آمازونها قبیله‌ ای‌ از زنان‌ جنگجو بودند که‌ هیچ‌ مردی‌ …

دیدگاه فرستاده شده در داستان کشته شدن کورش بزرگ و تومروس ,ملکه ی قلابی پان ترک ها نویسنده: hossein rasoli.

آمازونها قبیله‌ ای‌ از زنان‌ جنگجو بودند که‌ هیچ‌ مردی‌ را ـ به‌ غیر از زمانهای‌ ویژه‌ ـ به‌ قبیله‌ راه‌ نداده‌ و برای‌ خود ملکه‌ ای‌ جنگجو داشتند که‌ قدرت‌ سیاسی‌ نظامی‌ قبیله‌ را در اختیار داشت‌ . آنها روزگار طولانی‌ در آذربایجان‌ سکونت‌ داشته‌ و برای‌ خود حکومتی‌ به‌ پایتختی‌ شهر بردع‌ داشتند .
آمازون‌ لفظی‌ یونانی‌ و متشکل‌ از دو بخش‌ «آ» و «مازون‌» است‌ . «مازون‌» یعنی‌ «پستان‌» و «آ» حرف‌ نفی‌ در زبان‌ یونانی‌ است‌ و معنی‌ آن‌ «بی‌ پستانها» می‌ شود چه‌ زنان‌ آمازون‌ برای‌ اینکه‌ بتوانند بهتر شمشیر زنی‌ و تیراندازی‌ نمایند یکی‌ از پستانهایشان‌ را می‌بریدند و یکی‌ دیگر را برای‌ شیر دادن‌ نگه‌ می‌ داشتند . اکثر نویسندگان‌ معتقدند که‌ آنها پستان‌ سمت‌ راست‌ را می‌ بریدند ولی‌ فردوسی‌ در شاهنامه‌ معتقد است‌ که‌ آنها پستان‌ سمت‌ چپ‌ را می‌ بریدند . او در این‌ مورد می‌ نویسد :
سوی‌ چپ‌ بکردار جوینده‌ مرد که‌ جوشن‌ بپوشد بروز نبرد
سوی‌ راست‌ پستان‌ بسان‌ زنان‌ بسان‌ یکی‌ نار بر پرنیان‌
زنان‌ آمازون‌ دارای‌ جامعه‌ بی‌ طبقه‌ بوده‌ و همه‌ با هم‌ برابر بودند و کسی‌ را بر کسی‌ برتری‌ کلی‌ نبود . آنها همگی‌ با هم‌ برای‌ پیشبرد اهداف‌ قبیله‌ کار و کوشش‌ می‌ کردند و همگی‌ در سود و زیان‌ امورات‌ قبیله‌ شریک‌ بودند .
«حمدالله‌ مستوفی‌» در کتاب‌ «نزهة‌ القلوب‌» در مورد زنان‌ آمازون‌ می‌ نویسد :
«هر کاری‌ که‌ جهت‌ نظام‌ امور دنیوی‌ ، مرد آنرا باید کرد از فلاحت‌ و صناعت‌ و. غیره‌ آن‌ ، آنجا همه‌ زنان‌ کنند و هر چیزشان‌ که‌ حاصل‌ شود همه‌ را با هم‌ شرکت‌ بود و بزرگی‌ و کوچکی‌ و نزاع‌ جهت‌ سود و زیان‌ در میان‌ ایشان‌ نیست‌ و زیادت‌ جویی‌ و تنعم‌ طلبی‌ و زینت‌ خواهی‌ و ذله‌ بندی‌ به‌ معتقد ایشان‌ حرام‌ است‌ الحق‌ خوش‌ مذهبی‌ و روشی‌ دارند و جنین‌ زنان‌ را بر بسیار مردم‌ ترجیح‌ و تفضیل‌ است‌»
زنان‌ آمازون‌ دارای‌ ملکه‌ های‌ مشهور از جمله‌ ملکه‌ هیپولیته‌ ، ملکه‌ میرنیا ، ملکه‌ پانتزیله‌ ، ملکه‌ اسپاترا ، ملکه‌ تومروس‌ و ملکه‌ تالس‌ تریس‌ بودند . ملکه‌ اسپاترا همسر آمرکس‌ حکمران‌ ترکان‌ سکائی‌ آذربایجان‌ بود که‌ در کشمکش‌ دائمی‌ با کورش‌ کبیر بسر می‌بردند! چون‌ کوروش‌ همواره‌ سعی‌ می‌ کرد تا بزور شمشیر و نیزه‌ به‌ متصرفات‌ خود بیافزاید .
