يكي از افراد احمقي كه از دين سواستفاده كرده و

张贴的评论: "有上帝吗? 作者: a. ashrafi noshngh.

يكي از افراد احمقي كه از دين سواستفاده كرده و نهايت فحاشي را عليه ايران روا داشته پانترك احمقي به نام حسين محمدزاده صديق ملقب به دوزگون بوده
نوشته ای در افشای شخصیت خائنانه ی حسین صدیق (多兹贡) نويسنده احمد اشرفي نوشنق

حسين محمدزاده صديق جاعل پانترك احمق و فحاش به اقوام ايراني- تجزيه طلب و پانترك احمقي كه با رياكاري خود را مذهبي نشان مي دهد اما در واقع نوكر كمونيست ها و لاييك ها و فاشيست هاي پانترك گرگهاي خاكستري بوزقوردي است. اين احمق بيسوادترين و خنگ ترين فرد روي كره زمين است. پانترك احمق بجنوردي به اسم اسماعيل سالاريان با نام مستعار شيروانلي و عيسي مجيدي اردبيلي نقش عمده اي در ترويج افكار نژادپرستانه اين پانترك احمق ايفا مي كند.

نويسنده: a. ashrafi noshngh
نخستين حركتهاي شوروي در ايران

اولين اظهار نظرهاي عمومي و قابل توجه در مورد تحولات پس از دوران پهلوي در ايران در مقاله‌اي بقلم ميرزا ابراهيم‌اُف تحت عنون «تجديد حيات در جنوب» (5) عنوان شد. اگرچه مقاله مذكور در نشريه ماهيانه متعلق به اتحاديه نويسندگان آذربايجان به چاپ رسيد وليكن روشن بود كه گردآوري مطالب اين مقاله را دستياران ميرزا ابراهيم‌اُف در بخش زبان و ادبيات آذري جنوب از انستيتو ادبيات نظامي (منتسب به شاعر ايراني‌ـ م) بعهده داشته‌اند. در اين مقاله به اظهار نظرهاي بسياري اشاره شده است كه از نشريات آذري ايران در دوران پس از پهلوي انتخاب شده‌اند، اظهارات مذكور وجود نوعي احساسات ناسيوناليستي قوي و تمايل سياسي شديد را نسبت به برخورداري از يك خود مختاري فرهنگي و سياسي در يك چارچوب ايراني آشكار مي‌سازد. با توجه به ماهيت منابع تهيه كننده اين مقاله، اينكه در بسياري از نقل قول‌هاي عنوان شده در مقاله ميرزا ابراهيم‌اُف، از اصلاحاتي استفاده شده كه شديداً رنگ و بوي شوروي را دارد، چندان دور از انتظار نمي‌نمايد. ميرزا ابراهيم‌اُف اين مطلب را با خوانندگان مطبوعات آذري شوروي، اينگونه در ميان مي‌گذارد:

آذربايجاني‌ها، مانند ديگر مردم ايران با مشاهده نوري در افق انقلاب، پس از پشت سر گذاردن يك شب تار طولاني و يك دوران پنجاه‌ ساله استبداد، اولين گامهاي مسرّت‌انگيز را در راه اعتلاي آموزشي، فرهنگي، معنوي و اجتماعي خود برداشته‌اند. آمال و آرزوهاي مردم كه براي مدتها سركوب شده بود شكوفا شده و بالاتر از همه اينكه، اين آرزوها، در قطعات نغز ادبي متجلي شده‌اند(a. ashrafi noshngh).

بسياري از آثار نظم و نثر نقل شده در اين مقاله، كه بعنوان نمونه‌هاي مؤيد بيداري ملي آذري در ايران آورده شده است، قبل از وقوع انقلاب ايران به رشته تحرير در آمده‌اند، لذا مشاهده مي‌شود كه در اين آثار از اعتراض در مورد سركوب و آزار ملي در حكومت پهلوي و از طرف ديگر تمجيد از محسنات زبان آذري، بسيار صحبت شده است. اين مطالب در زمان حكومت شاه به چاپ نرسده بود و فقط از سال 1979 به بعد بود كه در معرض افكار عمومي گذاشته شد. اما طبقه روشنفكر وابسته به جامعه ادبي آذري ايران كه از جايگاه امني در آذربايجان شوروي برخوردر شده بودند، از سال 1948، به اين موضوعات مي‌پرداخته‌اند.

