ایران را انتخابات نجات نمی دهد؛ اعتصابات و اعتراضات نجات می دهد
دعوای میان رای دهنده ها و تحریم کننده ها باردیگر در آستانه انتخابات بالا گرفته. رای دهنده ها با همان شیوه ی دوره های پیشین، استدلال می کنند، در شرایطی که مملکت در وضعیت بدی قرار دارد، انتخاب یک رییس جمهور میانه رو به تعدیل شرایط و کاهش فشارهای اقتصادی و سیاسی کمک می کند. در […]
سازمان سیا، بی بی سی و تجزیه طلبی در ایران
از زمان رویارویی ایران با قدرتهای جهانی بر سر برنامه هسته ای و افزایش نفوذ منطقه ای ایران، موضوع حمایت از تجزیه طلبان و قومگرایان هم با همان هدف تحریمهای اقتصادی — یعنی ایجاد بی ثباتی و آشوب در داخل کشور و امتیازگیری بر سر برنامه هسته ای — بطور گسترده در دستور کار کشورهای […]
«آیا خدا وجود دارد؟» استیون هاوکینگ
آیا خدا وجود دارد و آیا خداوند خالق جهان است؟ پاسخ به این پرسش چه اهمیتی برای ما دارد؟ در اغلب جوامع، پاسخ عمومی به این پرسش یکسان است. توده مردم دنیا در همه دوران ها به نوعی به وجود خدا باور داشته اند؛ اگرچه در هیچکدام از جوامع درک یکسانی از مفهوم خدا وجود […]
دزد پولهای مردم ایران کیست
تصور کنید عده ای دزد، شبانه وارد منزل شما شدند و دار و ندارتان را همراه خودشان بردند. صبح که از موضوع آگاه می شوید، در می یابید ارزش آنچه دزدیده شده برابر با دو سوم مجموع دارایی های شما است. شما شخص ثروتمندی نیستید و زندگی مرفهی نداشتید. بخاطر می آورید چه روزهایی را در […]
ایران در تاریخ؛ سخنرانی برنارد لوئیس، معمار تجزیه ایران، در دانشگاه تل آویو
پروفسور برنارد لوئیس خاورشناس یهودی تبار انگلیسی و استاد بازنشسته ((Emeritus)) مطالعات خاورمیانه در دانشگاه پرینستون است که یکی از برجسته ترین متخصصان در زمینه تاریخ خاورمیانه محسوب می شود. تاثیرات فکری برنارد لوییس، به عنوان یک متخصص اسلامشناس، در سیاستگذاریهای چند دهه گذشته آمریکا بی اندازه است. به عقیده جیکوب ویسبرگ، ستون نویس مجله نیوزویک، برنارد […]
جعل عنوان ملت و حق تعیین سرنوشت تجزیه طلبان
با گسترده شدن نفوذ رسانه های فارسی زبان بیگانه و نبود رسانه های خبری بی طرف و آزاد در داخل ایران، رفته رفته برخی عبارات و اصطلاحات جعلی هم وارد واژگان سیاسی ایرانیان شد. از جمله این جعلیات، یکی هم اطلاق عنوان «ملت» یا «ملیت» به اقوام ایرانی است که پیشتر تنها در میان رسانه […]
گروهی از وبلاگنویسان و کاربران شبکه های اینترنتی، برای شرکت در مسابقه فوتبال میان تیم ملی ایران و لبنان فراخوان دادند. مسابقه ی میان تیم های ملی ایران و لبنان، در روز 21 خرداد (ساعت 18:30)، سه روز پیش از انتخابات نمایشی جمهوری اسلامی، و در ورزشگاه آزادی تهران برگزار می شود.
مسابقه ی این دو تیم به صورت زنده از تلویزیون دولتی ایران هم پخش می شود و با توجه شرایط زمانی و موقعیت مکانی، بهترین فرصت را برای طرح شعارهای اعتراضی مردم فراهم می کند. این مسابقه می تواند یک شروع خوب برای تجمعات اعتراضی بعدی باشد.
شادی صدر، فعال حقوق زنان و همجنسگرایان، اخیرا مطلبی در صفحه ی فیس بوکش انتشار داده و علاوه بر توهین به کشور ایران، از تجزیه آن هم حمایت کرده. پیش از اینکه به این مطلب شادی صدر بپردازم، باید اعتراف کنم که قصد نوشتن و پاسخ دادن به پست فیس بوکی ایشان را نداشتم. به نظرم رسید اینطور مهملات ارزش اتلاف وقت ندارد و خانم صدر هم احتمالا برای جلب توجه دوستانش یا جامعه ایرانی چنین مطالبی می نویسد.