در جنگی‌ که‌ آمرگس‌ با کورش‌ کبیر کرد علیرغم‌ دلاوریهایش‌ شکست‌ خورد و اسیر گردید . کوروش‌ به‌ ملکه‌ اسپاترا پیغام‌ داد که‌ با اسیر شدن‌ شوهرش‌ بهتر است‌ که‌ بدون‌ مقاومت‌ تسلیم‌ شود ولی‌ ملکه‌ اسپاترا به‌ همراه‌ دویست‌ هزار از زنان‌ آمازون‌ و سیصد هزار از ترکان‌ سکائی‌ به‌ مقابله‌ کوروش‌ شتافت‌ و در طی‌ جنگی‌ سهمگین‌ کوروش‌ پادشاه‌ ایران‌ را شکست‌ سختی‌ داده‌ و او را اسیر نمود . چون‌ پادشاه‌ هر کدام‌ از طرفین‌ مخاصه‌ در دست‌ دیگری‌ اسیر بود لذا قرار بر مبادله‌ اسرا گردید و کوروش‌ کبیر با آمرگس‌ سکائی‌ مبادله‌ شد .
دنباله‌ این‌ مناقشات‌ به‌ زمان‌ حکمداری‌ ملکه‌ تومروس‌ کشیده‌ و عاقبت‌ جنگ‌ بزرگی‌ دوباره‌ میان‌ کوروش‌ کبیر و ملکه‌ آمازونها که‌ رهبری‌ سکائیان‌ را نیز در دست‌ داشت‌ در گرفت‌ .
در جنگ‌ اول‌ ، کوروش‌ کبیر به‌ حیله‌ پسر ملکه‌ تومروس‌ را که‌ فرمانده‌ ترکان‌ سکائی‌ بود گرفتار کرد و کشت‌ و این‌ مسئله‌ موجب‌ خشم‌ ملکه‌ تومروس‌ گردید .
ملکه‌ تومروس‌ که‌ ـ بروایتی‌ دختر افراسیاب‌ و بروایتی‌ از نوادگان‌ او بود – در رأس‌ یک‌ ارتش‌ بزرگ‌ سکائی‌ – آمازونی‌ به‌ مقابله‌ کوروش‌ کبیر شتافت‌ و طی‌ جنگی‌ مخوف‌ سپاهیان‌ کوروش‌ را تار و مار و خود او را اسیر کرد . به‌ دستور ملکه‌ سر کوروش‌ را در طشتی‌ بریده‌ و آنرا در میان‌ طشت‌ خون‌ انداختند و ملکه‌ تومروس‌ خطاب‌ به‌ سر بریدة‌ کوروش‌ کبیر !گفت‌ :
«در زندگی‌ از خون‌ خوردن‌ سیر نشدی‌ اکنون‌ ] از خون‌ خود [ بنوش‌ تا سیر شوی‌»
اکثر شعرا و نویسندگان‌ آذربایجان‌ از این‌ ملکه‌ آمازونی‌ آذربایجان‌ در اثرهای‌ خود بانام‌
احترام‌ آمیز «آنام‌ تومروس‌» (مادرم‌ تومروس‌) با عزت‌ و حرمت‌ فوق‌ العاده‌ یاد می‌ کنند و او را از ملکه‌ های‌ نمونه‌ آذربایجان‌ می‌ شمرند .
از دیگر ملکه‌ های‌ جنجالی‌ آمازونها ملکه‌ تالس‌تریس‌ یا ملکه‌ نوشابه‌ بود که‌ ملاقات‌ او را با اسکندرکبیر را مورخین‌ ثبت‌ کرده‌اند زنان‌ آمازون‌ گویا در اطراف‌ رودخانه‌ های‌ کر و ارس‌ زندگی‌ می‌ کردند چه‌ مرحوم‌ تربیت‌ در شرح‌ حال‌ قطران‌ به‌ مناسبتی‌ به‌ همین‌ مسئله‌ اشاره‌ کرده‌ و بصراحت‌ می‌ نویسد:
«کرزن‌ و کرکر عبارت‌ از دو ملتی‌ است‌ که‌ یکی‌ از آنها جوزن‌ ، کرزوان‌ یا کرمیان‌ میباشد که‌ فعلا” موجود هستند و دیگری‌ ملتی‌ بودند که‌ سرا شیب‌ سلسله‌ جبال‌ قفقاز از رود کر تا ارس‌ ] در جمهوری‌ آذربایجان‌ [ جایگیر شده‌ و با آمازونها هم‌ حدود و معاشر بودند »
فردوسی‌ پایتخت‌ زنان‌ آمازون‌ را بنام‌ «هروم‌»
می‌ خواند که‌ اسم‌ قدیمی‌ «بردع‌» از شهرهای‌ آذربایجان‌ بود او در سفر اسکندر به‌ شهر زنان‌ و نوشتن‌ نامه‌ به‌ ملکه‌ آنجا می‌ نویسد :
هی‌ رفت‌ با نامداران‌ روم‌ بدان‌ شارسانی‌ که‌ خوانی‌ هروم‌
بفرمود تا فیلسوفی‌ ز روم‌ برد نامه‌ نزدیک‌ شهر هروم‌
نظامی‌ گنجوی‌ شاعر بزرگ‌ آذربایجان‌ در مورد نام‌ قدیمی‌ و نام‌ جدید شهر زنان‌ در اسکندرنامه‌ خود چنین‌ توضیح‌ می‌ دهد :
هرومش‌ لقب‌ بود ز آغاز کار کنون‌ بردعه‌ اش‌ خواند آموزگار