منتقدين ادبي شوروي هم با اشاره به همين نكته ادعا مي‌كنند كه، عليرغم عدم انتشار ادبيات آذري ايران در سالهاي قبل از 1979، ادبيات آذري شوروي و ايران، در دوران پس از جنگ (جهاني دوم‌ـ م) به موازات يكديگر در مسير تحولات گام برداشته‌اند. اهميت سياسي اين تطابق و موازات ادبي، به گونه‌اي خاص تفسير مي‌شد، دال بر اينكه، هنوز در ايران گروهي از نويسندگان آذري هستند كه از خط مشي «مجمع شعراي جعفر خندان» پيروي مي‌كنند، لازم به ذكر است مجمع مذكور در سال 1944، توسط روزنامه آذري زبان وطن يولوندا در تبريز تشكيل شده بود. مفهوم ضمني چنين وضعيتي اين بود كه در ايران، آذري‌هائي هستند كه جهت نيل به خود مختاري ملي، چندان هم بي‌ميل به همكاري با هموطنانشان در شوروي نيستند.

در رسانه‌هاي آذري شوروي، راجع به اين مسئله كه مواضع اتخاذ شده توسط نويسندگان آذري ايراني خيلي شبيه به مواضع مورد حمايت شوروي‌هاست، بسيار صحبت شده است. بطور مثال گفته شده است كه شخصي بنام ام.‌اي.‌ياشار در يك نشريه آذري زبان كه در سال 1979 در تهران منتشر شده اظهار داشته است كه «ميهن‌پرستان متعصب بورژوا‌ـ فئودال» زمان پهلوي، وضعيتي را ايجاد كرده بودند كه در آن «مردم آذربايجان از زبان مادري، ويژگي‌هاي بومي، خودآگاهي ملي و فرهنگ خود محروم شده بودند» و نتيجتاً «فعاليت‌ها و مهارت‌هاي آنان مضمحل شده و از بين رفت، چرا كه آنها نمي‌توانستند، يك مسير تكاملي سالم را دنبال كنند و ديگر اينكه بهترين خصايص انساني آنها به باد تمسخر گرفته شد». 这样的评论,只是容易,这是管理在苏联的阿塞拜疆,但没有任何改变由桑索里的政治官员,它给. 一般调查的显著特征之一 (6) «مسئله جنوب» توسط شوروي، بهره‌گيري از نقل قول‌هائي كاملاً انتخاب شده از رسانه‌هاي آذري ايران در دوران پس از حكومت پهلوي بوده است.

يكي از نمونه‌هايي كه گوياي بذل توجه شوروي به اين مسئله است، طرز برخورد اين كشور با مباحثاتي بود كه راجع به تشكيل «انجمن شعرا و نويسندگان آذربايجان» در ايران، صورت مي‌گرفت. ماهنامه ادبي آذري زبان شوروي طي گزارشي، خوانندگان خود را مخاطب قرار مي‌دهد و مي‌گويد «طبق مطالب مندرج در نشريات ايران» و اطلاعات رسيده، حسين دوزغون، سردبير نشريه ادبي آذري، كه يولداش «رفيق» نام دارد و طرفدار شورويست، خواستار تشكيل يك گردهمايي شده تا تشكيل سازماني را براي نويسندگان آذري ايران به بحث بگذارد. به پيشنهاد وي، از جمله مسائلي كه مي‌بايست مورد بحث قرار مي‌گرفتند عبارت بود از: تشكيل يك انجمن شعرا و نويسندگان كه «با ديگر نويسندگان و سازمانهاي ترقي‌خواه جهان ارتباط برقرار كند»، دفاع از «افتخار ميراث مليمان كه توسط رژيم پهلوي نابود شده است»، گسترش مفهوم «طبقه كارگر و زحمتكش، در بين مردم، در عين حالي كه «از هرگونه راه حل ناسيوناليستي و يا تعصب‌آميز اجتناب كنيم»، تهيه «كتابهاي درسي به زبان مادري براي سال تحصيلي آينده»، آشنا ساختن نسل جوان با «ميراث افتخارآفرين آموزشي و ادبيمان»، و مطلع ساختن «روزنامه‌هاي فارسي زبان تهران از برنامه‌هاي اصلي انجمن‌مان».

