشد.
البته تاریخسازان و هویت سازان انگلیسی- یهودی در تاریخ بافی برای هخامنشیان یک علت اصلی را مد نظر داشتند. علت اصلی قطع و از بین بردن پیوستگی موجود در قسمت بزرگی از آسیا و قسمتهایی از اروپا و آفریقا بود که در بیش از هزار سال اخیر، اروپا را تهدید و هر از چندگاهی در معرض اشغال قرار می داد. لذا برای از بین بردن آن پیوستگی حلقه ای کارآمد را که شامل اراضی ایران فعلی بود انتخاب و برای آن شروع به تاریخسازی نمودند. برای از بین بردن پیوستگی لازم بود ملتی غالب (امپراطوران بزرگ ترک در طول هزار سال) و دین غالب (اسلام) مورد هدف قرار گیرد. لذا بر روی تاجیکان به اصطلاح فارس در جهت اهداف بزرگ خود تاریخسازی نمودند. لازم بود تا در حلقه کارآمد همان پیوستگی سنتی، ملتی دیگر با تاریخی پرشکوه و دینی باستانی (البته خیالی) به غیر از اسلام سر برآورد و نیروی عظیم منطقه را که در قالب امپراطوری، اروپا را هر از چندگاهی تهدید می كرد دو تکه کرده از بین ببرد. لذا هخامنشیان را انتخاب نمودند و با ربط دادن آن به قوم تاجیک (به اصطلاح فارس که در ایران امروزی در چندین صد سال اخیر از طرف امپراطوران ترک رواج داده شد) تاریخسازی کردند. کاخها، مقبره ها، کتیبه ها و بناهای تاریخی بسیاری ساخته، جعل نموده و به هخامنشی ربط دادند. در برخی موارد بناهای تاریخی یونانی را هم جعل نموده و به عنوان آثار هخامنشیان قلمداد کردند. برای تخت جمشید نیمه تمام که هیچ وقت ساختمان آن تمام نشده داستانهایی پرشکوه سروده و بجای تاریخ بر مردم منطقه وصله نمودند. با جعل و بزرگنمایی، هخامنشیان را منتسب به قومی امروزی (تاجیک) نمودند که قطعاً ربطی به آن نداشت. اولین تاریخ را برای سرزمین به اصطلاح ایران غربیها نوشتند و طبیعتاً هدف آنها نه کمک به ایران بلکه پیاده کردن نقشه بزرگ خود در از میان برداشتن پیوستگی سنتی موجود در آسیا بود. منابع تاریخی منطقه با اینکه از هخامنشی و کوروش و غیره خبری نداشت، به یک باره از طرف تاریخسازان و هویت سازان انگلیسی- یهودی و بعداً از طرف روشنفکر نمایان مقلد آنها در ایران امروزی مد روز گردید.
در مقابل دین اسلام هم دین زرتشتی را به عنوان دین اصلی و پرشکوه قبل از اسلام این مرز و بوم جا زدند. بسیاری از آثار نوشته شده برای آن را که مربوط می شود به قرن هفدهم و هیجدهم میلادی در هندوستان، بر بیچاره ایران چندین هزار سال پیش منتسب نمودند. در حالیکه با کوچکترین تحقیق همان آثار از طرف هر محقق مُدرک افتضاح آنان آشکار می گردد. همچنین برای اهورامزدایی که اصلیت آشوری داشته و ربطی به هخامنشی ندارد، جعل نمودند تا سمبلی برای آن تراشیده باشند.
البته باید خاطر نشان كرد همانطور که یونانیان خارجی بودند و با رفتن آنها از این منطقه زبانشان هم از اینجا رخت بربست، هخامنشیان هم با رفتن خود، زبانشان از این منطقه رخت بربست. لذا ربط دادن هر فردی به آنها در ایران امروزی امری کاملاً خطاست و هخامنشیها مثل یونانیها ربطی به مردم منطقه نداشتند تا منبع هویت واقعی مردم باشند.
__________________
ساسانیان هم پهلوی بودند که زبانشان بیشتر تا قرن هشتم و نهم هجری و در برخی نقاط دور افتاده تا اواخر باقی مانده بود. متون برجای مانده از آنها نشانگر فرق فاحش بین تاجیکی (به اصطلاح فارسی) با پهلوی دارد. چنانکه شعرایی چون سعدی و حافظ بر هر دو زبان تاجیکی و پهلوی نوشته و ملمعاتی در دو زبان مذکور دارند. در واقع این شعرای مشهور مثل سنت دیگر شعرای قرون وسطی (که هم به زبان بومی خود و هم به زبان تاجیکی که زبان دربار ترک بود شعر می سرودند) هم به زبان بومی شیراز یعنی پهلوی شعر سروده و هم به زبان مورد حمایت دربار ترک یعنی به تاجیکی (به اصطلاح فارسی امروزی). زبان پهلوی براساس شواهد تاریخی بعد از حافظ هم در شیراز و فارس رایج بوده است. تصور کنید اگر وفات حافظ را در نظر بگیریم، تقریباً ششصد سال پیش مردم منطقه فارس، تاجیکی (به اصطلاح فارسی) را مثل سعدی و حافظ فقط در مکتب و مدرسه یاد می گرفتند. همه ما اشعار این شعرا را به تاجیکی به خوبی متوجه می شویم و همان اشعارشان هم آنها را مشهور نموده است. اما اشعاری که به زبان پهلوی سروده اند برای هر به اصطلاح فارس زبان در جهان غیر قابل فهم می باشد. حتی برای شیرازیان که پانصد- ششصد سال قبل بر آن تکلم می کردند. طبیعتاً زبان پهلوی، زبانی متفاوت و جداگانه از تاجیکی به اصطلاح فارسی بوده و امری طبیعیست که متکلمان تاجیکی به اصطلاح فارسی آن را متوجه نشوند. اما برخلاف آثار نوشته شده به زبان پهلوی، آثار نوشته شده به زبان تاجیکی (که موطن آن افغانستان و تاجیکستان هست) در طول هزار سال گذشته قابل فهم می باشد. این مسئله در ملل و اقوام ساکن کشور هم صادق هست. چنانکه ترکان آذربایجان براحتی کتاب دده قورقود را که حدود 1000 سال پیش نوشته شده می خوانند و متوجه می شوند. حتی متون ترکی برجای مانده در الفبای اورخون از 2500 سال پیش که در اطراف ایسیک گول پیدا شده و یا سنگ نوشته های اورخون- ینی سی که در مغولستان پیدا شده و هم عصر با ساسانیان نوشته شده بر هر ترک آذربایجانی قابل فهم می باشد. لذا ادعای برخی محققان مغرض و عوامفریب مبنی بر اینکه پهلوی ادامه زبان به اصطلاح فارسی (تاجیکی) می باشد، تماماً کذب محض می باشد. بلکه واقعیت آن است که پارس هخامنشی (که گفته شد شاخه ای از زبان های اسلاوي بوده)، زبان پهلوی و تاجیکی (به اصطلاح فارسی امروزی) هر کدام زبانهای جداگانه ای بوده اند و هیچ ارتباطی به همدیگر ندارند. بنا بر شواهد تاریخی بعد از سقوط هخامنشی زبان آنها هم کلاً رخت بر بست. علت آن هم این بود که آنها از طرف قوم یهود جهت نابودی تمدن مشرق زمین به منطقه آورده شده بودند (حتی کلاً دربار در اختیار یهود بود) و بعد از سقوط هم متفرق شده و رفتند. پهلوی هم که یکی از زبانهای رایج در قسمتی از کشور از جمله شیراز، اصفهان، یزد و برخی مناطق مرکزی بوده. زبان تاجیکی هم که بعد از تاریخسازهای انگلیس در جهت اهداف استعماری خود در اواخر دوره قاجاریه و اوایل پهلوی فارسی نامیده شد. کلاً در هیچ منبعی نام زبانی که امروزه در ایران رایج هست فارسی نامیده نشده، بلکه تاجیکی ذکر شده. فقط بعد از فرآیند تاریخسازی از اواخر قاجاریه بویژه دوره پهلوی در منایع قرون وسطی دستکاری کرده و همگی را فارسی نوشته و منتشر نمودند. لذا فارسی (پارسی) نام زبان تاجیکی رایج در ایران نبوده و نمی تواند به عنوان عامل و حامل هویت در کشور بکار رود.
