קראתי לאחרונה כמה דברים: האם עלינו להתנגד להמשך כליאתו הבלתי חוקית של מוסוי? האם אנחנו, אלה שלא ראו שום דבר זהב בחומייני ובתקופתו, קבוצה שאינה מאמינה בעקרונותיה ובתכונותיה של השיטה האסלאמית ואינה הוזה לרפורמותיה, מחויבים להגן על זכויותיהם של המנהיגים הרפורמיסטיים? כשהנחש מוטל — אדם שאומר שהוא מאמין בעיקרון של המערכת — המעצר הופך לבלתי חוקי ובהתנהגות לא הגיונית להזמין את אכבר האשמי למועמדותו של מושא שביתת הרעב — התירוץ האחרון לאסיר חסר הגנה להשיג את זכויותיו הבסיסיות ביותר במחיר חייו. — האם עלינו להתנגד למאסר הבלתי חוקי הזה או להתבדח עבורו בשיתוף עם המערכת האסלאמית ולשלוח אותו לבלטרין לטובתו?
תג: חסין רונאגי מאלכי
העיתונאי הישראלי צריך שאבולפזל עאבדיני וחסין רונאג'י ישוחררו
چند هفته پیش، یک خبرنگار اسراییلی از جواد ظریف درباره وضعیت مجید توکلی، زندانی جنبش دانشجویی، پرسید که او در پاسخ گفت اصلا توکلی را نمی شناسد. عدم آشنایی آقای وزیر با توکلی موجی از واکنشهای اعتراضی وبلاگنویسان را دربر داشت؛ تا جایی که ظریف مجبور شد موضوع را تماما انکار کند.
تبعید ابوالفضل عابدینی و شکنجه ستار بهشتی؛ ابوالفضل را از یاد نبریم
ابوالفضل عابدینی روزنامه نگار و عضو حزب پان ایرانیست است، که به جرم تبلیغ علیه نظام، به گذرندان دوازده سال زندان محکوم شد. اوایل او را در زندان اهواز نگهداری می کردند. در آن دوره چندین بار توسط مسئولین زندان و زندانیان تجزیه طلب عرب مورد ضرب و جرح قرار گرفت؛ تا اینکه با تلاشهای بسیار در سال 89 به زندان اوین در تهران منتقل شد.
سال گذشته اتفاقی در بند 350 اوین رخ داد که زندگی برخی زندانیان سیاسی آن بند و از جمله ابوالفضل عابدینی هم تحت الشعاع قرار گرفت. ماجرا مربوط به مرگ یک وبلاگنویس جوان از قشر زحمتکش جامعه — مانند خود ابوالفضل — است که توسط مسئولین زندان شکنجه شد و پس از آزار و اذیت فراوان او را کشتند. نام این وبلاگنویس ستار بهشتی بود و بجز وبلاگنویسی و ابراز عقایدش جرم دیگری نداشت. بهشتی شکنجه شد و زیر شکنجه رفت. بر خلاف پیشبینی قاتلین، جامعه واکنش شدیدی به این یک مورد نشان داد؛ و اگرچه در جمهوری اسلامی چیزی به نام آبرو وجود ندارد؛ قتل ستار بهشتی نهایتا به ضرر نظام تمام شد.