َمقدسی‌ تاریخ‌ و جغرافیا نویس‌ بزرگ‌ مسلمان‌ از شهر بردعه‌ بنعوان‌ «بغداد آذربایجان‌» در دورة‌ خود یاد می‌ کند . ملاقات‌ ملکه‌ تالس‌ تریس‌ یا نوشابه‌ با اسکندر کبیر از مباحثه‌ انگیزترین‌ بخشهای‌ اسکندر نامه‌ هاست‌ و بالاتفاق‌ تمام‌ سرایندگان‌ و نویسندگان‌ بر پاکدامنی‌ و عفت‌ و عدالتخواهی‌ و آگاهی‌ به‌ رموز سیاست‌ جهانی‌ این‌ زنان‌ اشارات‌ مختلف‌ دارند .
اسکندرکبیر که‌ خود بعنوان‌ سفیر به‌ همراه‌ نامه‌ و پیغامی‌ از طرف‌ خود با لباس‌ مبدل‌ برای‌ وادار کردن‌ ملکه‌ تالس‌ تریس‌ به‌ پیش‌ او رفته‌ بود از طرف‌ ملکه‌ آمازونهای‌ آذربایجان‌ مورد شناسایی‌ قرار گرفته‌ و وقتی‌ مورد انکار واقع‌ می‌شود ملکه‌ آمازونها با نشان‌ دادن‌ تصویر حکمرانان‌ جهان‌ از جمله‌ تصویر خود اسکندر به‌ او می‌ گوید که‌ تو اسکندری‌ نه‌ سفیر اسکندر و اضافه‌ می‌ کند:
مرا خواندی‌ و خود بدام‌ آمدی‌ نظر پخته‌تر کن‌ که‌ خام‌ آمدی‌
در خاتمه‌ اینجانب‌ نظریات‌ خود را در مورد محل‌ جغرافیایی‌ زندگی‌ زنان‌ آمازون‌ با توجه‌ به‌ منابعی‌ که‌ در اختیار دارم‌ بدین‌ طریق‌ می‌توانم‌ فورموله‌ کنم‌ : مسکن‌ اولیه‌ زنان‌ آمازون‌ بر طبق‌ شواهد تاریخی‌ مورخین‌ یونان‌ باید کرانه‌ های‌ دریای‌ اژه‌ بویژه‌ شهر ازمیر ترکیه‌ باشد که‌ بتدریج‌ به‌ طرف‌ دریای‌ سیاه‌ در شمال‌ ترکیه‌ « برابر آخر حد روم‌ از ناحیت‌ شمال‌» کشیده‌ شده‌ و در اطراف‌ جلگه‌ های‌ دانوب‌ و مخصوصا” دامنه‌ های‌ قفقاز ساکن‌ شدند . زنان‌ آمازون‌ در سالهای‌ بعد از شمال‌ دامنه‌ های‌ قفقاز به‌ طرف‌ جنوب‌ سرازیر شده‌ «در سراشیب‌ سلسله‌ جبال‌ قفقاز از رود کر تا ارس‌ » جایگیر شده‌ و در آنجا حکومت‌ مستقلی‌ به‌ پایتختی‌ شهر «بردعه‌» در آذربایجان‌ تشکیل‌ می‌ دهند
زنان‌ آمازون‌ در ادامه‌ مهاجرت‌ تاریخی‌ خود وارد ترکستان‌ چین‌ به‌ مسافت‌ پانزده‌ روز از شهر سمرقند شده‌ و در آنجا شعبه‌ای‌ از طریق‌ بزرگراه‌ قره‌ قورم‌ وارد پاکستان‌ و هندوستان‌ و مالزی‌ و فیلیپین‌ شده‌ و شعبه‌ای‌ به‌ طرف‌ چین‌ و کره‌ و ژاپن‌ و سیبری‌ ادامه‌ مسیر می‌ دهند آمازونها بعد از سکونت‌ متوالی‌ در مناطق‌ ترک‌ نشین‌ سیبری‌ از طریق‌ تنگه‌ برینگ‌ از آسیا خارج‌ شده‌ و به‌ آلاسکا در آمریکا وارد و در نهایت‌ در محل‌ فعلی‌ خود در اطراف‌ رودخانه‌ آمازون‌ در میان‌ جنگل‌های‌ صعب‌العبور آمازون‌ سکونت‌ اختیار می‌ کنند .
بدین‌ ترتیب‌ قومی‌ از زنان‌ قهرمان‌ که‌ روزی‌ آسیا و افریقا و اروپا را با جنگهای‌ خود به‌ لرزه‌ در آورده‌ و جنگهای‌ مشهوری‌ به‌ راه‌ انداخته‌ بودند وارد آمریکا گردیده‌ و در میان‌ جنگلهای‌ مخوف‌ برزیل‌ ساکن‌ می‌ شوند .
امید است‌ تحقیقات‌ محققین‌ دیگر پرده‌ از رازهای‌ دیگری‌ از اسرار زندگی‌ این‌ زنان‌ قهرمان‌ آذربایجان‌ بردارد