مسئله جایگزین شدن تاجیکی به جای پهلوی در کشور هم محصول فرآیندیست که در طول هزار سال حاکمیت پادشاهان ترک در منطقه انجام پذیرفته است. تمامی محققان اتفاق نظر دارند که موطن اصلی زبان تاجیکی قسمت تاجیک نشین افغانستان و تاجیکستان بوده است. این زبان در دوره سامانی سازماندهی شد و در طول هزار سال حاکمیت ترکان در قسمتی از آسیا به عنوان زبان رسمی مورد حمایت و استفاده قرار گرفت. در طول این هزار سال تمامی زبانهای موجود چون پهلوی، ترکی، کردی، گیلکی، بلوچی و غیره در قلمرو سلسله های ترک از جمله غزنوی، سلجوقی، خوارزمشاهی، تیموری، صفوی و غیره در اطراف زبان تاجیکی که زبان رسمی دربار بود همگرایی نمودند. زبانهای ضعیف هم در نتیجه این همگرایی و آسیمیلاسیون بشدت به زبان تاجیکی نزدیک شدند. در نتیجه کلمات زیادی از زبان تاجیکی به پهلوی، ترکی، کردی، گیلکی، لری، بلوچی و غیره و بلعکس رد و بدل شد. در این میان زبان تاجیکی جایگزین زبان پهلوی و لهجه های آن که داشت از بین می رفت، شد. برخی زبانها چون کردی، لری و غیره هم با به عاریت گرفتن کلمات و برخی قواعد دستوری تا حدودی به تاجیکی نزدیک شدند. اما همه آنها زبانهای جداگانه می باشند. طبیعتاً هزار سال مدت زمان کافی برای این فرآیند یعنی جایگزین شدن تاجیکی بجای پهلوی و همگرایی برخی زبانهای دیگر اطراف تاجیکی بود. ضمناً اگر به غیر از تاجیکی هر زبان دیگر و از جمله زبان ترکی که زبان خود پادشاهان ترک هم بوده از طرف همان سلسله های ترک، زبان رسمی می شد حال شاهد منظره ای دیگر در ایران امروزی بودیم. یعنی فارس، اصفهان، یزد، کرمان، و دیگر مناطق کشور ترک زبان بودند. زبان تاجیکی که یک زبان ضعیف نسبت به برخی زبانهای منطقه از جمله ترکی بود، بشدت از طرف شاهان ترک مورد حمایت قرار می گرفت. تمامی شعرا و ادیبان حتی مجبور می شدند به تاجیکی (به اصطلاح فارسی) بنویسند. چنانکه نظامی گنجوی (تولد 535 هجری) در آثار خود اشاره می کند که می خواست آثارش را به زبان خود یعنی ترکی بنویسد که از شاه دستور می رسد که ترکی سزاوار آنها نیست. نظامی به خوبی اشاره می کند که بهترین آثارش را می توانست به ترکی بیافریند. اما چون وي را مجبور به نوشتن به تاجيكي كردند: “لاجرم دوغبای خوش نخورند”. در طول هزار سال از هر منطقه ای مردم مجبور بودند جهت کسب سمت دولتی و یا راه یافتن به دربار، زبان تاجیکی را یاد بگیرند. در نتیجه این فرآیند، زبان تاجیکی در مناطقی چون فارس، اصفهان، یزد، کرمان و غیره جایگزین زبان پهلوی شد. زبانی که بدینگونه از طریق پادشاهان ترک در کشور رایج شده، آیا می تواند منبع هویت حتی برای متکلمان فعلی آن باشد؟ طبیعتاً نه. در چنین صورتی آیا محکوم کردن دیگر ملل و اقوام ساکن در کشور چون ترکها، کردها، لرها، بلوچها، گلیکها، عربها و غیره به ترک هویت حقیقی خود و کسب هویتی بیگانه و وارداتی درست است؟ طبیعتاً نه.
مسئله دیگر که در مقوله هویت حائز اهمیت می باشد نام ایران هست که یک نام اساطیری می باشد که شامل مناطق تاجیک نشین افغانستان و تاجیکستان بوده است. فردوسی هم در شاهنامه نام شهرهای آن را برمی شمارد که همگی بر افغانستان فعلی و تا حدودی تاجیکستان منطبق می باشد. کشوری که الآن ایران می نامیم بصورت رسمی بعد از مراجعه رضاخان به مجامع جهانی ایران نامیده شد. در تاریخ فقط یک بار نام ایران از طرف ایلخانیان (دارای منشاء ترکی- مغولی) به عنوان استفاده ابرازی بکار برده شده است. بطوریکه ایلخانیان با امپراطوری قیزیل اوردا اختلاف داشت و به زعم خودشان سعی می کردند تا با استفاده از اسطوره ایران و توران ایدئولوژی محکمی برای رقابت ایجاد نمایند. در بقیه دوره های تاریخی این سرزمین در داخل متصرفات سلسله های ترک بنام سلسله مربوطه نامیده می شد. چنانکه مثلاً در دوره قاجاریه، ممالک محروصه قاجار نامیده می شد. لذا نام ایران نام اساطیری موطن تاجیکان افغانستان و تاجیکستان بوده و برای ساکنان به اصطلاح ایران امروزی حالت تصنعی دارد و نمی تواند هویت حقیقی ساکنان این سرزمین را انعکاس دهد.
واژه های دیگری چون آریا و نژاد آریایی هم چنان واژه های موهومی هستند که ارزش بحث كردن هم ندارند. زیرا بر هیچ محققی پوشیده نیست که جعل این اصطلاحات چطور در جهت اهداف استعماری غرب از طرف انگلیس و کشورهای غربی جعل و به خورد مردم داده شد. در اوایل قرن نوزدهم دولت انگلیس از هر طریقی می خواست ایدئولوژی محکمی برای حفظ سلطه خود بر هندوستان ایجاد نماید. لذا در هندوستان نظریه مجعول هندواروپایی را شکل دادند. منظورشان ایجاد پیوستگی خیالی بین هندوستان و انگلستان بود تا به زعم خود بتوانند برای همیشه هندوستان را تحت سلطه خود نگه دارند. اما بعد از سفر جون ملکم به دربار قاجاریه جهت تحکیم نفوذ خود بر این کشور و ایجاد حایل بین هندوستان با جهان خارج، مکان نظریه جعلی هندواروپایی از هندوستان به اراضی دولت قاجاریه به یک باره نقل مکان کرد. اینبار روی ممالک محروصه قاجار متمرکز شدند و با جعلي كه شرق شناسان غربی در کتیبه های هخامنشی مربوط به اسلاوها انجام داده بودند، چیزی شبیه آریکا یافتند. این واژه با اینکه به معنای شریر بود، به معنای نژاد قلمداد نمودند. بدینصورت برای فریب مردم در جهت تحقق بستری برای از میان برداشتن پیوستگی سنتی موجود در قسمت بزرگی از آسیا شرایط فراهم آمد. در حالیکه واژه آریا هیچ وقت موجود نبود و نژاد موهوم آریایی هم وجود خارجی ندارد و با اهداف استعماری انگلیس جعل و مورد استفاده قرار گرفته است. لذا آریای جعلی و استعماری هم نمی تواند بار هویتی برای م
در واقع غربیان با اقدامات خود برای مردمان این مرز و بوم تاریخ جعل نمودند، اسامی جعلی منسوب نموده و در اصل مجرایی را ساختند که به هیچ وجه راه به گذشته و هویت این مردمان نداشت و کلاً منافع استعماری غرب را تامین می نمود. آنها با القائات خود به اصطلاح روشنفکران این سرزمین را در واقع مثل روبات کوک کرده و در مجرایی که ساخته بودند گذاشتند تا پیش بروند. همان روشنفکران و مداومان آنها هنوز با جان و دل در این مجرا که راهی با هویت و گذشته آنها ندارد پیش می روند. بدون آنکه به اهداف استعماری غرب به سرکردگی انگلستان از این جعلیات تأملی بنمایند. لذا هر انسان عاقل که به دنبال کسب هویت واقعی خود می باشد، باید تأملی عمیق در عوامل حامل هویت بنماید تا عوامل حقیقی حامل هویت را برای خود بیاید.

