دیدگاه فرستاده شده در توهین های مکرر و نژادپرستانه ی هواداران تراکتورسازی به مردم شریف افغانستان نویسنده: حالا هر چی !!!.
ای بابا
افغانی هستین دیگه :)))
واسه خودتون تاریخ ۲۵۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ساله میسازین و بعد ادعا میکنین همه ی مردم دنیا عاشق شما هستند ، از اونور فیلم ۳۰۰ رو میسازن و ۱ جا میرینن به تاریختون :))))))
پشت بندش فیلم اشغال سفارت رو میسازن و اونم برنده ی اسکار میشه .
در کل همه ی مردم دنیا از افغانها ( تولیدکنندگان عمده ی مواد مخدر) و برادران ایرانیش متنفرن :)))
خوش باش با ویکیپدیا و فیس بوک و استلتوسای آبکب که برای هم نوشابه باز میکنین
ایران ۱۰۰% تجزیه میشه و فقط کویرش برای ایران میماند .
حالا هر چی !!! همینطور نوشت:
توهین های مکرر و نژادپرستانه ی هواداران تراکتورسازی به مردم شریف افغانستان
فارس ها حاصل تجاوز تمام ملت های روی زمین هستند و هر کس به سرزمین فارس حمله کرده فارس ها لنگهایشان را هوا داده اند .
توهین های مکرر و نژادپرستانه ی هواداران تراکتورسازی به مردم شریف افغانستان
نژاد پارس خیلی نژاد خوبیه ..این نژاد از گونه سگ سانان بوده و بسیار سگ صفت هستند دندان های بسیار تیزی دارند ولی گونه دوپای آنها بسیار وحشی و رام نشدی است و در روایت ها امده است که انها را نجس نیز میدانستند آنها همیشه زبان خودرا بر دیگر ملت ها و قومیت ها تحمیل کرده و بسیار زورگو و ناسپاس هستند در هیچ جای تاریخ از انها نام و نشانی نبوده و نیست و لیکن انها برای خود تاریخ سازی کرده و تاریخ دیگران را نیز تخریب نموده و برای خود اسطوره و پادشاهان خیالی و افسانه ای میسازند و با توجه به خصوصیت سگیشان هرکجا میرسند شاشی کرده و خاکش را مصادره نموده و حتی لهجه شان را نیز نمیتوان به عنوان لهجه هم پذیرفت به عنوان زبان پارسی (واق واق سگ ) در مدارسشان به عنوان زبان ملی ندریس میکنند و با شرمساری از کلمه پارس (پارس سگ ) انرا زبان فارسی مینامند که در زبان عربی هم بتوان ان را تلفظ کرد
توهین های مکرر و نژادپرستانه ی هواداران تراکتورسازی به مردم شریف افغانستان
ر پاسخ به ادعای احمقانه شونیستهای تجزیه طلب پانترک در باب “””زبان مردم آذربایجان و نیز تبار مردم آذربایجان””””
مطالب و منابع بسیاری راجع به ایرانی بودن مردم آذربایجان موجود است که پانترکها بدون دلیل و احمقانه این منابع را که اکثزا عربیست رد میکنند.فرتوری که گذاشته شده مربوط به کتاب “سفر نامه احمد بن فضلان”است که ۹۰۰سال پیش از طرف خلیفه به سمت مغولستان رفت و مطالب زیادی را راجع به ترکان (مردمانی بومی مغولستان)نگاشته است.