hossein rasoli
تومروس نام زنی است که ۵۵۰ سال پیش از میلاد عیسی مسیح (ع)ملکه آذربایجان بود . کوروش خون ریز که قصد تصرف آذربایجان را داشت با نیرنگ و دسیسه پسر تومروس را کشت . تومروس نیز در جنگ با پادشاه پارسیان پس از کشته شدن کوروش در میدان جنگ جسدش را توسط سگی که بر روی جنازه اش پرسه کنان پارس می کرد یافته و سر او را در ظرفی پر از خون بدنش فرو برده و گفت :” ای خون ریز! سیراب بنوش خونت را ” به روایت تاریخ تومروس را در گورستانی که در سمت شرقی ” گؤی مچید ” تبریز قرار دارد و نام شهر تبریز نیز به پاس این ملکه شجاع از تومروس (تیمریس ــ تیبریز ــ تبریز) گرفته شده است. اسکلت یک زن در تبریز کشف شد! اسکلت یک زن جنگجو در گورستان تاریخی مسجد کبود (گؤی مچید ــ گورستان تومروس) شهر تبریز کشف شد .به گفته دکتر علیرضا هژبری نوبری این اسکلت با انجام آزمایشهای تعین جنسیت “دی.ان.آ”شناسایی شد .این زن جزو زنان استثنایی زمان خود بوده و احتمالا از طبقه اجتماعی بالایی برخوردار بوده است. دیگر شواهد به دست آمده از این گور نشان می دهد این زن اندام تنومندی داشته و احتمالا در میان جنگجویان زمان خود از جایگاه ویژه ای بر خوردار بوده است. زیرا وی را به شکل بسیار شایسته ای همراه با شمشیرش که بسیار هم بزرگ است دفن کرده اند. روزنامه ایران.۱۵ آذر ۱۳۸۳ بو کارت پوستالی بیلمیره م کیم اشلییب امما هر حالدا تبریز سسی اوز تشککورلئغئنی بیلدیریر.