دیدگاههای دیگر kourosh

کتابخانه ها و کتابسوزی در ایران
به عالم و ادم تهمت كتابسوزي ميزنند در حاليكه مستندترين كتابسوزي تاريخ را مرتكب شده‌اید
” فاجعه دهشتناک کتابسوزان” 26آذر 1325 به دست ارتش ایران, ارتش تهران که به بهانه نظارت بر انتخابات روانه آذربایجان شده بود در قالب ارتشی تجاوزگر در 21 آذر 1325 موجب سقوط حکومت خودمختار آذربایجان شد که بر اساس آمار ارتش 25000 اعدام و 70000 مهاجر و آوارهو زخمی برجای گذاشت. در این تجاوز که محمدرضاشاه به عنوان نجات آذربایجان از آن نام می برد ، حتی مردم بی دفاع و زنان آذربایجانی نیز از قتل و غارت و تجاوزهای ناموسی در امان نبودند. به دستور تهران تمامی کتاب های درسی مدارس را جمع آوری کردند و آتش زدند(26 آذر 1325 که امروزه روز کتاب در بین فعالین حرکت ملی آذربایجان شناخته می شود)! ارتش آزادی بخش محمدرضاشاه مرتکب جنایاتی شد که در طول تاریخ کم سابقه بود! جالب اینکه روزنامه های سراسری و حتی روزنامه های حزب توده نیز که ادعای دوستی خلق ها را داشت در برابر این جنایات سکوت کردند، عادت و سیاستی که این روزنامه های سراسری تا به امروز حفظ کرده اند! حزب شونیست ایران نیز طبیعتاً در برابر این جنایات سکوت پیشه کردند. متأسفانه فراریان و پناهندگان به دولت شوروی نیز اکثراً زندگی فلاکت باری در آنجا داشتند، عده ای کشته شدندو عده ای سالیان طولانی تبعید گشتند.


خصوصی: پان ترک ها، ویکی پدیا و لابی آمریکایی
البته وقتی میگوییم که طبیعت شما فارسها و ایرانیستها ، با تصویری که گذاشتم هماهنگی دارد ، به این معنا نیست که چون شما قبلا سگ و حیوان بوده اید ، هم اکنون نیز باید به همان عناوین خطاب قرار گیرید ؛ اما دانستن این موضوع ، چندان هم برایتان بد نیست و شاید هدف از این کار صرفا اگاهی باشد !ا

ilinti.com/13166/


خصوصی: پان ترک ها، ویکی پدیا و لابی آمریکایی
درود بر ادمین سگزی گرامی بی‌شرف احمق عالی‌قدر
احتیاجی به این نیست که عده‌ای برای انکار و نابودی آن به اصطلاح «میراث فرهنگی» ارمنی‌ها ، که امروزه انها و شما سگجنسان فارسی و روس ها ، برای به سینه زدن سنگ یکدیگر از یکدیگر سبقت میگیرید ، تلاش کنند . چرا که به غیر توحش ، بعید میدانم که ارمنستانی ها چیز دیگری را از گذشته‌ توحش‌بارشان به ارث برده باشند ; لذا متاسفانه این میراث انها ، انقدری گران قدر نیست که موجبات وقوع حالتی را فراهم سازد که موقعیت شخص یا گروهی به خطر افتد ! من نیز از همین جا اعلام میکنم که ما باید میراث فرهنگی ارمنستانی ها ، که عبارت از توحش انان میباشد را ، باید به رسمیت بشناسیم و با حرکت در محوری که ادمین سگزی فارسی این سایت ، ما را به ان رهنمون شدند ، باید از انکار این
میراث فرهنگی ارمنی ها ، خودداری کنیم .

جناب ادمین نره سگ گرامی ، احتیاجی به نوشته ها و مدارک غیر تخصصی وجود ندارد ؛ البته من نمیدانم که ان دسته از اموری که غیر تخصصی هستند ، برای تخصصی شدنشان باید تاییدیه امثال شما حیوانات را بگیرند تا تخصصی شوند یا نه ؛ چه بسا دلیل این که مدارکی در بالا با عنوان «غیر تخصصی» یاد کردید ، از همین قاعده بهره جسته باشید ! اما در هر حال حتی اگر ان دسته از مدارکی را که توء حیوان عالی مقام انها را معرفی کردی را هم کنار بگذاریم ،‌ چندین و چند سند از خود ارمنی ها وجود دارد که معرّف توحش و بیشرفی انهاست
. برای مثال در زیر به اعترافات یک ارمنی درباره کشتار ازربایجانیان اشاره شده است

اعترافات شوک آور يک روزنامه نگار وشاعر ارمني در باره فاجعه خوجالي

ترجمه وتنظیم ازامین موحدی

اين اعترافات که از يکي از سياهترين لکه هاي ننگ تاريخ بشريت پرده بر ميدارد توسط يک روزنامه نگار وشاعر معروف ارمني نگاشته شده است که خود در آن جنايات شرکت داشته وآنرا مايه افتخار خود وارامنه ميداند. باشد کساني که هنوز نسبت به وقوع اين فاجعه با ترديد مينگرند با خواندن اين اعترافات صريح وتکاندهنده بخود بيايند.یکی‌ از شعرا و نویسندگان مشهور ارمنی به نام زوری بالایان در کتابی‌ تحت عنوان “احیا دوباره روحمان” از قتل عام خوجالی در تاریخ ۲۶ فوریه ۱۹۹۲ که خود نیز در آن شرکت
داشته چنین مینویسد:

با خاچاتوریان به خانه ای که تصرف کرده بودیم وارد و کودک ۱۳ ساله تورکی راديديم که توسط سربازان ارمني به پنجره اتاق ميخکوب شده بود خاچاتوریان برای اینکه جلوی گریه و فریادهای کودک را بگیرد پستان بریده شده مادرش را به زور در دهان وی فرو برد بعد از آن من پوست سر و سینه و شکم کودک را کنده و تایم گرفتم کودک در عرض هفت دقیقه بر اثر شدت خونريزي جان داد و من با این عمل دچار شادی و شعف زاید الوصفی شدم و تمام
روحم سر شار از غرور گردید.

خاچاتوریان جسد کودک را تکه تکه کرده و در مقابل سگهایی که از نژاد خود ترکها هستند انداخت!شب همانروز این کار را با سه کودک دیگر ترک تکرار کردیم `بدین شکل من به وظیفه خود به عنوان یک ارمنی عمل کرده و یقین دارم که که تمامی‌ ارامنه به ما و کارهایمان افتخار خواهند کرد.

زوری بالایان – از کتاب احیا دوباره روحمان- چاپ شده در صفحه ۲۶۰ تا ۲۶۲ نشریه وانادزور بتاریخ ۱۹۹۶.