در اینجا با پرسش دیگری روبرو هستیم؛ آیا زبان وگویش آدمی بیانگر تبار و ریشه های قومی و خاندانی اوست؟ هر انسان خردمندی در پاسخ به این پرسش بی درنگ میگوید، همیشه نه! نمونه ها در این زمینه آنقدر زیاداست که هر انسان بینایی با اندکی نگرش در پیرامون خویش میتواند به این پاسخ دست یابد. مردم برزیل به زبان پرتقالی سخن میگویند اما پیرامون ۱۵ درصد از آنها ریشه پرتقالی دارند. مردم سیرالئون بزبان انگلیسی و گینه کوناکری بزبان فرانسوی سخن میگویند اما از دیدگاه شما، مردمان سیه چهره اخیر، لاتینو یا آنگلو ساکسون هستند؟ مردم بولیوی،کلمبیا وشیلی چطور؟ لاتینوی اسپانیولی هستند یا سرخپوستانی مخلوط با لاتینها که زبان پدران چندسده پیش را از دست داده اند؟ به چنین پدیده ای میگویند چیرگی زبانی (Lingual Domination). در اثر چیرگی زمانبر یک گروه قومی بردیگری بویژه در طی چند سده، قومیت زیردست زبان خویش را به مرور ازدست داده وزبان نیروی مسلط را می پذیرد حتی اگر نیروی برتر در اینجا ازدیدگاه شمارگان انسانی دراقلیت باشد. چنین پدیده ای دربسیاری ازسرزمینهای جهان رخ داده که از خاورمیانه گرفته تا امریکای لاتین را دربرمیگیرد. کشورهای مصر، لیبی، مراکش، سوریه ، لبنان و… نمونه های بارزی از عرب شدن جوامعی هستند که از دیدگاه تباری هرگز در زمره اعراب جای نمی گیرند. درمورد مردمان سرزمین سپند آذربایجان و نیز ترکزبانان قفقاز وآناتولی نیز همین دیدگاه، گویای راستی وحقیقت است. چنانکه در بررسیهای ژنتیکی مشاهده کردید، مردمان یادشده هرگز از تبار ترک بعنوان یکی از شاخه های نژاد زرد بشمار نمی روند، در حالیکه اینان بزبان ترکی مخلوط با واژگان فارسی و عربی سخن میگویند. آنچه درباره زبان ترکی هویدا وآشکارست این امر میباشد که این زبان ریشه درگروه زبانهای اورال-آلتایی دارد و با زبانهای مغولی،چینی، کره ای و… هم خانواده و هم گروه است؛ چنانکه زبان پارسی با زبانهای کردی،تالشی، پهلوی کهن، سانسکریت، توتونی، اسلاوونیک، لاتین و… دریک خانواده زبانی است. هرچندکه زبان پارسی به شوند آنکه زبان ادبی،آموزشی ودیوانی(اداری) فلات ایران و سرزمینهای پیرامون آن بوده،درهزارسال گذشته واژه های گوناگونی ازدیگر زبانهای پیرامون وبویژه عربی گرفته که شوندِ آن،پذیرش دین اسلام از سوی ایرانیان بوده است. این پدیده سبب شد تا بتدریج آثار باشندگی گسترده دین اسلام در زندگی روزمره ایرانیان، چهره خویش را در زبان و گویش مردمان این پهنه نشان دهد.
واما توضیح این پدیده که چرا مردم آذربایگان، زبان آذری کهن را که شاخه ای مهم از زبان پهلوی دوره ساسانی بوده، از دست دادند و بزبان کنونی سخن میگویند بسیارساده وآشکار است: بر اثر سیادت قومی وحکومتی ترکان اغوز در این مناطق از سده پنجم هجری (یازده میلادی) بدین سو، مردمان بومی آذربایجان، اران (شمال ارس) وآناتولی زبان نیاکانی خویش را که گوناگون نیز بوده، به آرامی و درطی چندسده ازدست داده و به زبان نوتری سخن میگویند که کمترین پیوند تباری را با ایشان دارد. اینکه در دیگر نواحی ایران چنین دگرگونی رخ نداده به شَوند آنست که در دیگر سرزمینهای ایرانی، تنها برتری حکومتی خانهای ترک وجود داشته ونه باشندگی ایلات اغوز. حضرات پانترک بهتراست به مطالعات نوین درترکیه نگاهی بیاندازند.