با اینکه اغلب وقت زیادی را صرف خواندن مطالب گروههای مختلف و طیف های سیاسی می کنم، تا پیش از انتشار مقاله شادی صدر درباره حق تعیین سرنوشت و مشروعیت تجزیه ایران، اصلا ایشان را نمی شناختم. خانم صدر در آن مقالهمدعی شده بودکه بر پایه حق تعیین سرنوشت، اقوام ایرانی حق تجزیه کشور و تشکیل واحدهای مستقل سیاسی دارند. من پیشتردر یک نوشته توضیح دادمکه چرا خانم صدر و دوستانش راست نمی گویند و حق تعیین سرنوشت ملی به مفهوم حق تجزیه طلبی نیست؛ چنانکه منابع آن مطلب هم همگی در دسترس هستند.
بی بی سی گفته های هاشمی را بصورت گزینشی منتشر کرد.
پس از رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی،گفته هایی از وی درباره شرایط اسفبار مملکت و خطاب به هوادارانش منتشر شد که در بخشی از آن بهطرح تجزیه ایران توسط سنای آمریکامی پردازد. اینکه چطور آقای هاشمی به یکباره دلسوز تمامیت ارضی ایران و تجزیه ی مملکت شده، موضوع نوشته ی من نیست کما اینکه عده ای هم چنین تردیدهایی را مطرح کردند. من دلایل متعدد دارم که گفته های آقای هاشمی را–با هر انگیزه ای که عنوان شده–جدی بگیرم و بخشی از این دلایل را هم در مطلبی که پیشتر در اینباره نوشتم، شرح دادم. اما موضوع دیگری که درباره ی مطلب هاشمی نظر من و دوستانی که برای من پیام گذاشتند، را جلب کرد، نحوه ی برخورد گزینشی برخی رسانه های فارسی زبان با این بخش از گفته های او بود.
از چند وبسایت فارسی زبانی که مطلب هاشمی را منتشر کردند، گروهی این بخش را به دلایلی بریدند و یا حذف کردند. این برخورد شاید معیار دقیق در خبررسانی این رسانه ها نباشد اما احتمالا می تواند تصویر کلی از اندازه آزادی و بی طرفی آنها بدست دهد.
با پایان یافتن دوره ی کاندیداتوری اکبر هاشمی رفسنجانی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و رد صلاحیت اش توسط شورای نگهبان، سخنانی از وی خطاب به طرفدارانش منتشر کرده که در بخشی از آن به طرح تجزیه آذربایجان و بلوچستان ایران توسط سنای آمریکا هم اشاره می کند. به گفته ی آقای هاشمی، قرار است پس از معلوم شدن نتیجه انتخابات این طرحعملیاتی شود:
– در مجلس سنای آمریکا دو طرح خطرناک وجود دارد؛ منتظر انتخابات بودند که تکلیف روشن شود و گویا از این پس فعال می شوند. می خواهند سیستان و بلوچستان و و آذربایجان را تجزیه کنند. بعد هم قرار است اگر اسراییل به ایران حمله نظامی کرد به او کمک نظامی کنند. شاید جنگ روانی باشد اما به قول علما هر احتمالی برای انسان تکلیف می آورد.
اکبر هاشمی زفسنجانی، نامزد اصلاح طلبان در انتخابات ۹۲، محمود احمدی نژاد، و علی خامنه ای. تصویر از خبرگزاری مهر.
دعوای میان رای دهنده ها و تحریم کننده ها باردیگر در آستانه انتخابات بالا گرفته. رای دهنده ها با همان شیوه ی دوره های پیشین، استدلال می کنند، در شرایطی که مملکت در وضعیت بدی قرار دارد، انتخاب یک رییس جمهور میانه رو به تعدیل شرایط و کاهش فشارهای اقتصادی و سیاسی کمک می کند. در طرف مقابل تحریم کننده ها باور دارند که انتخابات فرمایشی جمهوری اسلامی — که علاوه بر جناحی بودن و بسته بودن، سی و چند سال با تقلب انجام شده و در دور گذشته هم به صورت کاملا فرمایشی و به قیمت خون چند صد تن از مردم ایران برگزار شد — فاقد حداقل های لازم برای مشارکت مردم است؛ بنابر این مشارکت در چنین انتخاباتی جز اینکه به نظام اسلامی مشروعیت مردمی بدهد، حاصل دیگری ندارد.