علاوه بر اين دوزغون درخواست‌هاي سياسي عمومي ديگري را هم مطرح كرد، از جمله اينكه «انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي پيش‌بيني شده در دوران مشروطيت به شكلي مترقي‌تر و پيشرفته‌تر» احياء شوند و ديگر اينكه «دولت به آذربايجان خودمختاري اعطاء كند».

اما عليرغم ماهيت سياسي پيشنهادات دوزغون، تبادل نظرها، و بحث‌هاي بعدي، تقريباً منحصر مي‌شد به صحبت در حول و حوش زبان، و نقشي كه زبان ادبي آذربايجان شوروي بايد در احياء زبان آذري در ايران ايفاء كند. اما مسئله زبان مشكلات فراوان به همراه داشت: اولاً، در زبان آذري شوروي نوعي الفباي اصلاح شده سيريليك (7) بكار مي‌رفت در حالي كه الفباي مورد استفاده زبان آذري ايران، از نوعي عربي اصلاح شده بود، ثانياً، در زبان آذري شوروي اصلاحات زباني بسياري صورت گرفته بود، در حالي كه زبان آذري ايراني از حدود 35 سال پيش ممنوع شده بود، كه اين مسئله از متحول شدن آن (بصورتي كنترل شده) جلوگيري كرده بود، ثالثاً، زبان ادبي آذربايجان شوروي، عمدتاً با لهجه باكوئي مطابقت داشت كه از نظر آواشناسي و تا حدي دستور زباني متفاوت با زبان رايج در تبريز بود، نهايتاً اينكه زبان آذربايجان شوروي پيوندي تاگسستني با كمونيسم داشت. از طرف ديگر محققين آذري، از قرن نوزدهم چنين احساسي مي‌كرده‌اند كه الفباي عربي، مانعي بر سر راه يادگيري و با سواد شدن است علاوه بر اين تمامي لغتنامه‌ها، كتابهاي دستور زبان و كتابهاي درسي موجود به زبان آذري شوروي نوشته شده بود و ديگر اينكه آذربايجان شوروي هم آماده ارائه هرگونه كمكي، در اين زمينه بود. شوروي‌ها كه متقاعد شده بودند، هرچه در آذربايجان ايران بحث بيشتري در مورد زبان صورت گيرد، خودآگاهي ملي آذري هم به همان ميزان از تحول بيشتري برخوردار خواهد شد، و همچنين دو آذربايجان بيشتر به هم نزديك خواهند شد، لذا در نوشته‌ها و برنامه‌هاي راديوئي خود كه براي ايران پخش مي‌شد، زبان را كانون توجهات خود قرار مي‌دادند.

بسياري از ابعاد اطلاعيه (مرامنامه) دوزغون كه طي آن خواستار ايجاد تحولات سياسي و فرهنگي شده بود، در خواسته‌هاي عنوان شده از سوي انجمن آذربايجان (غير ماركسيست) هم منعكس بود، انجمن ياد شده هم خواستار خودمختاري در زمينه فرهنگ، زبان و سياست شده بود. وليكن نتيجه‌گيري نهايي اين بود كه زبان مقوله‌ايست كه تقريباً تمامي آذري‌هاي ايران، بدون توجه به تمايلات شخصي سياسي مذهبي‌شان، مي‌توانند در مورد آن اتفاق نظر داشته باشند. ميرزا ابراهيم‌اُف به مطلبي اشاره مي‌كند به نقل از يك «نامه به سردبير» كه در يكي از مجلات سياسي آذري زبان ايران به چاپ رسيده است و طي آن نويسنده نامه مدعي شده است كه مخالفت با زبان آذري در ايران «حركتي بوده، از جانب كساني كه، مي‌خواسته‌اند با اعمال زور ما را به زبان و فرهنگ خود پايبند كنند كه در واقع اين يك تمرد شيطاني است در مقابل خواست خداوند». لذا وجود اين پشتيباني مردمي و همگاني از زبان آذري در ايران، امتياز تبليغاتي عمده‌اي براي شوروي‌ها فراهم مي‌آورد.

