برای ستار بهشتی:
این روزها که عطوفت اسلامی همچو دیگر امورات در زندانهای رژیم و تحت عنایات داهیانه ی ولی امر مسلمین جهان، دچار تحولات بنیادین شده، شیوه مجازات وبلاگنویسان هم تغییرات اساسی کرده است. پیشتر مرسوم بود که اهل ایمان برای حفظ نظام، بیضه اسلام را در درون زندانها و از داخل شلوارها به ماتحت مخالفان سیاسی نظام اسلامی بتپانند؛ یک چند صباحی زندانی مادر مرده را می بردند شکنجه می کردند یا در مواردی آزار جنسی می دادند، پس از مدتی که قوانین شریعت به خوبی اجرا شد، لاشه ی نیمه جانش را بیرون می دادند تا جای خود را به یک بینوای دیگر بدهد.
با اینحال تو ستار جان از استثناها بودی؛ تو را از ابتدا بردند که دیگر برنگردانند. برای اینکارشان دلیل هم نخواستند؛ چه دلیلی روشن تر و چه جرمی شنیع تر از وطن دوستی و آزادیخواهی؟ آنهم در جامعه ای که بنیادش بر چاپلوسی و مجیزگویی استوار شده؛ اجتماعی که رهبرانش با توسل به خیانت و حماقت و خرافات توده ها حکومت می کنند. اصلا مگر تا امروز کسی هم چیزی پرسیده یا قرار است بپرسد که آدم کشی دلیل بخواهند؟ مگر کشته شدن یک انسان در مملکت ما چقدر مهم است که برایش حکم قضایی و قاضی و مجکمه طلب کنند؟
اما خودمانیم ستار عزیز، رفتی و آزاد شدی. اول از همه از قید همان رجاله ها و پفیوزها آزاد شدی. بعد از دست سبزالهی و رجوی الهی و شاه الهی مملکتمان آزاد شدی. از ملتی که فرق نان و آزادی و عزت نفس را نمی فهد؛ از جامعه مان که تفاوت فضیلت و رذیلت را نمی داند؛ از دست ما مردم پر ادعا آزاد شدی. ستار جان آزادی ات مبارک باشد.