علاوه بر این نویسنده و روزنامه نگار دیگر ارمنی به نام دیوید خردیان که اکنون ساکن لبنان می‌باشد در لابلای صفحات ۱۹ تا ۷۶ کتابی تحت عنوان” در راه صلیب” از مصیبتهای وارد به اهالی خوجالي در طی‌ قتل عام آنها توسط ارامنه به عنوان افتخار ارامنه یاد کرده و در صفحهٔ ۲۶ آن نوشته است:در یک صبح سرد در نزدیکیهای داش بولاق مجبور شدیم برای عبور از یک باتلاق از اجساد پلی‌ برای عبور بسازیم ”پود پول کوویک اوهانیان ” وقتی‌ ترس مرا در عبور از روی اجساد دید و اشاره کرده وگفت نترس حرکت کن و من پایم را روی جسد دختری ۹ تا ۱۱ ساله گذاشته و شروع به حرکت نمودم.پاهايم وتمام شلوارم غرق
خون شده بود. بدین شکل ما از روی اجساد ۱۲۰۰ نفر که پلی‌ برای ما شده بودند گذشتیم.در صفحهٔ۶۲ و ۶۳ ” مارتین ۲” از یک گروه ارمنی به نام کافلان که وظیفه سوزاندن اجساد را بر عهده داشتند نام برده شده و در ادامه آمده است: ۲۰۰۰ نفر از منگولهای پست(تورکها) در یک کیلومتری خوجالی سوزانده شد .در آخرین ماشینی که برای سوزاندن حمل میکردند من دختری ۱۰ ساله را دیدم که علیرغم زخمهای زیاد در ناحیه سر و دست وسرما و
گرسنگی همچنان زنده بود و به سختی نفس می‌کشید ;دخترک به من نگاه میکرد و من هیچگاه چشمها ی آن دختر ۱۰ ساله را که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد را فراموش نخواهم کرد
`سربازی به نام تیکرانیان گوشهاي دخترک را گرفت و او را کشان کشان به داخل اجسادی انداخت که قرار بود سوزانده شوند سپس مواد آتش زا بر روی آنها ریخته و اجساد راآتش زدند’ صدای نالهٔ و فریاد کسانی‌ که هنوز زنده بودند از میان آتش به گوش میرسید

¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥

شما که انقدر نگران سلامتی تمامیت ارضی این ایران ویرانتان هستید و در متهم کردن پان تورکیست ها به این که چشمداشتی نسبت به این خاک ایران ویرانتان دارند ،‌ شب و روز ندارید و مدام در تکاپو هستید و برای اینکه سوءتفاهمی در بازشناختن پانتورکیستها پیش نیاید ، حاضر هستید که کسانی را که برای حفظ هویت خود و زبان مادری شان تلاش میکنند ، پان تورکیست خطاب کنید تا انها را به هدفی که برای یک به اصطلاح پان تورکیست تراشیده اید که برای نیل به ان تلاش میکنند ، منسوب کنید ، تا نابودی زبان و هویت انها را با این سرپوش ، موجه جلوه بدهید ، پس چرا نسبت به ان نقشه‌ی ارمنستان بزرگ ! که در موزه‌ی
ملی ایروان نگه‌داری میشود ، موضع خاصی را پیش نمیگیرید ؟!!!ا

tinyurl.com/6536jss

بهتر است مقداری در همزیستی مسالمت آمیزتان با ارامنه و روس‌ها ؛ که حداقل در موضوع تورکها ، نسبتا همدرد هستید ، تجدید نظر کنید ! چرا که ممکن است ارمنیان زودتر از ان به قول شما پان تورکیست ها دست به کار شدند و ان تمامیت ارضی کشور ایرانتان را ، که ان را هدف پان ایرانیستی خود قرار داده‌اید ، اما در اصل با ان عنوان برای گسترش اندیشه های فاشیستی تلاش میکنید ، به خطر انداختند !!!ا

جناب نره ادمین ؛ محض اطلاعتان باید عنوان کنیم که همانطور که در نقشه قابل مشاهده است ، ارمنستان بخش غربی کشور ایران (ازربایجان) را متعلق به خود میداند . نمیدانم چرا ، اما این ادعا را دارد ! اگر شما نیز که در پیدا کردن انگیزه ی دیگران ، در چشم طمع دوختن به خاک این ایران ویران ، خبره هستید ، توانستید دلیل ان را پیدا کنید ، لطفا مطلبی علی‌حده درباره ان در سایت اذرگشنسب مستقر کنید !ا

البته از انجا که در جریان هستم که شما نره حیوان ادمین ، نسبت به منابع تورکی ، از وسواس خاصی برخوردار هستید ، و فکر و ذکرتان این است که منابع تورکی را از سایر منابع تمیز دهید ، اگر صحت و سقم ادعای بالا را باور نکردید ، لطفا با توجه به اینکه مناسبات دو کشور همدرد ایران ویران و ارمن‌حیوانستان در شرایط بسیار خوبی قرار دارد ، یک تــُک پا به موزه ی ملی ایروان بروید و ان نقشه را از نزدیک ملاقات کنید و اطمینان حاصل کنید که ان نقشه نیز چاپ پان تورکیست ها نباشد !ا آخر نمیخواهم احساس کنید که من
این نقشه از طریق فوتوشاپ و یا غیر از ان دسته از منابعی که در بحث پان ایرانیستی ، استفاده از انها مجاز شمرده میشود ، ایجاد کرده‌ام !!!ا

تصویری که در این کامنت گذاشتم کاملا با طبیعت همه فارسگرایان و ایرانیستها هماهنگی دارد.

tinyurl.com/cc4qlh4


خصوصی: پان ترک ها، ویکی پدیا و لابی آمریکایی
دهن نیست که ، چاه توالته !!!ا
اما برای نشان دادن طبیعت حیوانی شما ایرانیان و ایرانیست ها ، احتیاجی به رسم و تصویر نیست ؛ چرا که کثافتی که در وجود شما میباشد ، میتوان انرا حتی با چشم غیر مسلح نیز مشاهده کرد !ا
لابد جواب کسانی را که بر علیه منافع ملی تلاش میکند را ، توء حیوان لجن خوار خواهی داد ؟!ا
آری ! با دهن کثیفی که توء حیوان داری ، بعید میدانم که طرف مقابلت بتواند حتی یک دقیقه جلوی تو دوام بیاورد و صحنه را ترک نکند !!!ا
من چنین انگیزه ای را ، در هیچ یک از حیواناتی که تو در جرگه ی انها هستی ، ندیده ام !ا
ضمنا ما بر خلاف شماهای حیوان ، به هیچ کس توهین نمیکنیم . ما چرا باید به حکیم فرزانه طوس ، فردوسی ، که به عنوان نمایندی از میان قومک فارس ، به چاپلوسانه ترین شکل ممکن ، سلطان محمود غزنوی تورک را ، به عنوان نماینده ای از میان تمام تورک ها ،

ستایش میکند را ، توهین کنیم ؟ا

چو کودک لب از شیر مادر بشست
ز گـهــواره مــحمــود گویــد نخست

به ایران به توران ورا بنده اند
به رای و به تدبیر او زنده اند !!

شاهنامه،تحت نظر ی.ا.برتلس،جلد یک ص ۱۸و ۱۹

البته ما نمیتوانیم حکیم طوس ، فردوسی و نیز سایر شاعرانی که در زمینه نشان دادن حقایق و از میان انها ، اشاره به ناچیز بودن قومک بی اصالت فارسی و سگ خواندن فارسها و اشاره به موضوع بدیهی عظمت تورک ها ، اشعار بی شماری را سروده اند را ، به خاطر این کارشان از انها تقدیر کنیم . چرا که انها فقط به وظیفه خود عمل کرده اند و نباید انها را به خاطر انجام وظیفه ، ستود .

