مطلبی که اخیرا چند جا خواندم؛ اینکه آیا ما باید با ادامه ی حبس غیرقانونی موسوی مخالفت کنیم؟ آیا ما کسانی که هیچ چیز طلایی در خمینی و دورانش ندیدیم؛ ما گروهی که به اصل و فرع نظام اسلامی اعتقاد نداریم و در توهم اصلاح آن هم نیستیم؛ موظفیم از حقوق رهبران اصلاحات دفاع کنیم؟ آیا زمانی که مهدی خزعلی — شخصی که می گوید به اصل نظام معتقد است — بازداشت غیرقانونی می شود و با رفتار غیر عقلانی برای دعوت به کاندیداتوری اکبر هاشمی موضوع اعتصاب غذا — که آخرین دستاویز یک زندانی بی دفاع است برای اینکه شاید به قیمت جانش به اولیه ترین حقوقش دست یابد — را برای اهداف تبلیغاتی گروهی تبدیل به جوک می کند؛ ما باید با این حبس غیر قانونی مخالفت کنیم یا به واسطه عمل نادرست خزعلی و در همراهی با نظام اسلامی برای خود او جوک بسازیم و پیوندش را به بالاترین بفرستیم؟
برچسب: ابوالفضل عابدینی
به یک خبرنگار اسرائیلی برای آزادی ابوالفضل عابدینی و حسین رونقی نیازمندیم
چند هفته پیش، یک خبرنگار اسراییلی از جواد ظریف درباره وضعیت مجید توکلی، زندانی جنبش دانشجویی، پرسید که او در پاسخ گفت اصلا توکلی را نمی شناسد. عدم آشنایی آقای وزیر با توکلی موجی از واکنشهای اعتراضی وبلاگنویسان را دربر داشت؛ تا جایی که ظریف مجبور شد موضوع را تماما انکار کند.
چند پیشنهاد بی ناموسی که ممکن است غرب به ایران بدهد
احمد خاتمی، امام جمعه تهران، معتقد است که اگر جمهوری اسلامی مشکل برنامه اتمی را حل کند، غرب خواستار تساوی زن و مرد در ایران خواهد شد. پذیرش چنین خواسته بی شرمانه ای بدین معنا است که خاتمی و رفقایش با آن چند قلاده ضعیفه ای که برای عمل جفت کشی و تولید مثل در اندرونی نگه می دارند، حقوق برابر داشته باشند؛ که هیچ مسلمان متشرعی چنین ننگ بزرگی را نمی پذیرد.
از آنجا که برابری زن و مرد تنها خواسته ی نامشروع و غیر انسانی غربی ها نیست، در زیر ما چند پیشنهاد بی ناموسی دیگر که غربی ها ممکن است به جمهوری اسلامی بدهند را فهرست می کنیم تا خاتمی یادش نرود در نماز جمعه بعدی به آگاهی امت اسلام برساند.
تبعید ابوالفضل عابدینی و شکنجه ستار بهشتی؛ ابوالفضل را از یاد نبریم
ابوالفضل عابدینی روزنامه نگار و عضو حزب پان ایرانیست است، که به جرم تبلیغ علیه نظام، به گذرندان دوازده سال زندان محکوم شد. اوایل او را در زندان اهواز نگهداری می کردند. در آن دوره چندین بار توسط مسئولین زندان و زندانیان تجزیه طلب عرب مورد ضرب و جرح قرار گرفت؛ تا اینکه با تلاشهای بسیار در سال 89 به زندان اوین در تهران منتقل شد.
سال گذشته اتفاقی در بند 350 اوین رخ داد که زندگی برخی زندانیان سیاسی آن بند و از جمله ابوالفضل عابدینی هم تحت الشعاع قرار گرفت. ماجرا مربوط به مرگ یک وبلاگنویس جوان از قشر زحمتکش جامعه — مانند خود ابوالفضل — است که توسط مسئولین زندان شکنجه شد و پس از آزار و اذیت فراوان او را کشتند. نام این وبلاگنویس ستار بهشتی بود و بجز وبلاگنویسی و ابراز عقایدش جرم دیگری نداشت. بهشتی شکنجه شد و زیر شکنجه رفت. بر خلاف پیشبینی قاتلین، جامعه واکنش شدیدی به این یک مورد نشان داد؛ و اگرچه در جمهوری اسلامی چیزی به نام آبرو وجود ندارد؛ قتل ستار بهشتی نهایتا به ضرر نظام تمام شد.