علاوه بر تعداد زيادي از مقالات و رساله‌هاي تحقيقاتي كه در مورد مشكلات زبان در آذربايجان ايران نوشته شده است، در سال 1979 دو تن از شعراي آذري شوروي، به نامهاي بختيار وهاب‌زاده و علي آقا‌كورچي‌لي، در اين زمينه به نظرخواهي از دانشجويان آذري ايراني مقيم انگلستان پرداخته و نقطه نظرهاي آنان در رابطه با آرزوهائي كه براي آينده آذربايجان ايران دارند را جويا شده‌اند. وهاب‌زاده در همان سال شعري از خود به نام «زبان مادري» را از راديو باكو براي آذري‌هاي ايران قرائت كرد، كه گويا صداي وي را در ايران روي نوار ضبط كرده و سپس متن شعرش را هم در يك روزنامه آذري زبان تهران به چاپ رساندند. هنگامي كه شعر مذكور براي آگاهي خوانندگان (مطبوعات) شوروي به چاپ رسيد، وهاب‌زاده اظهار داشت، كه وي براي سرودن اين شعر از نامه‌اي الهام گرفته كه از آذربايجان ايران برايش فرستاده شده است، بدين مضمون كه: «من هم يكي از شماها، يعني آذري هستم ولي متأسفانه زبان مادريم را نمي‌دانم. لطفاً كتابي برايم بفرستيد تا بتوانم زبانم را بياموزم».

همزمان با انتشار شعر وهاب‌زاده در يكي از مجلات شوروي، مقاله ديگري در همان مجله به چاپ رسيد، حاكي از آنكه به همت بخش زبان و ادبيات آذري جنوب‌ـ كه رياست آن بعهده ميرزا ابراهيم‌اُف است‌ـ تعداد زيادي كتاب جمع‌آوري و به آذربايجان ايران فرستاده مي‌شود.[1]

با شروع جنگ تحميلي و شرايط به وجود آمده نشريات و كانون‌هاي حزب توده يكي پس از ديگري تعطيل شد. در اين سالها نشرياتي چون «يولداش»؛ «انقلاب يولوندا»؛ «آزادليق»؛ «يني يول» توسط اين جريان انتشار مي‌يافت كه يكي پس از ديگري تعطيل گرديد.

احياي قوميت‌گرايي بعد از پايان جنگ، پس از پايان دفاع مقدس به ويژه از سالهاي 1370، 1371 همين جريان با رويكردي فرهنگي وارد دانشگاهها گرديد. وجود خلأهايي چون عدم اشراف مسئولين به مسايل قومي در سطوح مختلف و فقدان رشته زبان و ادبيات تركي در دانشگاهها بهترين فرصت‌ را براي اين جريان به وجود آورد تا به بهانه زبان مادري فعاليت‌هاي خود را بسط دهند. آشنايي با فعاليت‌هاي يكي از فعالان اين عرضه آن هم با سوابق توده‌اي ماركسيستي مي‌تواند گوياي بسياري از واقعيت‌ها باشد.

مهمترين فعال پان‌تركيستي در ايران

از فعالان نژاد پرستي افرادي مثل زهتابي، جواد هيأت، دوزگون، داشقن، بهزاد بهزادي، عليرضا صرافي، و افراد ديگري بهرام آجيرلو، مرتضي مجدفر (از دست‌اندركاران روزنامه همشهري)، رضا همراز، حيدر شادي، عيسي نظري و عده‌اي ديگر مي‌توان نام برد. با اين حال در بين اين عده حسين دوزگون جايگاه مهمي دارد كه نگاهي به فعاليت‌هاي گسترده وي براي ريشه‌يابي بسترهاي ذهني كنوني لازم و ضروري است.

دوزگون از فعالان كمونيستي قبل از انقلاب است كه به همين اتهام دستگير و مدتي نيز زنداني گرديده است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نخست نشريه يولداش «رفيق» را با تبليغ مرام كمونيستي منتشر نمود. اين نشريه يكي از سوابق مهم جريان پان‌تركيستي ماركيستي در ايران نيز به حساب مي‌آيد. در پي اهانت‌هاي مكرر به روحانيت و رهبر كبير انقلاب اسلامي در قالب كاريكاتور با شكايت مردم متدين اين نشريه توقيف گرديد.