حافظ شيرازي شاعر قرن هشتم در آرزوي رسيدن به درگاه ” امير تيمور ” مي نويسد :

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه تركان فارغ است از حال ما ، كو رستمي؟

آدمي در عالم خاكي نمي آيد به دست
عالمي ديگر ببايد ساخت و از نو آدمي

خيز تا خاطر بدان ترك سمرقندي دهيم
كز نسيبش بوي جوي موليان آيد همي
(پناهي سمناني ،تيمور لنگ ،ص ۴۳)

انوری ابیوردی در مدح سلطان سنجر سلجوقی می گوید:

خسروا بنده را دوسه سال است
که هــمــی آرزوی آن بــاشـــد

کز ندیمان حضرت ار نشود
از مقیــــمان آســــتان بــاشد

بخرش پیش از آنکه بشناسی
کانـــگی رایگان گــران باشد

چه شود گر ترا درین یک بیع
دست بوسیدنی گران باشد…
راحه الصدور، محمد راوندی ص ۱۹۸ (چاپ دوم سال ۱۳۶۳)

اثیر اخسیکتی درقصیده ای برای راهیابی به دربار قزل ارسلان در مدح وی گوید:

ای کمینگاه فلک ابروی تو
آبروی آفتاب از روی تو

جای جانها گوشه شبوش تو
دام دلها حلقه گیسوی تو…

بر سر کوی غمت بر تا “اثیر”
های هویی می زند بر بوی تو

کم نگردد رونق حسن تو هیچ
گر بیفزاید سگی در کوی تو
دیوان اثیر اخسیکتی، نسخه موزه بریتانیا or.۲۶۸.ff.۷sA۷۷۶

در زمان شاه عباس صفوی، شاعری اصفهانی مورد توجه شاه بوده وشاه عباس وی را در سفر شکار همراه خود می برده است، لاکن مدتی توجه و عنایتی به وی نداشته است. شاعر از این بی توجهی شاه نسبت به خود پریشان خاطر شده جهت جلب نظر شاه عباس بیت زیر را می سراید که به نظر مهدی اخوان ثالث شاعر معاصر، خود برابر یک دیوان است !:

ســحر آمــدم به کـویــت
به شکار رفــته بــــودی
تو که ســگ نبرده بودی
به چه کار رفته بودی!!!

مقاله مهدی اخوان ثالث، دی ماه ۱۳۴۰، ماهنامه فرهنگ، جلد اول، شماره یک صص ۸۷

-۹۱

مهدی اخوان ثالث در مقاله ای تحت عنوان “حیوانها شعر می گفتند”می نویسد:
“اما آنچه مسلم است این است که “سگیّات” شعرای عهد میانه و متاخر فصلی مبسوط از فصول و مضامینی است که متداول بین شعراست. کمتر شاعری از شاعران عهد مذکور می شناسیم که دیوانش آلوده به “سگیّات” نباشد.

جامی می گوید:

هستم سگکی بر آستانت
خرسند زتو به استخوانی
شد سگ کوی تو جامی،
چون سگانش داغ کن
تا بداند هر که بیند،
کز سگان کوی توست

فخرالدین عراقی هم می گوید:

بگذار که بگذرم بکویت
یکدم ز سگان کویم انگار
بگذاشتم این حدیث کز من
دارند سگان کوی تو عار
پندار که مشت خاک باشم
زیر قدم سگ درت خوار

سنایی می گوید:

ما را سگ خویش خوان که تا ما
گویـــیم که شــــیـــــر چرخ ماییم

مقاله “حیوانات شعر می گفتند”، مهدی اخوان ثالث مانامه فرهنگ، دی ماه ۱۳۴۰، شماره یک

ص ۸۷-۹۱

خب وقتی شاعران نسبت به بیان حقیقت اصرار دارند ، ما که نمیتوانیم انها را از کارشان منصرف کنیم ! و نیز نتیجه کار انها نیز ، نباید از جانب ما گرفته شود !ا

منتها این خود حکیم فرزانه طوس بود که با روی تابیدن از قاعده ی بالا ، ادعای ناچیز بودن قومک فارسی ، که به عنوان قاعده ای بدیهی بود که فردوسی نیز با پذیرش همین اصل ، در اشعار خود تورک ها را ستایش میکرد ، را دیگر قبول نکرد و در اشعار خود بارها به تورک ها و عرب ها و … تازید . او در سگنامه خود ، بارها به شخصیت زن حمله کرد و او مایه پلیدی خواند ! خب ؛ در اینجا وظیفه همگان میباشد که علاوه بر مبارزه با اندیشه کذایی ، ناچیز نبودن قومک فارس ، که فردوسی در پی رواج ان بود ، از رواج روحیه زن ستیزی وی نیز جلوگیری کنند . چرا که فردوسی الگوی حیوانات فارس میباشد و چه بسا قبیله فارس ، با قبول ادعای فردوسی ، مبنی بر ناچیز نبودن فارسگیان ، ادعای برتری قوم و قبیله خود را مطرح کنند !ا

فردوسی در وصف زنان میگوید :

زنان را ستایی سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسای !!!

زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به

زن از پهلوی چپ شد آفریده
کس از چپ راستی هرگز ندیده

حال بگویید که چه کسی توهین میکند ؟!


گوناز تی وی (تلویزیون گوناز) وابسته به سازمان سیا است
:-o
درود بر فرشاد ، هدیه نژاد ساختگی سگاریا !ا
هه‌هه‌هه ! فرض کردنتان هم مثل بقیه کاراتون احمقانه و ابلهانه است ! حتی اگه همه اون
چیزایی رو که تو گفتی رو فرض کنیم ، خب آخرش بازم فرضیه هستش و فرض کردن ، چه
فایده‌ای برای وضعیتی داره که واقعیت داره ؟!!! تو چقدر احمقی که اون همه ترکی رو که تو
ارکان لعنت شده‌ی ایران ویرانتان هستند ، چنار حساب میکنی ! من درخت شناس نیستم و
نمیتوانم مثل شما حیوانات فارس ، مشخصات درچت چنار را مطرح کنم اما انها چنار نیستند
. انها مزدور هستند . انها اسمیله شده اند . یعنی حتی از خود فارسها هم ، خودشونو فارس‌تر
میدونن ! و در ضمن انها به شرطی در ارکان لعنتی حاکمیت قرار گرفته اند ، که نه تنها
هویت تورکی خودشونو انکار کنند که هیچ ، بلکه جبهه دشمنی نیز علیه هویت خود بگیرند .
خب ! شما که انقد دست و دلباز هستید که حق رو به ترک های جدایی طلب میدید ، چرا یه
ذره از اون حق رو به ترک های جدایی نطلب ! نمیدید ؟! آیا تورک هایی که جدایی نطلب
هستند ، حق ندارند که برای حفظ هویت خود و نیز زبان مادریشان در مقابل کسانی که برای
نابودی آن تلاش میکنند ، مبارزه کنند ؟! یا شما اتفاقا همین تورک‌های جدایی نطلب رو که
خواستار حقوق خودشون هستند رو ، به عنوان جدایی طلب مطرح میکنید ؟! پیرامون این
موضوع که گفتید دم خروس رو باور کنید یا قسم حضرت عباس رو هم باید بگیم که : شما
آزاد هستید که دم خروس یا دم مرغ یا دم هر حیوان دیگری رو که خواستید باور کنید ، حالا
نمیدونم ، اگه حضرت عباس هم قسم خورد ، خب حالا اونو هم باور کنید ، ما که بخیل نیستیم
، هر چند قسم خوردن و دم حیوانات نمیدانم چه ربطی به موضوع مطرح شده دارد ؟!. توء
حیوان فارسی شانه به سر ، از دیگران به عنوان خیره سر یاد میکنی و در احمقی هر چه
تمام نسبت به توهین نژادی و قومی ابراز تنفر میکنی ، در حالی در آخر جمله ای که نمایانگر
حیوان بودن ساختگی‌نژادی‌ات بود ، گفتی : همه ما یک نژاد داریم ؟ تا زمانی که بر این
حرف حیوانی خودتان اصرار دارید ، ارزوی دیدن ان روزی که مردم «ممالک محروسه»
نیز به این باور برسند را نیز به گور خواهید برد . البته اگر حیواناتی چون شما را در گور
جای بدهند . که بعید است چنین اتفاقی بیفتد . که البته ما نیز مخالفت شدید خودمان را نسبت
به عکس این موضوع اعلام میکنیم . ضمنا شما نیز به غیر از دیدن دوره‌های آموزشی «
تبدیل کردن حیوانات فارس به حیوانات انسان‌نما» ، که منحصرا کلاسی آموزشی برای
محصلان حیوان فارسی میباشد ، به یک لغت نامه غیر فارسی نیز احتیاج دارید ، چرا که «
متوسل» را آنگونه که شما نوشتید ، نمینویسند و اگر بنویسند ، من نیز شما را به همان لغت
نامه غیر فارسی ارجاع میدهم !!! ضمنا این درست نیست که اکثریت تورکها در «ممالک
محروسه» را ، با اقلیت کورد ها در تورکیه مقایسه کنی ! حالا تو یه غلطی و مقایسه هم
کردی ! خب نباید که دارت بزنیم ! اما اصلا به ما چه که تورکیه ای ها با کورد ها چه کار
میکنند ؟ اصلا اونا میخوان همه کورد ها رو از رو مملکتشون بخراشن و بندازن دور ! نکنه
توء احمق میخواستی نتیجه بگیری که چون حقوق کورد ها در تورکیه ضایع شده ، پس باید
فارسهای ایران ویران نیز تورک های «ممالک محروسه» رو نابود کنند هاااا ؟؟؟ عجب
حیوانی هستی توووووو ! ضمنا محض اطلاعتان باید بگوییم که خوشبختانه حقوق اقلیت کورد
در تورکیه همانند اکثریت تورک به رسمیت شناخته میشه و کورد ها دارای حزب در مجلس
و تدریس زبان کوردی و کانال تلویزیونی کورد زبانی و چندین سرویسهای پیشرفته ی دیگر
نیز هستند !!! اونوقت توء حیوان ، چطور تونستی خودِ احمقتو راضی کنی که به این مقایسه
تن بدی ؟؟؟ ضمنا در «ممالک محروسه» ، اکثریت تورک در مقابل اقلیت فارس قرار دارد ،
پس نمیتوان انها را با کوردها در تورکیه مقایسه کرد