هر دو گروه رای دهنده و تحریم کننده، باور دارند که دیدگاه خودشان بر دیدگاه طرف مقابل ارجح است و جبهه مخالفشان یا از شرایط جاری کشور چیزی نمی فهمد و یا اساسا خاین و مغرض است. هر دو طرف باور دارند که شرکت یا عدم شرکشان قرار است یک اقدام بزرگ سیاسی باشد، که تاثیرات عظیمی بر آینده مملکت بگذارد. رای دهنده ها اصرار دارند که رای دادن به نامزد مد نظرشان، به ضرر حاکمیت است چون نامزد جناح مخالف به پیروزی نمی رسد. تحریم کننده ها هم معتقدند که رای دادنشان علاوه بر اینکه هیچ ثمری ندارد به نظام آبرو و اقتدار (قدرت مشروع) می دهد، چیزی که امروز فاقد آن است. آنچه همه ی این اختلاف نظرها را بی معنی می کند، تکرار هرباره و چندباره آنها در سالهای گذشته است. رای دهنده ها در دوره های مختلف به امید تغییرات به نامزدهای خودشان رای دادند و تحریم کننده ها هم در دوره های مختلف انتخابات را تحریم کردند و در نهایت هم وضع مملکت ما روز بروز بدتر شده. نه رای رای دهنده ها ظرف چند دهه ی گذشته تغییر قابل توجه در شرایط میهنمان ایجاد کرده و نه تحریم انتخابات توانسته گره ای از گره های مملکت باز کند. انتخابات در نظام اسلامی یک پدیده ی بی اهمیت و در بهترین شرایط دعوا میان مافیای درون قدرت برای کسب منابع بیشتر است، که شرکت و یا عدم شرکت در آن بخودی خود هیچ تحول اساسی ایجاد نخواهد کرد. علی القاعده ما نمی توانیم امیدوار باشیم که یک رفتار مشابه را تحت شریط مشابه برای سالها و دهه ها تکرار کنیم و نتایج متفاوتی بگیریم.
پان ترکیستها و قومگرایان ترک گرا — که از لایه های کم سواد و عقب افتاده جامعه ایران و آذربایجان هستند — برای توهین نژادی و تحقیر مردم پارسی زبان ایران، به آنها فارس افغانی یا فارس افغانی نژاد می گویند؛ غافل از اینکه افغانی بودن یا افغانی زاده بودن به هیچ عنوان اسباب شرمندگی نیست و مردم شریف افغانستان سالها در ایران وظیفه انجام کارهای دشور را بر عهده داشتند و بسیار بیش از پان ترکیستهای مفت خور و طلبکار در توسعه ی ایران و پیشرفت و آبادانی کشور ما سهم دارند.
این قبیل توهین ها متاسفانه به فضای استادیوم های فوتبال ایران هم سرایت کرده ودر بازیهایی که یک سوی آن تیم تراکتورسازی یا به قول پان ترکیستها تیم «تیراختور» باشد و در سوی دیگر تیم فارسی زبان و یا از شهرستان دیگر بازی کند، علاوه بر انواع و اقسام ناسزاهای ناموسی و شعارهای ضد ایرانی و توهین به تمامیت ارضی و هویت ملی ایرانیان، شعار فارس افغانی نژاد یا شعار آذربایجان مال ما است، افغانستان مال شما است (آذربایجان بیزیمده، افغانستان سیزینده) هم سر داده می شود.
استیون هاوکینگ، مشهورترین دانشمند حال حاضر جهان است که از سن ۲۱ سالگی در شرایط فلج دستگاه عصبی بسر می برد. هاوکینگ را بچه ها با کارتون خانواده سیمپسون میشناسند؛ مردم عادی او را با بیماری عجیب ونظریات جنجالی اش درباره وجود خداو پیدایش کائنات بیاد می آورند؛ و در دنیای علم با برجسته ترین کار علمی اش به نامتابش هاوکینگشناخته می شود. اما نکته ی مهم درباره ی هاوکینگ این است که همه ی کارهای علمی او به عنوان یک اختر فیزیکدان و یک دانشمند، در دوران بیماری وی و ظرف ۵۰ سال گذشته انجام شده.
در یک مصاحبه با خبرگزاری بی بی سی، زمانی که خبرنگار بی بی سی از هاوکینگ می پرسد، انتظار می رفت که وی تنها مدت کوتاهی زندگی کند و اگر تنها بخواهد یک عامل را نام ببرد که باعث شده وی این مدت طولانی را دوام بیاورید، آن عامل چیست؟ هاوکینگ پاسخ می دهد: زمانی که من ۲۱ ساله بودم به بیماری عصبی حرکتی مبتلا شدم. این بیماری ای است که هیچ درمانی ندارد و مبتلایان به آن را ظرف دو یا سه سال می کشد. اگر من امروز در سن هفتاد سالگی هنوز زنده ام بخشی مربوط به مراقبت عالی است که در طول این سالها از آن برخوردار بودم و کمک کرد که در شغل علمی خود هم موفق باشم. این موفقیت ها من را فعال نگه داشت. من امیدوارم که سرگذشت من نمونه ای برای کسانی باشد که در شرایط مشابه هستند. هیچوقت تسلیم نشوید.