درپژوهش سینوقلو(ازترکیه) وهمکاران وی از دانشگاههای آمریکا وایتالیا، درآناتولی بسیارآشکارآمده است:«…برای برآوردکردن باشندگی آللهای آسیای مرکزی درآناتولی امروزی، ساده ترین توضیح آنست که تا پیش از سده ۱۱ میلادی، (آللهای) مردم ترکیه همانند دیگر همسایگانشان درمدیترانه، خاور و جنوبشرق اروپا بوده است … ؛ دوم اینکه، تا پیش از سال ۹۹۲ میلادی، طوایف اغوز در سرزمینی بودند که امروزه قرقیزستان خوانده میشود. امروزه قزاقها، اویغورها و قرقیزها در میان خانواده زبانی ترکها، نزدیکترین وابستگی را به شاخه ترکی از زبانهای آلتائی دارند…». این پژوهش، سه الگوی مهاجرتی را درهزارسال اخیر از آسیای مرکزی به آناتولی(همسان با آذربایجان) بیان میکندو براین امر صحه می گزارد که تا هزار سال پیش،خبری ازترکزبانان دراین ناحیه ازآسیا نبوده و برای اثبات گفتار خویش چندین سند وگواه را ازپژوهشگران گوناگون همچون گوگلیلمینو ۱۹۹۰، لانگ۱۹۹۱، اندرس۱۹۸۸،کوماس۱۹۹۸ و .. می آورد. همچنین کانر برکمن(شماره ۳ بالا) از ترکیه ،شمه ای از نمایان شدن ترکزبانان را چنین می آورد: « میان سده های ۵ تا ۷ پس از میلاد، آسیای مرکزی بدست قبائل بدوی ترکزبان کنترل میشد. در سده ۶ میلادی اتحادیه ای ازقبائل ترکزبان دربیرون مغولستان ظهوریافتند که خود را گوک-ترک می نامیدند… پس از انشعاب گوک-ترکها، گروهی از آنها بنام اغوزها بسمت غرب مهاجرت کردند… در بازه سده های ۹ تا ۱۱ میلادی طوائف ترکزبان پکنز، اوز و قبچاق، شمال دریای سیاه را اشغال و به خاور اروپا مهاجرت کردند… در آناتولی، گروههای نامور به ترکزبان پیرامون سده ۱۱ میلادی ظاهرشدند، چنانکه پیشتر نشان داده شد، درآغاز دوره هیتی ها تا پایان سده های اخیردر آناتولی بزبان هندو اروپایی سخن گفته میشد. زبان ترکی پیرامون هزارسال اخیر وبا یورش گروههای بیابانگرد ترکزبان(ترکان اغوز) وارد شد. در نتیجه فشار قپچاقها، ترکان اغوز بطور عمده از سرزمین اصلیشان درمیانه دریای آرال وکاسپین مهاجرت کردند… آن دسته ای که به جنوب دریای کاسپین یورش آوردند، زبانشان را به مردم آذربایجان و آناتولی تحمیل کردند …» (کانر برکمن:۲۰۰۶ ، رویه ۷-۶)
با این همه پانترکها که پس از روبرو گشتن با چنین یافته های نوینی بشدت کلافه گشته اند، راهکار را در جعل تاریخی دیگری جستجو میکنند. اینان با راهنمایی یک توده ای شیاد بنام محمدزاده صدیق میگویند نام آذربایجان برگرفته از طایفه ای بنام آز یا آس است که بدین شکل درآمده وچون قبیله آز، ترک بوده اند پس نام آذربایجان نام ترکی ومردم آذربایجان نیز از نسل همان طایفه هستندو لزوما ترک تبارند! محمدزاده صدیق و دیگر پانترکها واقعا شاهکار جعل ودزدی تباری هستند؛ میگویید چرا؟ ۱) طایفه ای که بنام آز یا آس مورد ادعای جاعلان پانترک است،یکی ازقبائل چهارگانه سارماتها هستند:آلانها،روکسولانها،سیراکها وآورس ها. دوستان اگر میخواهند بدانند که سارماتها کیستند کافیست به دانشنامه بریتانیکا،ایرانیکا،دانشنامه مرجع کشور روسیه یا هرکتاب دانشگاهی دیگردرباره تیره های باستانی ایرانی رجوع کنندو آشکارا ببینند که طوایف نام برده، از قدیمی ترین خاندانهای ایرانی درجنوب روسیه بوده اند که نامشان حتی درنقشه ژنرالهای رومی درسده های نخست میلادی آمده است. در اوستای کهن نام سارماتها بصورت سائیریم و درشاهنامه سلم (یکی از فرزندان فریدون) آمده است. درگذشته دور سارماتها بیشتر با نام آلان شناخته شده میشدند که نامورترین گروه سارماتها بودند (همچون ایران که دربسیاری از اسناد باستانی با نام پارس یا پرشیا خوانده میشد). اینان پس ازشکست خوردن از خزرها درسده ۴ میلادی از صحنه قدرت جهان کنار رفتند ودردیگر اقوام قفقاز و نیز در یکدیگر تحلیل رفتند تا آنجا که تنها سرزمینی کوچک برای آنان باقی ماند.
۲) نام اُس،آس یا آز، گویش گرجی ازنام همان طایفه آورس است که امروزه بصورت اوست یا اوستیا باقیمانده وشگفتا که مردمان این سرزمین هنوز خود را «ایرونی» میخوانند، ولی پانترکها نام طایفه آنها را بنام خویش مصادره کرده اند!