در آخر ، با اجازه جناب نره ادمین ، با توجه به ضرورت اقناع کردن این نره حیوان ،
کامنتی را که در مطلب قبلی قرار داده بودم را بار دیگر به ادامه این کامنت ملحق میکنم :ء

برخی از منابع فارسی – در حالیکه به جز تعداد انگشت شماری، تقریبا هیچ ترکی در میان رهبران، سران و مسئولین و مواضع کلیدی و درجه اول حتی درجه دوم کشوری و نظامی جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد- ادعا می کنند: “بیش از نیمی از زمام‌داران حکومت، به‌ ویژه رهبر و ولی‌ فقیه زبان مادریشان ترک است و از اهالی یکی از مناطق آذری زبانند”. (نشریه شهروند- وقتی که سوسک سخن می‌گوید – منصور کوشان)

و این در حالی است که بیش از ۹۵ درصد کابینه دولت در دست فارسها است، ریاست هر سه قوه ایران فارس است، سیاستهای کلام اقتصادی دولت ایران٬ مانند سیاستهای کلان امنیت و فرهنگ و هویت ملی آن٬ منحصرا در تسلط قومیت فارس کشور است و افزون بر ۹۰ درصد شرکت های دولتی در مناطق فارس نشین قرار دارد.

علاوه بر رهبر که فارس و خراسانی است، همه اعضای بیت رهبری، شورای عالی امنیت ملی، فرماندهان عالیرتبه سپاه پاسداران، بسیج، ارتش و نیروهای انتظامی، روسا و اکثریت مطلق اعضای مجلس خبرگان، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس شورا، روسای سه قوه مجریه، قضائیه و مقننه، رئیس جمهور، اعضای هیئت وزرا به ویژه وزارتخانه های کلیدی کشور، خارجه، اطلاعات، آموزش و پرورش و …. سفرا و نمایندگیهای خارج از کشور، صدا و سیما، شورای عالی انقلاب فرهنگی، فرهنگستانهای گوناگون زبان، هنر، ….، سازمان میراث فرهنگی، روسای دانشگاهها، دادگاه انقلاب، دادگاه ویژه روحانیت، حوزه های علمیه، …. همه و همه فارس هستند.

قانون اساسی ایران صرفا به زبان فارسی نگاشته شده و منحصرا زبان فارسی را رسمی و مشترک اعلام کرده است، در این قانون تنها از قوم فارس و زبان وی نام برده شده و کوچکترین ذکری از دیگر ملل ساکن در ایران که اکثریت مردم ایران را تشکیل می دهند و با نام در میان نیست، حقوق ملی آنها نیز رسما انکار شده است

تمام اسناد رسمی دولت جمهوری اسلامی از نشر قانون اساسی گرفته تا چاپ اسکناس و شناسنامه و پاسپورت صرفا به زبان قوم فارس است. زبان فارسی تنها زبان مجاز در نظام آموزشی از مهد کودکها گرفته تا دانشگاهها و در عرصه ها و موسسات سیاسی، نظامی، اداری و اقتصادی و هنری و رسانه ای و علمی جمهوری اسلامی ایران است.

در جمهوری اسلامی تنها مذهب رسمی، مذهب شیعه امامی فارسی است و رهبران و روسای جمهور و … صرفا از میان معتقدین به این مذهب فارسی انتخاب می گردند.

سیاست خارجی دولت ایران صرفا بر اساس منافع ملی قوم فارس و بویژه بر علیه منافع ملی دو ملت ترک و عرب ساکن در ایران شکل گرفته است.

تفسیر رسمی دولت ایران از تاریخ و هویت مردمان ساکن در ایران، تفسیر قومیتگرایان افراطی فارس و بر اساس تاریخ و هویت قوم فارس است….

رتوریک اقتصاد ایران دست ترکهاست: در زمینه اقتصادی نیز وضعیت چنین است. حتی اگر بنا به ادعاهای بی پایه قومیتگرایان افراطی فارس، همه بازار سنتی ایران دست ترکها باشد- که نیست- سیاستهای کلان اقتصادی دولت ایران در هیچ زمینه ای توسط ترکها٬ چه برسد با در نظر گرفتن مثلا مصالح و منافع خلق ترک و یا مناطق ترک نشین ایران- تعیین نمیشود.

از منطقه بندی اقتصادی٬ کشور و تقسیم بندی مرزهای استانی تا استخراج منابع زیرزمینی٬ از نفت عربستان ایران تا روابط فینانس و بانکداری و بیمه و گردش پولی٬ از سرمایه گذاری شرکتها و دولتهای خارجی٬ از اولویتهای فراملی مانند پخش فرودگاههای بین المللی٬ بنادر٬ راه آهن و ….. از گمرکات و مناطق آزاد تا سیاستهای صادرات و واردات از مسائل کارگری تا سیاستهای کشاورزی و دامپروری و عشایر و فراورده های غیر نفتی و خریدهای نجومی نظامی و تسلیحات و … همه اینها توسط بوروکراتهای با منسوبیت ملی فارس (همه از مربع مشهد-کرمان-اصفهان-تهران) تعیین و هدایت میشوند و احدی تصمیم گیر از ملل ایرانی غیرفارس و در این بین ترکها – چه برسد با هویت ملی خود و با در نظر گرفتن منافع گروه ملی خود- در این عرصه ها حضور ندارد.

بنابراین دولت جمهوری اسلامی ایران، حتی با وجود عده ای انگشت شمار دولتمرد دون پایه غیرفارس در آن- که شما آنها نیز روز بروز کمتر می شود، به لحاظ هویت و جهت گیری ملی خود، دولتی خالصا فارس است. در تعین و سیاستگذاریهای کلان دولت ایران٬ احدی غیر فارس حضور ندارد. و اگر افراد منسوب به ملیتهای غیرفارس ایرانی در رده های بالای حکومتی هم باشند اینها همه در عرصه های اجرائی اند و نه در عرصه های سیاستگذاریهای امنیت و هویت ملی کلان و در ثانی اینها به شرط‌ دشمنی و نفی و انکار هویت ترکی و عربی و کردی و خود به عنوان هویتی ملی در آنجا هستند.