سایت کمپین دعوت از محمد خاتمی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، اخیرا مطلبی منتشر کرده که به دعوای درونی جناحهای حکومت ایران اشاره دارد. به گفته یاین وبسایت، احمدی نژاد اسنادی از تخلفات محمد باقر قالیباف، شهردار کنونی تهران، را برای شورای نگهبان فرستاده که اگر اسفندیار رحیم مشایی، نامزد مورد نظر او، در انتخابات پیش رو تایید صلاحیت نشود، به تخلفات قالیباف هم رسیدگی شود و به این ترتیب او هم نتواند در انتخابات ریاست جمهوری آینده شرکت کند.
اینکه احمدی نژاد حتی پیش پیش از اعلام کاندیداتوری و مشخص شدن فهرست نامزدهای انتخاباتی، به سراغ قالیباف برود، ممکن است قدری عجیب به نظر برسد. هر کس با نظامهای استبدادی مانند حکومت ایران آشنایی داشته باشند، بخوبی می داند که فعالیت سیاسی در چارچوب این نظامها با حفظ سلامت سیاسی و اخلاقی تقریبا غیر ممکن است. کما اینکه سلامت سیاسی افراد و مقامات در دایره ی قدرت، برای رقیبان فاسد، حتی تهدید هم به شمار می آید. از اینرو احمدی نژاد — که نه امروز برایش آبرویی مانده و نه دیگر چیزی برای از دست دادن دارد — با توجه به اینکه هشت سال رییس جمهور بوده، نباید در دسترسی به اطلاعات و افشای مفاسد نامزدهای جناح مقابل محدودیتی هم داشته باشد. با اینحال این پرسش وجود دارد که چرا او یکسره سراغ قالیباف رفته و به دیگرانی مثل ولایتی یا حداد عادل یاا محسن رضایی — که آنها هم ظاهرا دیگر نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری هستند — نپرداخته؟ شاید احمدی نژاد اطلاعات خاصی درباره شخص قالیباف دارد که دیگران از آن نا آگاهند و شاید این اطلاعات آن اندازه مهم باشد که سرنوشت انتخابات آینده ایران را معلوم کند.
اخیرا در میان عده ای از وبلاگنویسان عمدتا چپگرا و برنامه سازان رسانه های بیگانه اینطور رایج شده، که برخی ناهنجاریهای جامعه ایرانی و بد اخلاقی های امروز ایرانیان را به خون آریایی و نژاد ایرانیان نسبت می دهند. این انتصاب و مربوط کردن مقولاتی که اساسا ماهیت نژادی ندارند به خون و تبار مردم یک کشور برای تمسخر و استهزای آن، بطور قطع نژادپرستانه است و توهین نژادی علاوه بر اینکه غیر اخلاقی و غیر انسانی است، در بسیاری از کشورهای جهان جرم محسوب می شود.
از نقطه نظر علمی همه ی ما انسانهای مدرن یا انسانهای کنونی از یک نژاد به نام نژادهموسیپین (Homo sapien)هستیم که در حدود دویست هزار سال پیش در آفریقا ازنژادهای دیگر انسان تکامل پیدا کرد و امروز در تمام مناطق زمین پراکنده شده است. پیشوند «همو» اشاره به گونه ی ما یعنی انسان و «سیپین» نام علمی نژاد ما است. در گذشته نژادهای دیگری هم از انسان وجود داشت، که امروز اثری از ایشان نمانده و از میلیونها سال تا هزاران سال پیش همگی منقرض شده اند. دوران تکامل انسان کنونی یا هموسیپین ها هنوز آن اندازه طولانی نشده که از لغت نژاد برای توضیح تمایز میان دستجات آن استفاده کنند؛ بنابر این لغت نژاد برای دسته بندی انسانهای مدرن، دستکم در زیست شناسی و انسان شناسی پایه ی علمی ندارد؛ اما کماکان برای اشاره به ترکیب جمعیتی، در تحقیقات غیر تباری و در میان عامه مردم رایج است. از این حیث «ایرانی» یا «آریایی» هم برای اشاره به نژاد یا تبار مردم ایران کاربرد دارد. هر دو ایران و آریاییدر واقع یک لغت یکسان هستند و معنای یکسان دارند. پیشتر در دو نوشته جداگانه دراینجاو دراینجاو در پاسخ به بی بی سی فارسی، بطور مبسوط درباره مفهوم آریایی و هویت قومی و تبار ملت ایران مطلبی نوشتم و دلایل انتساب عنوان آریایی به ایرانیان را شرح دادم. (منابع آن دو نوشته را ببینید.)