پیوند کوتاه به این نوشته:

بازخوری ثبت نشده به آمازونها قبیله‌ ای‌ از زنان‌ جنگجو بودند که‌ هیچ‌ مردی‌ …

  • ARAZ گفت:

    پاسخ:
    خوب جمهوری اسلامی از گرده ی شما سواری می گیرد ایراد ندارد طبیعتتان همین است
    _______________________________________________________________________________

    استقلال آزادي جمهوري آذربايجان جنوبي
    پيام سکوت ملت آذربايجان :آذربايجان در امور داخلي ايران دخالت نميکند.

    بعد از حوادث خونبار مربوط به خلق مسلمان در سال 1359درآذربايجان،وجانباختن تعداد کثيري از مردم آذربايجان در آن حادثه تاريخي،که در نهايت به عقب نشيني توام با اعتراف به اشتباه از سوي رهبريت حرکت خلق مسلمان در آذربايجان يعني آيت الله شريعت مداري که علاوه بر مرجعيت بعنوان مردي از داخل نظام که لقب جانشين خميني را هم يدک ميکشيد،وميتوان گفت که از حيث وابستگان نظام اولين کسي بود که وقتي علم مخالفت با توتاليترهاي مذهبي به رهبريت خميني،را برافراشت ،با اولين حمله متقابل از سوي رژيم،مردم را تنها گذاشته وبراي نجات جان خود، شروع به چانه زني نموده ونهايتا تن به اعتراف و توبه داد.مردم آذربايجان با چنين تجربه اي که نشان ميدهد تغيير نظام با تکيه به وابستگان ناراضي حاکميت وکساني که از درون حاکميت ميآيند امکان پذير نيست ، تجربه تلخ وخونبار ديگري را در سال 1385 از سر گذراند ،تجربه اي که در آن ، اعتراض مدني ملت مظلوم آذربايجان به سالها توهين وتحقير از سوي رسانه هاي همواره وابسته به شوونيستها ، در ميان سکوت موذيانه وعمدي مدعيان حقوق بشر ! ودر ميان بهت وحيرت،در کوجه ها وخيابانهاي شهرهاي آذربايجان،توسط رژيم بخاک و خون کشيده شد.همانهايي که مدام آذربايجان را سر ،سبز وطن ميناميدند،و به جانفشانيها وفداکاريهاي بينظير آذربايجانيها در راه بقول آنان ايران! اعتراف و اذعان داشتند،بناگهان زبان در کام فرو بردند،وچشمها بستند،تا اين بقول آنها سر،سبز وطن!سرخ شود.تو گويي آذربايجان وآذربايجاني سرباز بي مزد ومواجب ايران است وفقط در روزهاي دشوار ايران بکار ميآيد وبعد از آن ديگر هيچ! در واقع آذربايجان در خرداد 1385 از ايران جدا شد.اما مسبب اين جدايي آذربايجاني نبود بلکه کساني بودند که چشم بر جنايت رژيم در آن سال در آذربايجان بستند.نميشود آنگاه که ايران به سرباز جنگجوي غيور نياز دارد ،آذربايجاني ، هموطن غيور ،براي ايراني عنوان شود وبعد از کارزار ،سوسک شود وله شدن سزايش، يکي براي ما تعريف کندفاصله هموطن غيور تا سوسک از کجاست تا بکجا؟.آري درست ميخوانيد، آذربايجان در خرداد 1385 از ايران جدا شد. اماآذربايجان از اين جدايي شرمگين نيست وبا سري بلند به تاريخ جواب خواهد داد، چه:آنکه آذربايجان را از ايران جدا کرد آذربايجاني نبود،بلکه کساني بودند که آذربايجاني را گارگر فصلي ايران قلمداد ميکردند.با احترام به جنبش سبز ايران ،ودر پاسخ به گلايه هاي اين جنبش نسبت به نپيوستن ملّت آذربايجان به اين جنبش بايد خاطر نشان کنم باتوجه به اينکه سالهاست اين ملت را از خود جدا کرده ايد (جز در مواقع دشوار که نياز به غيرت آذربايجان ،پيدا ميکنيد) وچون فرزند خوانده ايران به وي نگريسته ودرد ورنج آنها را مربوط به خودشان دانسته وچشم بر مظالم رفته بر آنان ميبنديد،چنين انتظاري (پيوستن ملت آذربايجان به جنبش سبز)غير معقول مينمايد.که چرا وقتي شما امور مربوط به آذربايجان را به خودمربوط ندانسته ونميدانيد ،در شگفتم ،که چگونه پيام ملت آذربايجان را تابحال دريافت نکرده ايد؟پيام سکوت ملت آذربايجان به شما اين است :آذربايجان در امور داخلي ايران دخالت نميکند.
    استقلال آزادي جمهوري آذربايجان جنوبي