مسئله موجود در ایران ربطی به ملیت این شخص و یا آن شخصیت ندارد. آنچه که نقد میشود ملیت این و یا آن شخص و شخصیت نیست. مسئله سیاست رسمی دولت ایران در باره ایدئولوژی آریاپرستی، فارس محوری، استعمار فارسی، آریا سازی و فارس ساختن مردم ایران است. حالا از ایرانیان فارس و ترک و عرب و کرد و گیلک و تبری و لر و… میتوانند که حامی این اندیشه ضدانسانی و ارتجاعی باشند. آنچه نقد میشود این اندیشه است، نه صاحبان آنها و ملیتشان. زبان مادری مجریان و مزدوران این دولت مهم نیست٬ زبانی که قانون اساسی و مجمع تشخیص مصلحت نظامش به عنوان زبان ملی قبول می کنند مهم است، راسیسم، استعمار و فاشیسم فارسی در ایران مشکل اصلی است٬ نوع اسلامی و یا آریائی و پان ایرانیستی و حزب کمونیست کارگری و جمهوری خواهانی آن فرع مساله است. ترک زبان بودن عمال و عمله های رژیم اصلا مهم نیست٬ مهم سیاست ملی کلان دولتی است که آن ترک زبان مزدور و عمله آن است و آن سیاست٬ در ایران عبارت است از نئوفاشیسم و استعمار فارسی و راسیسم آریائی که علاوه بر بسیاری از ایرانیان فارس٬ عده ای ناآگاه و یا لمپن و خودفروخته از ترک و کرد و لر و عرب هم در خدمت اویند.

دولت ایران بر مبنای نژادپرستی آریائی و شونیسم ملی فارسی شکل گرفته است٬ برای پیشبرد و اجرای این سیاستهای ضد انسانی خود٬ بسیاری از ایرانیان منسوب به همین ملیتهای قربانی و آسیمیله شده را به عنوان عمله و آلت بکار میبرد. در تحلیل نهایی همه عمله و کارگزاران ترک و عرب و کرد و لر و گیلک و مازنی و بلوچ و ٬.. دو رژیم نژادپرست و فاشیست پهلوی و جمهوری اسلامی٬ مهره ای از نظام و ماشین نژادپرستی آریائی و فاشیسم فارسی اند٬ گیرم که حتی کلمه ای فارسی نیز ندانند. افراد منسوب به ملیتهای غیرفارس ایران در خدمت دستگاه راسیتی و شونیستی دولتی٬ اگر که از قبیل پاسداران و …. کم رتبه باشند همه قربانی سیاستهای نژادپرستانه و اسیمیلاسیونیست اند. و اگر در رده های بالا باشند مانند اردبیلی و موسوی و خلخالی٬ ….. مزدور راسیسم آریائی و شونیسم فارسی و شریک جرم و از مسئولین این سیاستها بر علیه ملل ایرانی اند.

علی رغم وجود افرادی از ملل ایرانی در دستگاه رژیم٬ هیچکدام از ملل ایرانی غیرفارس و بویژه دو خلق ترک و عرب به عنوان یک گروه ملی٬ از بابت سیاستهای راسیستی و شونیستی دولتی در صندلی اتهام قرار ندارند٬ چرا که اینها هدف اصلی همین سیاستهای انکار و امحا هستند. اما قوم فارس به عنوان یک گروه ملی٬ از آنجائیکه سیاستهای راسیستی و شونیستی دولت به نام نژاد و فرهنگ و زبان و هویت و خط‌ و .فارسی پیاده میشود٬ در صورت ادامه سکوت خود٬ شریک و از مسئولین این فجایع دولتی فاشیستی شمرده خواهند شد.


پیوند کوتاه به این نوشته:

بازخوری ثبت نشده به ایجاد هویتی کاذب با جعل تاریخ در ایران طبیعتاً هویت …

  • ARAZ گفت:

    پاسخ:
    خوب جمهوری اسلامی از گرده ی شما سواری می گیرد ایراد ندارد طبیعتتان همین است
    _______________________________________________________________________________

    استقلال آزادي جمهوري آذربايجان جنوبي
    پيام سکوت ملت آذربايجان :آذربايجان در امور داخلي ايران دخالت نميکند.

    بعد از حوادث خونبار مربوط به خلق مسلمان در سال 1359درآذربايجان،وجانباختن تعداد کثيري از مردم آذربايجان در آن حادثه تاريخي،که در نهايت به عقب نشيني توام با اعتراف به اشتباه از سوي رهبريت حرکت خلق مسلمان در آذربايجان يعني آيت الله شريعت مداري که علاوه بر مرجعيت بعنوان مردي از داخل نظام که لقب جانشين خميني را هم يدک ميکشيد،وميتوان گفت که از حيث وابستگان نظام اولين کسي بود که وقتي علم مخالفت با توتاليترهاي مذهبي به رهبريت خميني،را برافراشت ،با اولين حمله متقابل از سوي رژيم،مردم را تنها گذاشته وبراي نجات جان خود، شروع به چانه زني نموده ونهايتا تن به اعتراف و توبه داد.مردم آذربايجان با چنين تجربه اي که نشان ميدهد تغيير نظام با تکيه به وابستگان ناراضي حاکميت وکساني که از درون حاکميت ميآيند امکان پذير نيست ، تجربه تلخ وخونبار ديگري را در سال 1385 از سر گذراند ،تجربه اي که در آن ، اعتراض مدني ملت مظلوم آذربايجان به سالها توهين وتحقير از سوي رسانه هاي همواره وابسته به شوونيستها ، در ميان سکوت موذيانه وعمدي مدعيان حقوق بشر ! ودر ميان بهت وحيرت،در کوجه ها وخيابانهاي شهرهاي آذربايجان،توسط رژيم بخاک و خون کشيده شد.همانهايي که مدام آذربايجان را سر ،سبز وطن ميناميدند،و به جانفشانيها وفداکاريهاي بينظير آذربايجانيها در راه بقول آنان ايران! اعتراف و اذعان داشتند،بناگهان زبان در کام فرو بردند،وچشمها بستند،تا اين بقول آنها سر،سبز وطن!سرخ شود.تو گويي آذربايجان وآذربايجاني سرباز بي مزد ومواجب ايران است وفقط در روزهاي دشوار ايران بکار ميآيد وبعد از آن ديگر هيچ! در واقع آذربايجان در خرداد 1385 از ايران جدا شد.اما مسبب اين جدايي آذربايجاني نبود بلکه کساني بودند که چشم بر جنايت رژيم در آن سال در آذربايجان بستند.نميشود آنگاه که ايران به سرباز جنگجوي غيور نياز دارد ،آذربايجاني ، هموطن غيور ،براي ايراني عنوان شود وبعد از کارزار ،سوسک شود وله شدن سزايش، يکي براي ما تعريف کندفاصله هموطن غيور تا سوسک از کجاست تا بکجا؟.آري درست ميخوانيد، آذربايجان در خرداد 1385 از ايران جدا شد. اماآذربايجان از اين جدايي شرمگين نيست وبا سري بلند به تاريخ جواب خواهد داد، چه:آنکه آذربايجان را از ايران جدا کرد آذربايجاني نبود،بلکه کساني بودند که آذربايجاني را گارگر فصلي ايران قلمداد ميکردند.با احترام به جنبش سبز ايران ،ودر پاسخ به گلايه هاي اين جنبش نسبت به نپيوستن ملّت آذربايجان به اين جنبش بايد خاطر نشان کنم باتوجه به اينکه سالهاست اين ملت را از خود جدا کرده ايد (جز در مواقع دشوار که نياز به غيرت آذربايجان ،پيدا ميکنيد) وچون فرزند خوانده ايران به وي نگريسته ودرد ورنج آنها را مربوط به خودشان دانسته وچشم بر مظالم رفته بر آنان ميبنديد،چنين انتظاري (پيوستن ملت آذربايجان به جنبش سبز)غير معقول مينمايد.که چرا وقتي شما امور مربوط به آذربايجان را به خودمربوط ندانسته ونميدانيد ،در شگفتم ،که چگونه پيام ملت آذربايجان را تابحال دريافت نکرده ايد؟پيام سکوت ملت آذربايجان به شما اين است :آذربايجان در امور داخلي ايران دخالت نميکند.
    استقلال آزادي جمهوري آذربايجان جنوبي