۳) نام اوز که درمیان اغوزها پس ازسده ۱۰ میلادی دیده میشود، کوچکترین پیوندی با آذربایجان ندارد زیرا محدوده باشندگی قبیله اوز درشمال کاسپین ودریای سیاه بوده(بیش از هزارکیلومتری آذربایجان) و ازسویی مدتها پیش ازآنکه چنین نامی درمتون قدیمی بیاید؛ نام آذربایجان در اسناد ایرانی و اسلامی آمده بود. همچنین نام اوز که بشکل بسیار گمان برانگیزی از سوی پانترکها مطرح میشود هرگز نام جغرافیایی نبوده و این نام را تنها میتوان درمیان واژه ازبک یافت، آنهم با هزارتفسیر! دیگرآنکه قبیله ای که بدین نام از سوی پانترکها یاد میشود درسده ۱۱میلادی ازدشت قبچاق در روسیه بسمت خاوراروپا رانده شدند وبه تندی درمیان مانده های سکاها واسلاوها گم شدند. اکنون چگونه وباکدامین سند تاریخی، از آذربایجان سربرآورده اند؟
۴)حتی کودکان هم میدانند نام آذربایجان برگرفته از نام آتورپاتکان در دوره اشکانی،آذرپاتگان در دوره ساسانی و آذرآبایجان درسده های نخست اسلامی است وترکیبی است از۲ واژه پارسیِ آذر(آتور یا آترو-athro در پهلوی) وپاتکان یاهمان آبادگان که پسوندمکان است. این نام سپس براثر فشارگویش عربی، درمتون نخست اسلامی بصورت آذربایجان روایی یافته است. نام آتورپاتکان یا کوتاه شده آن «مادِ آتروپاتن»، در نوشته های مورخین رمی ویونانی همچون استرابو، آریان، یوسف فلاویوس، پولیبیوس، پلینی و…آمده وچنانکه استرابو آشکارا یادآور شده است:«چون دور پادشاهی هخامنشیان به پایان آمد، سرداری بنام آتورپات در آتورپاتکان برخواسته و آن سرزمین را که بخشی از خاک ماد بنام ماد کوچک بود، از افتادن بدست یونانیان نگاه داشت و آن سرزمین بنام او آتورپاتکان خوانده شد». (عنایت الله رضا، رویه های: ۲۷-۲۲(
۵) مگر نام یک محل یا طایفه، هویت تباری ونژادی انسانها را تعیین میکند؟ پس اگر اینگونه است هر ایتالیایی که نام چیرو (کورش بزبان ایتالیایی) را دارد، ایرانیست؟ نهایتا پیشنهاد میکنم که چند آینه برای پانترکها خریداری گردد تا ضمن دیدن قیافه خویش در آینه؛ به میزان شباهت خویش با ترکان زرد پی ببرند.
دیدگاههای دیگر حالا هر چی !!!
از اقدامات شیعیان ایرانی: خراب کردن دیوار کعبه و تبدیل حجرالاسود به سنگ کاسه توالت
حرف حق زدی، دمت گرم.
از اقدامات شیعیان ایرانی: خراب کردن دیوار کعبه و تبدیل حجرالاسود به سنگ کاسه توالت
چقدر دروغغغغغ
درواقع پس از مرگ ابوطاهر قرمطی بود، که قرمطیان دانستند محال است به هدفشان برسند بنابراین سنبربن حسن قرمطی، در روز عید قربان ۳۳۹، حجرالاسود را -که در این مدت به خوبی و در پوششی نقرهای نگهداری میشدـ در حضور فرماندار مکه از درون جوال بیرون آورد و با همان پوشش نقرهای در جایگاهش نهاد.در ۳۴۰، چند ماه پس از بازگردانده شدن و نصبِ دوباره حجرالاسود، پردهداران کعبه آن را از جایگاهش بیرون آوردند و با به کارگیری طوق جدیدی از نقره محکمتر کردند. این طوق در ۵۸۵ به دستور داوود بن عیسی حسنی، فرمانروای مکه، برداشته شد.