وبسایت دیلی تلگراف که یکی از سایتهای معتبر و پر بازدید دنیا است٬تصاویریرا از یک کاربر ایرانی مک بوک (کامپیوتر ساخت شرکت اپل) با یک دستگاه کامپیوتر دزدی منتشر کرده که آبروریزی تبلیغاتی آن برای جامعه ایرانی٬ کمتر از پوشش خبری یک دور کامل سفر احمدی نژاد و همراهان به سازمان ملل و نیویورک نیست.
ظاهرا موضوع خبر٬ یک دستگاه لپ تاپ دزدی است که مدتی پیشتر در لندن سرقت شده و نهایتا سر از ایران درآورده. مالک اصلی این وسیله یک نفر انگلیسی است که پیش از سرقت دستگاه ٬ برنامه ای امنیتی بر روی آن نصب کرده بود که امکان موقعیت یابی و کنترل دستگاه را از راه دور فراهم می کند. موضوع سردرآوردن یک لپ تاپ دزدی انگلیسی٬ چند هزار کیلومتر دورتر در کشور ایران٬ برای این وبسایت آن اندازه جالب بوده٬ که تصاویری از کاربر ایرانی آن را به همراه یک گزارش کامل در وبسایت خود منتشر کند.
از زمان رویارویی ایران با قدرتهای جهانی بر سر برنامه هسته ای و افزایش نفوذ منطقه ای ایران، موضوع حمایت از تجزیه طلبان و قومگرایان هم با همان هدف تحریمهای اقتصادی — یعنی ایجاد بی ثباتی و آشوب در داخل کشور و امتیازگیری بر سر برنامه هسته ای — بطور گسترده در دستور کار کشورهای طرف مواجه با ایران قرار گرفت و ردیف بودجه ای محرمانه در داخل سازمان سیا برای آن تخصیص داده شد. ((Funding for their separatist causes comes directly from the CIA’s classified budget but is now “no great secret”, according to one former high-ranking CIA official in Washington who spoke anonymously to The Sunday Telegraph.
His claims were backed by Fred Burton, a former US state department counter-terrorism agent, who said: “The latest attacks inside Iran fall in line with US efforts to supply and train Iran’s ethnic minorities to destabilise the Iranian regime.” [+], [+]
)) این برنامه مشخصا توسط کشورهای آمریکا، اسراییل و بریتانیا پیگیری می شود؛ با اینحال بر پایه اسناد سایت ویکی لیکس، علاوه بر سازمانهای اطلاعاتی این سه کشور، کشورهای کوچکتر چون پاکستان هم در این این زمینه فعال هستند؛ که در مورد پاکستان، به گفته ی ویکی لیکس این همکاری با آشکار شدن حمایت سازمان موساد و سازمان اطلاعات بریتانیا از تجزیه طلبان آن کشور، خاتمه پیدا کرد. ((British and US intelligence have resented the Pakistani-Iranian intelligence cooperation against Jondollah in Pakistani Balochistan. As for the reason behind such a change in Pakistan’s position towards Iran, it is attributed to the discovery of a joint UK-US-Indian intelligence plan in cooperation with the Mosad that supports separatist movements in Pakistan. Foremost among these movements is the Baloch rebel movement through the Balochistan Liberation Army. British intelligence plays a major role in this plan in cooperation with Indian intelligence. When Pakistan was accused of supporting terrorism in India, it responded by providing several documents that show Indian intelligence’s involvement in supporting Pakistani separatist movements in Balochistan, Khyber-Paktunkhwa, and the Pakistani tribal area.
Pakistani Prime Minister Syed Yousuf Raza Gilani handed the documents to Indian Prime Minister Manmohan Singh when he met with him i n Sharm al-Shaykh on 16 հուլիս 2009. This was through undeclared Egyptian mediation. Pakistan objects to the British and US plans on Iran and the support provided for Jondollah in order to separate the Iranian Baluchestan Province. This is because it believes that the success of such a plan will mean losing the strategic Pakistani Balochistan Province and its enormous natural resources. [+], [+]
انگلیسی ها، در زبانشان، اصطلاحی به نام وندالیزم (Vandalism) دارند که به دشمنی کور با علم و فرهنگ و هنر اطلاق می کنند. خود این لغت از نام یک قوم به نام «وندال ها» گرفته شده که از اقوام جرمانیک شرقی بودند و آنقدر در طول تاریخشان توحش بخرج دادند که نامشان در توحش جاودانه شد.