    نمایش  
    • آنتی تجزی طلب گفت:

      آکراد متوهم
      امروزه تصور میشود که شمال عراق و شمال سوریه و جنوب شرق آناتولی از دیرباز تاریخ کرد نشین بوده و اکراد پابه پای اقوام آسوری و سریانی و ارمنی و بابلی و سومری در بین النهرین و آناتولی و سوریه حضور داشته اند.حتی برای تثبیت این توهم عده ای از پانکردها الفبای کردی پیش از اسلام را جعل و ارائه داده اند جلب است که زبانهای پارسی و پهلوی و مادی و هخامنشی که قرنها زبان رسمی خاورمیانه بوده اند هرگزالفبای مستقلی نداشتند و از زبانهای بین النهرین و سریانی و عربی الفبای میخی و سریانی و عربی را به قرض گرفته اند حال این الفبای کهن کردی از کجا سر برآورد جای شگفتی و در عین حال اسباب خنده است.
      واقعیت این است که اکراد در اصل سکنه زاگرس بوده اند مانند الوار و لک و بختیاری و….. و با شروع فتوحات سلاجقه ترک در آناتولی( دولت روم شرقی) پای کردها به آناتولی شرقی باز شد در این هنگام کردها بعنوان مزدور در واحد های سلاجقه خدمت میکردند و بتدریج بر نیمه شرقی آناتولی که ارمنی نشین بود غلبه کرده و مهاجرت اکراد و نیز اتراک به داخل آناتولی قوت گرفت البته فتوحات اتراک سلاجقه و عثمانی به غرب آناتولی هم سرایت کرده که در آن هنگام یونانی نشین بود ودر یک هزار سال اخیر این روند ترکسازی و کردسازی در شرق و غرب آناتولی ادامه یافت تا اینکه در پایان جنگ دوم جهانی و زوال دولت عثمانی اکراد حمیدیه( تابع سلطان عبدالحمید) با اوامر ناسیونالیستهای ترک کمیته باصطلاح اتحاد و ترقی برای همیشه ارامنه را از شرق آناتولی پاکسازی کرده و صاحب اراضی و مایملک آنها شدند و در غرب آناتولی هم با کوچ اجباری ۵ میلیون یونانی به خاک اصلی یونان غرب آناتولی هم یک دست ترک نشین شد.
      در شمال عراق و شمال شرق سوریه حضور کردها به عصر هلاکو بر میگردد و تا آن موقع شهرهای عمدتا کرد نشین امروز مانند اربیل و کرکوک و دهوک وحکاری و قامشلو و حسکه و…. نه کرد نشین بلکه آسوری نشن بوده و نام آسوری این شهرها همگی دلالت بر این مطلب دارد لکن با حمله هلاکو بداخل حوزه خلافت عباسی با تحریک خواجه نصیر الدین طوسی اکراد در معیت مغولان شروع به فتح و تخریب و کشتار در مناطق مزبور زده و به تدریج این مناطق با طوایف کوچنده و جنگجویان کرد و ترکمن مجددا مسکونی گردید. پس وواقعیت این است که شمال عراق و سوریه و جنوب شرق آناتولی (ترکیه) در اصل ملک آسوری ها و سریانی ها و ارامنه بوده ودر کمتر از ۹۰۰ سال اخیر به تدریج به دست اکراد افتاده و حال اکراد از ارامنه و آسوری ها و سریانی ها بعنوان مسیحیان کرد تبار!!!!!! یاد میکنند. ودر این زمینه چیزی از پانترکها کم ندارندبا این تفاوت که پانکردها بشدت مورد حمایت مادی و معنوی از امپریالیزم و رسانه های غربی بوده و برای اهداف آتی یعنی نا امن کردن و تضعیف و تجزیه خاورمیانه برگزیده شده اند.