توجه داريد كه مقاله طوري تنظيم شده كه قابليت چاپ داشته باشد و ممكن است با همه ان موافق نباشيد

احمد اشرفي نوشنق همینطور نوشت:

"有上帝吗?
عالی


"有上帝吗?
با عرض سلام.
درمورد این مطالب و دیدگاه هاتون از شما خیلی تشکر میکنم.
بی زحمت اگر سوالی داشتم میتوانید به ان پاسخ دهید؟


"有上帝吗?
çox sağolun


艾哈迈德·阿什拉菲·诺尚克的其他观点

伊朗什叶派的行动: 克尔白和黑石墙废墟转向岩石马桶
چقدر دروغغغغغ

درواقع پس از مرگ ابوطاهر قرمطی بود، که قرمطیان دانستند محال است به هدفشان برسند بنابراین سنبربن حسن قرمطی، در روز عید قربان ۳۳۹، حجرالاسود را -که در این مدت به خوبی و در پوششی نقره‌ای نگه‌داری می‌شدـ در حضور فرماندار مکه از درون جوال بیرون آورد و با همان پوشش نقره‌ای در جایگاهش نهاد.در ۳۴۰، چند ماه پس از بازگردانده شدن و نصبِ دوباره حجرالاسود، پرده‌داران کعبه آن را از جایگاهش بیرون آوردند و با به کارگیری طوق جدیدی از نقره محکم‌تر کردند. این طوق در ۵۸۵ به دستور داوود بن عیسی حسنی، فرمانروای مکه، برداشته شد.

تف به شرفت ادمین دوراری


伊朗什叶派的行动: 克尔白和黑石墙废墟转向岩石马桶
در تمامی منابع قرمطیان بهنگام قتل و غارت مکه حجر السود را به غنیمت گرفته و ۲۰ سال در خانه فردی بر دیوار نصب بود ودر هبچ منبعی در مورد این کار که استفاده از سنگ مستراح درمیان نیامده و کذب محض است.

اسماعیلیان فرقه ای خون ریز و منحرف بودع که انشعاب آنها که قرمطیان بودند و پیرو مهدویت محمد بن اسماعیل خوی و منش خوارج گونه داشتند و درواقع اندیشمندان معاصر حکومت آنها را از اولین حکومت های ««کمونیست»» تاریخ نام می‌برند.

کاش اوپوزوسیون عزیز دست به انتشار محتوایی نمی‌زد که با تکیه بر دروغ و لجن پراکنی خود را بدنام کند که کرده
چون ملت گاو نبستند و زمانه هم زمانه رضاپالان نیست که مردم گوش به دهان مبارک چاکران و کاسه لیسان درباری داشته باشند.


伊朗什叶派的行动: 克尔白和黑石墙废墟转向岩石马桶
حقیقت تلخ است


伊朗什叶派的行动: 克尔白和黑石墙废墟转向岩石马桶
用灰狗把天房变成一块石头。
让他成为他性情和悲伤的结。


侮辱赛勒斯在大不里士大学的伟大
通常塔吉克人和阿富汗人有杏仁眼,否则我们没有看到吉尔吉斯人或哈萨克人有杏仁眼。 … 我认为是你,是蒙古人卖淫和通奸的结果,否则土耳其人就会成为蒙古人的领袖。


指向此帖子的短链接:

注册بازخوری يكي از افراد احمقي كه از دين سواستفاده كرده و

  • ARAZ 说:

    的答案:
    花粉的好你不必骑同样的异议是طبیعتتان
    _______________________________________________________________________________

    南阿塞拜疆共和国独立自由
    阿塞拜疆国家的无声信息 :阿塞拜疆不干涉伊朗的内政.