تف به شرفت ادمین دوراری
از اقدامات شیعیان ایرانی: خراب کردن دیوار کعبه و تبدیل حجرالاسود به سنگ کاسه توالت
در تمامی منابع قرمطیان بهنگام قتل و غارت مکه حجر السود را به غنیمت گرفته و ۲۰ سال در خانه فردی بر دیوار نصب بود ودر هبچ منبعی در مورد این کار که استفاده از سنگ مستراح درمیان نیامده و کذب محض است.
اسماعیلیان فرقه ای خون ریز و منحرف بودع که انشعاب آنها که قرمطیان بودند و پیرو مهدویت محمد بن اسماعیل خوی و منش خوارج گونه داشتند و درواقع اندیشمندان معاصر حکومت آنها را از اولین حکومت های ««کمونیست»» تاریخ نام میبرند.
کاش اوپوزوسیون عزیز دست به انتشار محتوایی نمیزد که با تکیه بر دروغ و لجن پراکنی خود را بدنام کند که کرده
چون ملت گاو نبستند و زمانه هم زمانه رضاپالان نیست که مردم گوش به دهان مبارک چاکران و کاسه لیسان درباری داشته باشند.
از اقدامات شیعیان ایرانی: خراب کردن دیوار کعبه و تبدیل حجرالاسود به سنگ کاسه توالت
حقیقت تلخ است
از اقدامات شیعیان ایرانی: خراب کردن دیوار کعبه و تبدیل حجرالاسود به سنگ کاسه توالت
کعبه ی سنگی را به تازی بنه
ز خلق و غمش وا کن گره
پاسخ:
خوب جمهوری اسلامی از گرده ی شما سواری می گیرد ایراد ندارد طبیعتتان همین است
_______________________________________________________________________________
استقلال آزادي جمهوري آذربايجان جنوبي
پيام سکوت ملت آذربايجان :آذربايجان در امور داخلي ايران دخالت نميکند.
بعد از حوادث خونبار مربوط به خلق مسلمان در سال 1359درآذربايجان،وجانباختن تعداد کثيري از مردم آذربايجان در آن حادثه تاريخي،که در نهايت به عقب نشيني توام با اعتراف به اشتباه از سوي رهبريت حرکت خلق مسلمان در آذربايجان يعني آيت الله شريعت مداري که علاوه بر مرجعيت بعنوان مردي از داخل نظام که لقب جانشين خميني را هم يدک ميکشيد،وميتوان گفت که از حيث وابستگان نظام اولين کسي بود که وقتي علم مخالفت با توتاليترهاي مذهبي به رهبريت خميني،را برافراشت ،با اولين حمله متقابل از سوي رژيم،مردم را تنها گذاشته وبراي نجات جان خود، شروع به چانه زني نموده ونهايتا تن به اعتراف و توبه داد.مردم آذربايجان با چنين تجربه اي که نشان ميدهد تغيير نظام با تکيه به وابستگان ناراضي حاکميت وکساني که از درون حاکميت ميآيند امکان پذير نيست ، تجربه تلخ وخونبار ديگري را در سال 1385 از سر گذراند ،تجربه اي که در آن ، اعتراض مدني ملت مظلوم آذربايجان به سالها توهين وتحقير از سوي رسانه هاي همواره وابسته به شوونيستها ، در ميان سکوت موذيانه وعمدي مدعيان حقوق بشر ! ودر ميان بهت وحيرت،در کوجه ها وخيابانهاي شهرهاي آذربايجان،توسط رژيم بخاک و خون کشيده شد.همانهايي که مدام آذربايجان را سر ،سبز وطن ميناميدند،و به جانفشانيها وفداکاريهاي بينظير آذربايجانيها در راه بقول آنان ايران! اعتراف و اذعان داشتند،بناگهان زبان در کام فرو بردند،وچشمها بستند،تا اين بقول آنها سر،سبز وطن!سرخ شود.تو گويي آذربايجان وآذربايجاني سرباز بي مزد ومواجب ايران است وفقط در روزهاي دشوار ايران بکار ميآيد وبعد از آن ديگر هيچ! در واقع آذربايجان در خرداد 1385 از ايران جدا شد.