به نظرم اگر ما هم بخواهیم در زبان پارسی لغت مشابهی برای دشمنی با فرهنگ بسازیم، باید آن را ازنام نظام اسلامی و سران آن وام بگیریم که در طول این 35 سال، یک روز هم در تخریب آثار تاریخی و فرهنگی ما فروگذار نکردند؛ از دوران خلخالی گرفته که کورش بزرگ رالواطکار و حرامزادهنامید و با بولدوزر به جان تخت جمشید افتاد، تا امروز که روی آثار تاریخی ایران سد و حسینیه می سازند و در آرامگاه کورش نارنجک دستی منفجر می کنند.
امروز فیلمی در اینترنت منتشر شد که پرتاب نارنجک دستی و تغییر رنگ بخشی از دیواره بیرونی بنای آرامگاه کورش را نشان می دهد. در همین حال گزارشهای هم از ایران می رسد که نیروهای دولتی و بسیجی ها، در همان محوطه با مردم درگیر بودند و در روز عید نوروز، شعار مرگ بر این یا آن کشور سر می دادند. فارغ از اینکه چه کسی مسئول خرابکاری و وندالیزم امروز است، بطور قطع سران نظام اسلامی، مسئول حفاظت و صیانت از آثار تاریخی ایران هستند و هر بلایی که بر سر آثار تاریخی ایران بیاید ملت ایران از ایشان بازخواست می کند.
معنای زندگی، پرسشی فلسفی درباره ماهیت و اهمیت زندگی است. پاسخهای متعددی از نقطه نظرات گوناگون فلسفی، مذهبی و احتمالا علمی از دوران افلاطون و ارسطو تا زمان حال حاضر به این پرسش داده شده؛ آنچه در ادامه خواهید دید، تفسیری است که استیون هاوکیگ، کیهان شناس و اختر فیزیکدان درباره مفهوم زندگی ارایه می کند، که البته به گفته ی خودش چندان هم فلسفی نیست.
این مستند، دومین مستندی است که از هاوکینگ ترجمه می کنم. بخش نخست را با عنوان «آیا خداوند آفریدگار جهان است» یا «آیا خدا وجود دارد»،از اینجامی توانید ببینید. در برگردان این دو برنامه، کوشش کردم، علی رغم زمان محدود که داشتم، ترجمه روان باشد؛ با اینحال توجه داشته باشید هر دو این دو مستندها اساسا موضوعات پیچیده ای را مورد مطالعه قرار می دهد و با توجه به اینکه زبان اصلی فیلم هم به زبان دیگری است، احتمالا باید هر کدام را حداقل دو بار یا بیشتر تماشا کنید.
آیا خدا وجود دارد و آیا خداوند خالق جهان است؟ پاسخ به این پرسش چه اهمیتی برای ما دارد؟
در اغلب جوامع، پاسخ عمومی به این پرسش یکسان است. توده مردم دنیا در همه دوران ها به نوعی به وجود خدا باور داشته اند؛ اگرچه در هیچکدام از جوامع درک یکسانی از مفهوم خدا وجود ندارد.
در کشور ما علاوه بر اینکه اعتقاد به وجود خدا به عنوان یک اصل، پذیرفته شده است (مانند اغلب جوامع دیگر)؛ اعتقاد به حقانیت نمایندگان خدا که پیامبران باشند و از سوی او به رسالت برگزیده شده اند؛ اعتقاد به رسالت امامان شیعه که نسل اندر نسل جانشینان پیامبر اسلام هستند و اعتقاد به حقانیت روحانیون و ولایت فقیه که جانشین و نایب امامان هستند هم برای ورود به عرصه های سیاسی و اجتماعی لازم دانسته می شود و در همه موارد موجودیت خدا به عنوان یک اصل غیر قابل انکار مورد تایید جامعه، مقدمه ای است برای پذیرش دیگر اصولی که نظامات سیاسی و اقتصادی بر پایه ی آن استوار شده است.
در آمریکا، ۸۳ درصد از مردم به وجود خدا باور دارند؛ این رقم در میان دانشمندان آمریکایی در حدود ۳۳ درصد ((Eighty-three percent of Americans say that they believe in God, while just 33 percent of scientists do. [+]))و در میان برجسته ترین دانشمندان که به عضویت آکادمی ملی می رسند به مراتب کمتر، در حدود هفت درصد از کل جمعیت آنها و در حدود پنج و نیم درصد در میان زیست شناسان است. ((However, among elite scientists—now defined as members of the National Academy of Sciences—the proportion who were believers had plummeted to 7 percent, with biologists showing the least religious conviction at 5.5 percent. [+])) با همه اینها تنها دو درصد از جمعیت آمریکا، مذهب خودشان را بی خدا ((Atheist)) یا ندانمگرا ((Agnostic)) معرفی می کنند.
