زبان فارسی نو یا فارسی کنونی، از زمان رواج آن در دوران پس از اسلام، کمابیش تعدادی واژگان را دردرون خودش نگاه داشته. تعدادی از این واژه ها در دوران پس از اسلام از زبان عربی به این زبان آمد و در دوران معاصر هم تعدادی واژه تازه ساخته شد و یا از دنیای غرب وارد شد. با اینحال این واقعیت که ما هنوز می توانیم آثار کلاسیک ادبیات ایران مانند شاهنامه فردوسی یا گرشاسبنامه اسدی توسی را پس از هزار سال و بیشتر بخوانیم و بفهمیم؛ نشان می دهد که تغییرات چند قرن گذشته اندک بوده و تاثیر چندانی بر واژگان زبان ما نداشته.
یادم می آید وقتی برای نخستین بار در آمریکا به یک رستوران ایرانی رفته بودم و از مهماندار فارسی زبان پرسیدم که سرویسهایتان کجاست؟ متوجه نشد که منظور من چیست. معلوم شد این لغت زمانی در ایران رایج شده که این شخص در ایران نبوده. ما برای مستراح یا توالت لغات زیادی ساختیم و در همین چند دهه ی گذشته از خلا و دست به آب و مستراح و مبال و آبریز به دستشویی و سرویس یا سرویس بهداشتی رسیدیم. علت این تغییر مکرر واژگان این است که چون خود لغت به محل کثیفی اشاره داشته، واژه هم پس از یک دوره مفهوم زشتی بخود گرفته و کثیف شده به همین علت هم جای خودش را به واژه ی دیگر داده؛ اما در مورد سایر لغات این اتفاق نمی افتد. مثلا ما تخت و کلاه و دفتر را قرنهاست که در واژگان روزانه مان بکار می گیریم و لغتی جایگزین آنها نشده.