اما مسبب اين جدايي آذربايجاني نبود بلکه کساني بودند که چشم بر جنايت رژيم در آن سال در آذربايجان بستند.نميشود آنگاه که ايران به سرباز جنگجوي غيور نياز دارد ،آذربايجاني ، هموطن غيور ،براي ايراني عنوان شود وبعد از کارزار ،سوسک شود وله شدن سزايش، يکي براي ما تعريف کندفاصله هموطن غيور تا سوسک از کجاست تا بکجا؟.آري درست ميخوانيد، آذربايجان در خرداد 1385 از ايران جدا شد. اماآذربايجان از اين جدايي شرمگين نيست وبا سري بلند به تاريخ جواب خواهد داد، چه:آنکه آذربايجان را از ايران جدا کرد آذربايجاني نبود،بلکه کساني بودند که آذربايجاني را گارگر فصلي ايران قلمداد ميکردند.با احترام به جنبش سبز ايران ،ودر پاسخ به گلايه هاي اين جنبش نسبت به نپيوستن ملّت آذربايجان به اين جنبش بايد خاطر نشان کنم باتوجه به اينکه سالهاست اين ملت را از خود جدا کرده ايد (جز در مواقع دشوار که نياز به غيرت آذربايجان ،پيدا ميکنيد) وچون فرزند خوانده ايران به وي نگريسته ودرد ورنج آنها را مربوط به خودشان دانسته وچشم بر مظالم رفته بر آنان ميبنديد،چنين انتظاري (پيوستن ملت آذربايجان به جنبش سبز)غير معقول مينمايد.که چرا وقتي شما امور مربوط به آذربايجان را به خودمربوط ندانسته ونميدانيد ،در شگفتم ،که چگونه پيام ملت آذربايجان را تابحال دريافت نکرده ايد؟پيام سکوت ملت آذربايجان به شما اين است :آذربايجان در امور داخلي ايران دخالت نميکند.
نمایشاستقلال آزادي جمهوري آذربايجان جنوبي
آکراد متوهم
نمایشامروزه تصور میشود که شمال عراق و شمال سوریه و جنوب شرق آناتولی از دیرباز تاریخ کرد نشین بوده و اکراد پابه پای اقوام آسوری و سریانی و ارمنی و بابلی و سومری در بین النهرین و آناتولی و سوریه حضور داشته اند.حتی برای تثبیت این توهم عده ای از پانکردها الفبای کردی پیش از اسلام را جعل و ارائه داده اند جلب است که زبانهای پارسی و پهلوی و مادی و هخامنشی که قرنها زبان رسمی خاورمیانه بوده اند هرگزالفبای مستقلی نداشتند و از زبانهای بین النهرین و سریانی و عربی الفبای میخی و سریانی و عربی را به قرض گرفته اند حال این الفبای کهن کردی از کجا سر برآورد جای شگفتی و در عین حال اسباب خنده است.
واقعیت این است که اکراد در اصل سکنه زاگرس بوده اند مانند الوار و لک و بختیاری و….. و با شروع فتوحات سلاجقه ترک در آناتولی( دولت روم شرقی) پای کردها به آناتولی شرقی باز شد در این هنگام کردها بعنوان مزدور در واحد های سلاجقه خدمت میکردند و بتدریج بر نیمه شرقی آناتولی که ارمنی نشین بود غلبه کرده و مهاجرت اکراد و نیز اتراک به داخل آناتولی قوت گرفت البته فتوحات اتراک سلاجقه و عثمانی به غرب آناتولی هم سرایت کرده که در آن هنگام یونانی نشین بود ودر یک هزار سال اخیر این روند ترکسازی و کردسازی در شرق و غرب آناتولی ادامه یافت تا اینکه در پایان جنگ دوم جهانی و زوال دولت عثمانی اکراد حمیدیه( تابع سلطان عبدالحمید) با اوامر ناسیونالیستهای ترک کمیته باصطلاح اتحاد و ترقی برای همیشه ارامنه را از شرق آناتولی پاکسازی کرده و صاحب اراضی و مایملک آنها شدند و در غرب آناتولی هم با کوچ اجباری ۵ میلیون یونانی به خاک اصلی یونان غرب آناتولی هم یک دست ترک نشین شد.