    نمایش  
    • آنتی تجزی طلب گفت:

      آکراد متوهم
      امروزه تصور میشود که شمال عراق و شمال سوریه و جنوب شرق آناتولی از دیرباز تاریخ کرد نشین بوده و اکراد پابه پای اقوام آسوری و سریانی و ارمنی و بابلی و سومری در بین النهرین و آناتولی و سوریه حضور داشته اند.حتی برای تثبیت این توهم عده ای از پانکردها الفبای کردی پیش از اسلام را جعل و ارائه داده اند جلب است که زبانهای پارسی و پهلوی و مادی و هخامنشی که قرنها زبان رسمی خاورمیانه بوده اند هرگزالفبای مستقلی نداشتند و از زبانهای بین النهرین و سریانی و عربی الفبای میخی و سریانی و عربی را به قرض گرفته اند حال این الفبای کهن کردی از کجا سر برآورد جای شگفتی و در عین حال اسباب خنده است.
      واقعیت این است که اکراد در اصل سکنه زاگرس بوده اند مانند الوار و لک و بختیاری و….. و با شروع فتوحات سلاجقه ترک در آناتولی( دولت روم شرقی) پای کردها به آناتولی شرقی باز شد در این هنگام کردها بعنوان مزدور در واحد های سلاجقه خدمت میکردند و بتدریج بر نیمه شرقی آناتولی که ارمنی نشین بود غلبه کرده و مهاجرت اکراد و نیز اتراک به داخل آناتولی قوت گرفت البته فتوحات اتراک سلاجقه و عثمانی به غرب آناتولی هم سرایت کرده که در آن هنگام یونانی نشین بود ودر یک هزار سال اخیر این روند ترکسازی و کردسازی در شرق و غرب آناتولی ادامه یافت تا اینکه در پایان جنگ دوم جهانی و زوال دولت عثمانی اکراد حمیدیه( تابع سلطان عبدالحمید) با اوامر ناسیونالیستهای ترک کمیته باصطلاح اتحاد و ترقی برای همیشه ارامنه را از شرق آناتولی پاکسازی کرده و صاحب اراضی و مایملک آنها شدند و در غرب آناتولی هم با کوچ اجباری ۵ میلیون یونانی به خاک اصلی یونان غرب آناتولی هم یک دست ترک نشین شد.
      در شمال عراق و شمال شرق سوریه حضور کردها به عصر هلاکو بر میگردد و تا آن موقع شهرهای عمدتا کرد نشین امروز مانند اربیل و کرکوک و دهوک وحکاری و قامشلو و حسکه و…. نه کرد نشین بلکه آسوری نشن بوده و نام آسوری این شهرها همگی دلالت بر این مطلب دارد لکن با حمله هلاکو بداخل حوزه خلافت عباسی با تحریک خواجه نصیر الدین طوسی اکراد در معیت مغولان شروع به فتح و تخریب و کشتار در مناطق مزبور زده و به تدریج این مناطق با طوایف کوچنده و جنگجویان کرد و ترکمن مجددا مسکونی گردید. پس وواقعیت این است که شمال عراق و سوریه و جنوب شرق آناتولی (ترکیه) در اصل ملک آسوری ها و سریانی ها و ارامنه بوده ودر کمتر از ۹۰۰ سال اخیر به تدریج به دست اکراد افتاده و حال اکراد از ارامنه و آسوری ها و سریانی ها بعنوان مسیحیان کرد تبار!!!!!! یاد میکنند. ودر این زمینه چیزی از پانترکها کم ندارندبا این تفاوت که پانکردها بشدت مورد حمایت مادی و معنوی از امپریالیزم و رسانه های غربی بوده و برای اهداف آتی یعنی نا امن کردن و تضعیف و تجزیه خاورمیانه برگزیده شده اند.

      نمایش  
    • کریم ناصری گفت:

      من یک مرندی هستم وهمه همشهریانم وهم استانیهایم همه وهمه قویااعتقادداریم که روزی جمهوری آذربایجان جعلی که زمانی به زورتوسط روسهای حرامزاده ازایران جداشد،دوباره به مام میهن یعنی ایران عزیزخواهدپیوست واین عو عوی اقلیت بسیاربسیارناچیزو حقیر بنام پانترک هم بزودی تمام خواهدشد.اینهاهنوزنمیدانندکه چند نفرسران جمهوری جعلی آذربایجان مزدوران اردوغان بیسواد و عقده ای هستند وسودی برای این پان تجزیه طلبان ندارند.همه30میلیون آذری های هموطنم بلی سربازهستندولی سرباز مادرمان ایران واز ذره ذره خاکمان دفاع کرده ومشتی عناصر تجزیه طلب که ازباسن پدرشان اردوغان
      خارج شده اند رابه سزای خیانتشان بزودی خواهندرساند.زنده بادایران بزرگ وآذریهای شریف و خوار و زبون باد سران جمهوری جعلی آذربایجان و سران متعفن ترکیه جعلی،که اگر بخواهیم به مرزهای تاریخی برگردیم،ترکیه هم بایدبه مام وطن یعنی ایران بزرگ برگردد.

      نمایش  
  • کریم ناصری گفت:

    من یک مرندی هستم وهمه همشهریانم وهم استانیهایم همه وهمه قویااعتقادداریم که روزی جمهوری آذربایجان جعلی که زمانی به زورتوسط روسهای حرامزاده ازایران جداشد،دوباره به مام میهن یعنی ایران عزیزخواهدپیوست واین عو عوی اقلیت بسیاربسیارناچیزو حقیر بنام پانترک هم بزودی تمام خواهدشد.اینهاهنوزنمیدانندکه چند نفرسران جمهوری جعلی آذربایجان مزدوران اردوغان بیسواد و عقده ای هستند وسودی برای این پان تجزیه طلبان ندارند.همه30میلیون آذری های هموطنم بلی سربازهستندولی سرباز مادرمان ایران واز ذره ذره خاکمان دفاع کرده ومشتی عناصر تجزیه طلب که ازباسن پدرشان اردوغان
    خارج شده اند رابه سزای خیانتشان بزودی خواهندرساند.زنده بادایران بزرگ وآذریهای شریف و خوار و زبون باد سران جمهوری جعلی آذربایجان و سران متعفن ترکیه جعلی،که اگر بخواهیم به مرزهای تاریخی برگردیم،ترکیه هم بایدبه مام وطن یعنی ایران بزرگ برگردد.

    نمایش  
    • ناشناس گفت:

      یاشاسین مرندی با غیرت

      نمایش  
    • ناشناس گفت:

      هنوز یک عده از همشهریهای ما در خواب غفلت هستند نمیدونند اررررردوغان خواب دیده براشون همونطور که ایلهام علیف غلام حلقه به گوش خود کرده. اما کور خوندن
      زنده باد ایران و ایرانی
      همه دوره موشهای پان حضور داشتند اما جرات ندارند
      در اصل پان تورک یا پان کورد همه اینها باید شجرشونو ببینند احتمالا یک جا تخم ترکه شون ایراد داره

      نمایش  
  • WWW.FARDA.US © 2008-2015, Project by Farda.us Hosted by Farda.us | All Images and Objects are the property of their Respective Owners