    在1359年与穆斯林人民有关的血腥事件之后,德拉扎尔拜扬·奥扬巴赫滕[][]在那个历史事件中的人数,终于回到以色列承认一个错误,由阿塞拜疆人民运动的rhbarit,当阿亚图拉伊斯兰教的方向,除了作为一个人的任务 在系统内,以霍梅尼的替换为名,奥米塔万说,在第一个被贴上系统标签的体系,而不是一个科学与宗教完全的rhbarit,建立,与政权的第一次反击,人们已经奠定了自己的生命只有奥布雷,钦和萌芽的翁海塔吨(b)(E)阿塞拜疆人民的忏悔和悔改。这种经验表明,在规则内依赖附属机构的制度发生了变化,但"纳拉迪"的从属地位是不可能的,当年另一个"奥肯巴"的惨痛经历 1385 在这一经历中, 国家的公民抗议受到了多年来对阿塞拜疆的侮辱的压迫, othaghir 一直依赖媒体 shownista, 正是在 oamadi 人权的沉默中 mdaian ! Ohairt 和کوجه是阿塞拜疆 okhiabanahai 城市中最优秀的国家之一, 由بخاک政权, 并表示持续的 hmani, 血液是阿塞拜疆绿色家园, minamidend 和 janfshaniha وفداکاريهاي binzir 在他们的方式作为伊朗的头。! 承认和承认, bnaghan com, uchshmha 在语言局, 因为他们的头到绿色的家园,!正如 u oazarbaijani 阿塞拜疆. 红色战士是 omoajab 薪水和麻醉在困难的天温暖和它不再出现! 事实上, 在5月 1385 伊朗. 但这一分离并非起因, 但这些都是 azarbaijani 在阿塞拜疆那一年对政权犯罪的关注, 而不是当时的情况. * jangjoi 士兵展开展开 Azarbayjani, 成员, 需要作为伊朗和甲虫运动, 成为我们的 sezaish 的促销活动之一, tarif. 加尤尔成员کندفاصله到بکجا的甲虫是上升?。正确的阿里 mikhanid, 阿塞拜疆在6月 1385 与伊朗分离. 这种分离不是 shrmegin amaazarbaijan 的, 将回答这个系列的悠久历史, 什么:与阿塞拜疆和伊朗分离, 但也被 Azarbayjani Azarbayjani 为伊朗的季节性加加尔. 关于伊朗的绿色运动, 以及对这一运动向阿塞拜疆ملّت npiosten 的行动 glaih 的反应应注意到我选择这个国家的事实(G) 您有您的 (但你需要找到 ghyart 的艰难时刻, 阿塞拜疆) 他看着一个较小的孩子, 以表达他们的知识与 oranj 他们 uchshm 他们的 mibandid 已到期负债, 如 Entezari (加入阿塞拜疆国家, 绿色运动)当一个不合理的时候.为什么你有关阿塞拜疆的事,而不是霍德姆博特,不知道,阿塞拜疆民族的信息是如何保持沉默的信息? 下载国家阿塞拜疆给你的是 :阿塞拜疆不干涉伊朗的内政.
    南阿塞拜疆共和国独立自由

    显示  
    • 卡巴斯基تجزی任务 说:

      آکراد mtoham
      今天,人们认为伊拉克北部、叙利亚北部和安纳托利亚东南部长期以来一直是库尔德人的历史,阿克拉德一直存在于亚述人、叙利亚人、亚美尼亚人、巴比伦人和苏美尔部落的脚下,位于美索不达米亚、安纳托利亚和叙利亚。他们从来没有一个独立的字母表,他们借用楔形文字,叙利亚和阿拉伯字母从美索不达米亚,叙利亚和阿拉伯语,但这个古老的库尔德字母从何而来,这是一个奇迹,同时它是一个笑柄。.
      事实上, 原住民原本是اکراد扎格罗斯像木材和紫胶ČR 和….. 开始与塞尔柱王朝土耳其人在安纳托利亚征服( 东罗马政府) 库尔德人向东安纳托利亚开放 当时,库尔德人在萨拉热窝部队担任雇佣兵,并逐渐克服了亚美尼亚安纳托利亚的东半部,阿克拉德和阿特拉克向安纳托利亚的迁移得到加强,当然,对阿拉克萨拉热窝和奥斯曼人的征服蔓延到当时的希腊西部,在过去1 000年中,这一进程被放弃。在第二次世界大战结束时,阿克拉德·哈米迪耶奥斯曼帝国政府的衰落( 苏丹阿卜杜勒·哈米德的职能) 所谓的联盟将离开委员会与ناسیونالیستهای和东部安纳托利亚的亚美尼亚人永远清除和土地的所有者, 并且他们是مایملک和牵强的迁移在西部安纳托利亚与500万希腊大陆希腊在安纳托利亚西边被迫留下一只手.
      在伊拉克和叙利亚北部, 库尔德人对这个时代的东北部的存在已经结束, 因此今天在以库尔德的埃尔比勒和基尔库克为主的地方, 库尔德人的存在是一个及时的全息城市, 例如强迫和…. 不会渲染, 但 nn آسوریآسوری这些城市都有这个名字意味着这一点, 但有地区在攻击与哈里发 holaku 阿巴西与刺激纳赛尔 al Din 土司اکراد在معیت部落开始征服和摧毁和杀害在上述地区, 并逐步与طوایفکوچنده地区和土库曼战斗机和再次住宅. 所以真正的事情是伊拉克北部,叙利亚和东南部安纳托利亚 (土耳其) 阿克拉德最初由亚述人、叙利亚人和亚美尼亚人拥有,在不到900年的时间里逐渐落入阿克拉德之手,现在阿克拉德来自亚美尼亚人、亚述人和叙利亚人,是库尔德基督徒。!!!!!! 他们在学习. 而这东西پانترکها低 ndarandba 除了پانکردها严重امپریالیزم的物质和精神支持的西方媒体, 并为手段削弱和不安全的期货和中东被选中.

      显示  
    • 卡里姆·纳塞里 说:

      我是一个马兰迪人,我所有的公民和我的省都坚信,有一天,曾经被伊朗的混蛋俄罗斯人强行分离的假阿塞拜疆共和国, 将重新加入马姆米汉, 即伊朗, 这是一个非常, 非常卑微的少数民族。 潘图尔克很快就要结束了。 这些不知道有多少假阿塞拜疆共和国雇佣兵 埃尔多安是文盲和痴迷者,没有为这些泛分裂分子谋取利益。 所有 3000 万阿塞拜疆人都是我的同胞贝利士兵, 但我们的母亲士兵伊朗, 捍卫了我们土壤的斑点还有埃尔多安父亲抨击的分离主义分子
      伊朗万岁,假阿塞拜疆共和国的头颅和假土耳其的臭头的高尚和鄙视的借口,如果我们想回到历史边界,土耳其也必须回到这个国家,即大伊朗。.

      显示  
  • 卡里姆·纳塞里 说:

    我是一个马兰迪人,我所有的公民和我的省都坚信,有一天,曾经被伊朗的混蛋俄罗斯人强行分离的假阿塞拜疆共和国, 将重新加入马姆米汉, 即伊朗, 这是一个非常, 非常卑微的少数民族。 潘图尔克很快就要结束了。 这些不知道有多少假阿塞拜疆共和国雇佣兵 埃尔多安是文盲和痴迷者,没有为这些泛分裂分子谋取利益。 所有 3000 万阿塞拜疆人都是我的同胞贝利士兵, 但我们的母亲士兵伊朗, 捍卫了我们土壤的斑点还有埃尔多安父亲抨击的分离主义分子
    伊朗万岁,假阿塞拜疆共和国的头颅和假土耳其的臭头的高尚和鄙视的借口,如果我们想回到历史边界,土耳其也必须回到这个国家,即大伊朗。.

    显示  
    • 匿名 说:

      亚沙辛·马兰迪

      显示  
    • 匿名 说:

      我们的一些同胞仍然梦想着被忽视,他们不知道阿罗尔多汉为他们做梦,因为伊利哈姆·阿利耶夫·古拉姆(Ilham Aliyev Ghulam)的耳环。. 但他们失明了。
      伊朗和伊朗人万岁!
      泛鼠一直都在场,但它们不敢
      实际上,Pan Turk 或 Pan Kurd 所有这些人都应该看到他们的树,可能是树枝某处的虫子是错误的

      显示  
  • WWW.FARDA.US © 2008-2015, 项目的 Farda.us 主办单位 Farda.us | 所有图像和对象都是其各自所有者的属性