در شمال عراق و شمال شرق سوریه حضور کردها به عصر هلاکو بر میگردد و تا آن موقع شهرهای عمدتا کرد نشین امروز مانند اربیل و کرکوک و دهوک وحکاری و قامشلو و حسکه و…. نه کرد نشین بلکه آسوری نشن بوده و نام آسوری این شهرها همگی دلالت بر این مطلب دارد لکن با حمله هلاکو بداخل حوزه خلافت عباسی با تحریک خواجه نصیر الدین طوسی اکراد در معیت مغولان شروع به فتح و تخریب و کشتار در مناطق مزبور زده و به تدریج این مناطق با طوایف کوچنده و جنگجویان کرد و ترکمن مجددا مسکونی گردید. پس وواقعیت این است که شمال عراق و سوریه و جنوب شرق آناتولی (ترکیه) در اصل ملک آسوری ها و سریانی ها و ارامنه بوده ودر کمتر از ۹۰۰ سال اخیر به تدریج به دست اکراد افتاده و حال اکراد از ارامنه و آسوری ها و سریانی ها بعنوان مسیحیان کرد تبار!!!!!! یاد میکنند. ودر این زمینه چیزی از پانترکها کم ندارندبا این تفاوت که پانکردها بشدت مورد حمایت مادی و معنوی از امپریالیزم و رسانه های غربی بوده و برای اهداف آتی یعنی نا امن کردن و تضعیف و تجزیه خاورمیانه برگزیده شده اند.
گوه خوردن زیاد تورک های خر ایران 💩
نمایشمن یک مرندی هستم وهمه همشهریانم وهم استانیهایم همه وهمه قویااعتقادداریم که روزی جمهوری آذربایجان جعلی که زمانی به زورتوسط روسهای حرامزاده ازایران جداشد،دوباره به مام میهن یعنی ایران عزیزخواهدپیوست واین عو عوی اقلیت بسیاربسیارناچیزو حقیر بنام پانترک هم بزودی تمام خواهدشد.اینهاهنوزنمیدانندکه چند نفرسران جمهوری جعلی آذربایجان مزدوران اردوغان بیسواد و عقده ای هستند وسودی برای این پان تجزیه طلبان ندارند.همه30میلیون آذری های هموطنم بلی سربازهستندولی سرباز مادرمان ایران واز ذره ذره خاکمان دفاع کرده ومشتی عناصر تجزیه طلب که ازباسن پدرشان اردوغان
نمایشخارج شده اند رابه سزای خیانتشان بزودی خواهندرساند.زنده بادایران بزرگ وآذریهای شریف و خوار و زبون باد سران جمهوری جعلی آذربایجان و سران متعفن ترکیه جعلی،که اگر بخواهیم به مرزهای تاریخی برگردیم،ترکیه هم بایدبه مام وطن یعنی ایران بزرگ برگردد.
مانقورد به معنی واقعی کلمه
نمایشدرود بر شما.. من تبریزی هستم وطنم ایران است .
نمایششاید شما مانقورد یا… باشید اما اجداد ما انسان بوده نه گرگ حیوان
باعث خنده اقام دیگه کردید مارو
کص ننت خر زاده بی ریشه
نمایشمن یک مرندی هستم وهمه همشهریانم وهم استانیهایم همه وهمه قویااعتقادداریم که روزی جمهوری آذربایجان جعلی که زمانی به زورتوسط روسهای حرامزاده ازایران جداشد،دوباره به مام میهن یعنی ایران عزیزخواهدپیوست واین عو عوی اقلیت بسیاربسیارناچیزو حقیر بنام پانترک هم بزودی تمام خواهدشد.اینهاهنوزنمیدانندکه چند نفرسران جمهوری جعلی آذربایجان مزدوران اردوغان بیسواد و عقده ای هستند وسودی برای این پان تجزیه طلبان ندارند.همه30میلیون آذری های هموطنم بلی سربازهستندولی سرباز مادرمان ایران واز ذره ذره خاکمان دفاع کرده ومشتی عناصر تجزیه طلب که ازباسن پدرشان اردوغان
نمایشخارج شده اند رابه سزای خیانتشان بزودی خواهندرساند.زنده بادایران بزرگ وآذریهای شریف و خوار و زبون باد سران جمهوری جعلی آذربایجان و سران متعفن ترکیه جعلی،که اگر بخواهیم به مرزهای تاریخی برگردیم،ترکیه هم بایدبه مام وطن یعنی ایران بزرگ برگردد.
یاشاسین مرندی با غیرت
نمایشهنوز یک عده از همشهریهای ما در خواب غفلت هستند نمیدونند اررررردوغان خواب دیده براشون همونطور که ایلهام علیف غلام حلقه به گوش خود کرده. اما کور خوندن
نمایشزنده باد ایران و ایرانی
همه دوره موشهای پان حضور داشتند اما جرات ندارند
در اصل پان تورک یا پان کورد همه اینها باید شجرشونو ببینند احتمالا یک جا تخم ترکه شون ایراد داره