دستگاه قضایی را افکار عمومی نمی گرداند ,حکم براعت را هم شما نمی دهید
وقتی دستگاه قضایی یک مملکت را افکار عمومی بگرداند نتیجه فاجعه خواهد شد. وقتی توده ی مردم بخواهند حکم گناهکاری یا بیگناهی بدهند آنوقت هرج و مرج همه جا را می گیرد .متاسفانه اغلب هم میهنان ما از دموکراسی که صرفا یک شیوه ی حکومتی است, تعریف درستی ندارند و حد و مرزش را هم نمی شناسند. اغلب تصورشان بر این است که اگر عموم مردم بر تصمیمی اجماع داشتند آنوقت حتما آن تصمیم مشروعیت پیدا می کند چون نشات گرفته از اصول دموکراتیک است. بر خلاف باور این گروه، دستگاه داوری در هر کشور باید کاملا مستقل بوده و گردانندگان آن هم افراد مستقل با صلاحیتهای لازم شغلی باشند و همینطور تنها در صورتی میتوان عملکرد چنین نهادی را توجیه نمود که در تصمیم گیریها به کل از هر نوع فشاری چه از جانب مراکز قدرت و چه افکار عمومی بدور بماند.
همه ی ما می دانیم که دستگاه قضایی کشور ما در مواجه با فعالین سیاسی چنین وضعی را ندارد؛ احکام غیر عادلانه ای که برای زندانیان می دهند؛ حکمهای حبس و اعدام که برای سیاسیون صادر کردند؛ همه وهمه افکار عمومی را به وضعیت محاکمات قضایی حساس کرده است. از طرف دیگر ما مردمی هستیم که دستکم بیش از دیگر ملتها در مواجه با رویدادها احساسی برخورد می کنیم و به پیامدهای رفتارهای غیر عقلانی خود پروا نداریم و از آن بدتر از گذشته خودمان عبرت نمیگیریم تمام آنچه که دستکم در طول یکصد سال گذشته بر سرمان آمده ناشی از همین برخوردهای احساسی و عدم عقلانیت در بزنگاههای تاریخی است.امروز هم متاسفانه به یکی از همان مقاطع حساس رسیدیم .شرایط داخلی میهمنمان هر روز بدتر می شود هر روز زیر تیغ تهدیدات جدید خارجی قرار می گیریم و هنوز هم احتمال حمله ی نظامی به وجود دارد ,خطر فروپاشی و تجزیه از جانب گروههای داخلی با حمایت بیگانگان ,کشور را تهدید می کند و به طور کلی در یکی از بدترین دوران تاریخی خودمان هستیم.
چه کسی خسارت شیشه ی همسایه ها را می پردازد؟
مانند همه ی خبرهای بدی که جزیی لاینفک از زندگیمان شده; خبرها و نامهایی که تاثیرش تنها چند ثانیه ی گذرا بر ذهنمان می ماند, خبر دستگیری دوست و همرزم میهن پرستم ابوالفضل عابدینی برای چندمین بار در سال گذشته از ایران رسید; انگار دستگیری ,اعدام ,مرگ, تجاوز, شکنجه و بدبختی ملت ایران زایده ی سرنوشت محتوم ایشان است و دنیا کماکان سیر طبیعی خود را طی می کند.
خبر دستگیری عابدینی هم مانند دیگر خبرها آمد اما اینبار برای من آهنگی تازه داشت , ابوالفضل , جوان بیست و هشت ساله ی پان ایرانیست همان روزنامه نگاری که ترجیح داد از بیچارگی هم میهنش بگوید و از ناداری خود نگفت او که قصه ی درد کارگران نیشکر هفت تپه را برای جهان بازگو کرد سرگذشت مردانی که پس از چند ماه عدم پرداخت دستمزد باید شرمنده ی زن و فرزند خود باشند همو را به همراه مادر , برادر و زن برادرش چند ساعت کتک زدند و دست آخر بازداشت کردند ظاهرا پنجاه تنی که برای بازداشت این یک تن آمده بودن علاوه بر شکستن لوازم دو اطاقی که منزل آنها است, شیشه ها و اسباب خانه های مجاور را هم شکستند.
روی سخنم در این نوشته با برادران ارزشی است , هان ای برادر ارزشی , بسیجی , سپاهی , دلاور! تو که در راه خدا با ما ملت کافر ستیز می کنی تو که سرباز گمنام امام زمانی , تو که توطئه ی صهیونیزم و امپریالیزم غرب را بهتر از هرکس می فهمی و ابزار جنگ نرم را می شناسی , تو که مانند کارگران نیشکر هفت تپه شرمنده ی زن و بچه ات نیستی و فیش حقوقت را هفته به هفته می پردازند تو که فحش ناموس به هموطن لغلغه ی زبانت شده و آنقدر باغیرتی که اگر می خواهی یک تن را دستگیر کنی لابد برای تفریح خواهر و مادرش را هم کتک می زنی دیگر چرا اسباب خانه ی همسایه ها را شکستی؟
ابوالفضل مانند بیشتر هموطنانش دلی بزرگ دارد و جیفه ای از دنیا ندارد, تمام این هفته را با خود فکر می کردم چه کسی قرار است خسارت شیشه ی همسایه ها را بپردازد.