این روزها که عطوفت اسلامی همچو دیگر امورات در زندانهای رژیم و تحت عنایات داهیانه ی ولی امر مسلمین جهان، دچار تحولات بنیادین شده، شیوه مجازات وبلاگنویسان هم تغییرات اساسی کرده است. پیشتر مرسوم بود که اهل ایمان برای حفظ نظام، بیضه اسلام را در درون زندانها و از داخل شلوارها به ماتحت مخالفان سیاسی نظام اسلامی بتپانند؛ یک چند صباحی زندانی مادر مرده را می بردند شکنجه می کردند یا در مواردی آزار جنسی می دادند، پس از مدتی که قوانین شریعت به خوبی اجرا شد، لاشه ی نیمه جانش را بیرون می دادند تا جای خود را به یک بینوای دیگر بدهد.
با اینحال تو ستار جان از استثناها بودی؛ تو را از ابتدا بردند که دیگر برنگردانند. برای اینکارشان دلیل هم نخواستند؛ چه دلیلی روشن تر و چه جرمی شنیع تر از وطن دوستی و آزادیخواهی؟ آنهم در جامعه ای که بنیادش بر چاپلوسی و مجیزگویی استوار شده؛ اجتماعی که رهبرانش با توسل به خیانت و حماقت و خرافات توده ها حکومت می کنند. اصلا مگر تا امروز کسی هم چیزی پرسیده یا قرار است بپرسد که آدم کشی دلیل بخواهند؟ مگر کشته شدن یک انسان در مملکت ما چقدر مهم است که برایش حکم قضایی و قاضی و مجکمه طلب کنند؟
اما خودمانیم ستار عزیز، رفتی و آزاد شدی. اول از همه از قید همان رجاله ها و پفیوزها آزاد شدی. بعد از دست سبزالهی و رجوی الهی و شاه الهی مملکتمان آزاد شدی. از ملتی که فرق نان و آزادی و عزت نفس را نمی فهد؛ از جامعه مان که تفاوت فضیلت و رذیلت را نمی داند؛ از دست ما مردم پر ادعا آزاد شدی. ستار جان آزادی ات مبارک باشد.
تصور کنید عده ای دزد، شبانه وارد منزل شما شدند و دار و ندارتان را همراه خودشان بردند. صبح که از موضوع آگاه می شوید، در می یابید ارزش آنچه دزدیده شده برابر با دو سوم مجموع دارایی های شما است. شما شخص ثروتمندی نیستید و زندگی مرفهی نداشتید. بخاطر می آورید چه روزهایی را در گرمای تابستان و سرمای زمستان پشت رل خودروی قسطی تان از یک سوی شهر به سوی دیگر راندید، تا تعداد بیشتری مسافر جا به جا کنید. بارها با راننده های دیگر بر سر نوبت مسافر دهان به دهان شدید یا قربان صدقه افسر راهنمایی و رانندگی رفتید تا جریمه تان نکند و دست آخر بتوانید این شندر غاز را پس انداز کنید. اگر معلم بازنشسته بودید سالهایی را که در مدرسه غیر انتفاعی درس می دادید، بخاطر می آورید. درس دادن به بچه ها برای کسی به سن شما کار آسانی نیست و حقوقش هم با وجود شیفت های اضافی و تدریس خصوصی، کفاف خرجتان را نمی داد؛ به همین علت هر بار از زن و بچه تان خواستید کمتر خرج و بیشتر قناعت کنند. یا به عنوان یک کارگر کارخانه ماهها حقوقتان را نگرفتید اگر هم دادند کم دادند و با هزار ادا و اطوار و منت دادند؛ هر چه این سالها کارفرمایتان با شما بد کرد را به جان خریدید به امید اینکه چیزی بماند و فردای بهتری برای خودتان و فرزندانتان باشد. اما حالا کسانی پیدا شدند و به خودشان اجازه دادند دسترنج یک عمر شما را غارت کنند و شما هم بخوبی آگاهید که دیگر جوانی و موقعیت سابق را ندارید که چنین ضرر هنگفتی را جبران کنید.
از رامسفلد، وزیر خارجه پیشین آمریکا و نماینده آمریکا در خاورمیانه (۱۹۸۳)، جمله ای را درباره صدام حسین نقل می کنند که پیشتر فرانکلین روزولت هم درباره «ساموزا»، رییس حمهور نیکاراگوئه، بکار برده بود: «صدام ممکن است که یک حرامزاده (مادر بخطا) باشد اما حرامزاده ی ما است.» ((Donald Rumsfeld, met with Saddam Hussein in 1983: “He’s a son of a bitch, but he’s our son of a bitch.” [+] [+]
))
هفت سال پس از دیدار تاریخی رامسفلد و حسین در سال ۱۹۸۳ (ویدیو این دیداراز اینجا)، دیکتاتور عراقی تصمیم گرفت که بجای حرامزاده آمریکایی ها، حرامزاده خودش باشد و در سال ۱۹۹۰ بدون اجازه اربابش به کویت لشکر کشید. در واقع همه گرفتاریها و نقض حقوق بشر و جنایتکاری و دیکتاتوری صدام هم از همان لحظه ی تمردش شروع شد. بقیه داستان را همه خیلی خوب می دانند؛ آمریکا دو مرتبه با عراق وارد جنگ شد؛ یک دهه عراق را تحریم اقتصادی کرد که به مرگ صدها هزار کودک و شهروند عراقی انجامید و دست آخر حرامزاده عراقی را تحویل دادگاه دادند تا به عنوان جنایتکار جنگی مجازات شود.