      نمایش  
    • کریم ناصری گفت:

      من یک مرندی هستم وهمه همشهریانم وهم استانیهایم همه وهمه قویااعتقادداریم که روزی جمهوری آذربایجان جعلی که زمانی به زورتوسط روسهای حرامزاده ازایران جداشد،دوباره به مام میهن یعنی ایران عزیزخواهدپیوست واین عو عوی اقلیت بسیاربسیارناچیزو حقیر بنام پانترک هم بزودی تمام خواهدشد.اینهاهنوزنمیدانندکه چند نفرسران جمهوری جعلی آذربایجان مزدوران اردوغان بیسواد و عقده ای هستند وسودی برای این پان تجزیه طلبان ندارند.همه30میلیون آذری های هموطنم بلی سربازهستندولی سرباز مادرمان ایران واز ذره ذره خاکمان دفاع کرده ومشتی عناصر تجزیه طلب که ازباسن پدرشان اردوغان
      خارج شده اند رابه سزای خیانتشان بزودی خواهندرساند.زنده بادایران بزرگ وآذریهای شریف و خوار و زبون باد سران جمهوری جعلی آذربایجان و سران متعفن ترکیه جعلی،که اگر بخواهیم به مرزهای تاریخی برگردیم،ترکیه هم بایدبه مام وطن یعنی ایران بزرگ برگردد.

      نمایش  
  • کریم ناصری گفت:

    من یک مرندی هستم وهمه همشهریانم وهم استانیهایم همه وهمه قویااعتقادداریم که روزی جمهوری آذربایجان جعلی که زمانی به زورتوسط روسهای حرامزاده ازایران جداشد،دوباره به مام میهن یعنی ایران عزیزخواهدپیوست واین عو عوی اقلیت بسیاربسیارناچیزو حقیر بنام پانترک هم بزودی تمام خواهدشد.اینهاهنوزنمیدانندکه چند نفرسران جمهوری جعلی آذربایجان مزدوران اردوغان بیسواد و عقده ای هستند وسودی برای این پان تجزیه طلبان ندارند.همه30میلیون آذری های هموطنم بلی سربازهستندولی سرباز مادرمان ایران واز ذره ذره خاکمان دفاع کرده ومشتی عناصر تجزیه طلب که ازباسن پدرشان اردوغان
    خارج شده اند رابه سزای خیانتشان بزودی خواهندرساند.زنده بادایران بزرگ وآذریهای شریف و خوار و زبون باد سران جمهوری جعلی آذربایجان و سران متعفن ترکیه جعلی،که اگر بخواهیم به مرزهای تاریخی برگردیم،ترکیه هم بایدبه مام وطن یعنی ایران بزرگ برگردد.

    نمایش  
    • ناشناس گفت:

      یاشاسین مرندی با غیرت

      نمایش  
    • ناشناس گفت:

      هنوز یک عده از همشهریهای ما در خواب غفلت هستند نمیدونند اررررردوغان خواب دیده براشون همونطور که ایلهام علیف غلام حلقه به گوش خود کرده. اما کور خوندن
      زنده باد ایران و ایرانی
      همه دوره موشهای پان حضور داشتند اما جرات ندارند
      در اصل پان تورک یا پان کورد همه اینها باید شجرشونو ببینند احتمالا یک جا تخم ترکه شون ایراد داره

      نمایش  
  • WWW.FARDA.US © 2008-2015, Project by Farda.us Hosted by Farda.us | All Images and Objects are the property of their Respective Owners