پروفسوربرنارد لوئیسخاورشناس یهودی تبار انگلیسی و استاد بازنشسته ((Emeritus)) مطالعات خاورمیانه در دانشگاه پرینستون است که یکی از برجسته ترین متخصصان در زمینه تاریخ خاورمیانه محسوب می شود.
تاثیرات فکری برنارد لوییس، به عنوان یک متخصص اسلامشناس، در سیاستگذاریهای چند دهه گذشته آمریکا بی اندازه است. به عقیده جیکوب ویسبرگ، ستون نویس مجله نیوزویک، برنارد لوئیس مهمترین تاثیر فکری را در ایده تهاجم به عراق داشته. اصطلاحاتی مانند «بنیادگرایی اسلامی» یا «نبرد تمدنها» هم از ابداعات لوییس است. گفته می شودساموئل هانتینگتون، استاد پیشین علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد، نظریه نبرد تمدنها را با الهام از ایده لوییس مطرح کرد. (( Mr. Lewis was the voice of conservatives, a brooding pessimist, in the time of a sublime faith in things new and untried. It was he, in that 1990 article, who gave us the notion of a “clash of civilizations” that Samuel Huntington would popularize, with due attribution to Bernard Lewis. [+]))
لویییس همچنین به عنوان تئوریسین طرح تجزیه ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه هم شناخته شده. طرح تجزیه خاورمیانه یا (بعدها) «خاورمیانه بزرگ» که با عنوان «پروژه برنارد لوییس» مشهور است، نخستین بار در نشست بیلدلبرگ در سال ۱۹۷۹ مطرح شد بر پایه این طرح، ایران باید به شش یا هفت تکه تقسیم شود؛ این ایده پیشتر در عراق اجرا شده و الان به جای یک عراق، در واقع سه عراق وجود دارد. ((Tarpley, W. (2008). Obama: The Postmodern Coup: Making of a Manchurian Candidate.[+])) به باور دیک چینی، معاون رییس جمهور پیشین آمریکا، در قرن جدید، دانشمندان، قانونگذاران، دیپلماتها و رسانه ها دنباله رو خردمندی لوییس خواهند بود. ((In this new century, his wisdom is sought daily by policymakers, diplomats, fellow academics, and the news media. [+]))
پس از زلزله اخیر در آذربایجان و کشته شدن جمعی از مردم بومی آن خطه، گروههای پان ترکیستی – که در رویداد زلزله بم، زشت ترین توهین ها را متوجه مردم مصیبت زده ایران می کردند -بار دیگر با رویکرد طلبکارانه، رو به گسترش نفرت نژادی آوردند تا مسئولیت حوادث پس از آن را متوجه ایرانیان کنند.
در همین راستا،یک وبسایت جمهوری آذربایجانبه نقل از سایت دبکا – نزدیک به منابع امنیتی اسرائیل- ادعا می کند که زلزله اخیر در آذربایجان در نتیجه آزمایش تسلیحاتی بمب زلزله ساز(!) ایران و نفرت ایرانیان از مردم آذربایجان رخ داد.
با گسترده شدن نفوذ رسانه های فارسی زبان بیگانه و نبود رسانه های خبری بی طرف و آزاد در داخل ایران، رفته رفته برخی عبارات و اصطلاحات جعلی هم وارد واژگان سیاسی ایرانیان شد. از جمله این جعلیات، یکی هم اطلاق عنوان «ملت» یا «ملیت» به اقوام ایرانی است که پیشتر تنها در میان رسانه های طیف چپ یا تجزیه طلبان متداول بود؛ اما در حال حاضر در بسیاری از رسانه های دولتی بیگانه همچون «بی بی سی فارسی»، «رادیو زمانه»، «روز آنلاین» یا «دویچه وله فارسی» کاربرد دارد. این جعل عنوان، به صورت حساب شده و برای برخی اهداف سیاسی از پیش تعیین شده انجام می شود که در این نوشته با دلایل آن بیشتر آشنا می شویم.