دیدگاه فرستاده شده در سند تجزیه طلبی انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان (آداپ) و فاخته زمانی نویسنده: aynaz.
در روزهای اخیر با اوج تبلیغات ضد حقوق بشری مطبوعات جمهوری اسلامی ایران علیه فعالین و نهادهای حقوق بشری آذربایجانی، خانم فاخته زمانی مسئول انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان ( آداپ ) نیزاز این امر مستثنی نشده و مورد حمله تبلیغاتی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی وابسته به رژیم گشته است.
نشریه روزانه(داخلی) – خبر و تحلیل – وابسته به معاونت سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی ودجا (وزارت دفاع جمهوری اسلامی ایران) در شماره 166- شنبه پانزدهم آبانماه سال 89 همسو با روزنامه جمهوری اسلامی منتشره روز جاری البته با ذکر نام وی به تفاوت از روزنامه جمهوری اسلامی با قلمی کینه توزانه، با درج خبری فعالیتهای خانم فاخته زمانی فعال حقوق بشر آذربایجانی را فعالیت علیه تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران و انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان را محفل افراطی پان تورکیستی نام برد.
………………………..
متن خبر مذکور:
فعالیتهای پان تورکیستهای ضد ایرانی
هم زمان با گرم شدن روابط تهران-آنکارا، محافل افراطی پان تورکیسم فعالیت خود را علیه تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران شدت بخشیده اند. یکی از این محافل را در ترکیه خانمی به نام «فاخته زمانی» برعهده دارد.
…………………………………….
خانم فاخته زمانی از فعالین پر تلاش مدنی آذربایجانی و از مدافعان سر سخت حقوق بشر است که هم اکنون مقیم کشور کانادا بوده و مسئولیت ریاست انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی را بر عهده دارد، خانم زمانی سالهاست که با پشتکاری ستودنی در دفاع از زبان، فرهنگ، تاریخ و هویت آذربایجانی تلاش نموده و به دفعات بسیار با مقامات عالی رتبه بسیاری از کشورها، سازمانهای حقوق بشری، سازمان ملل و… در جهت آگاه سازی سازمانهای جهانی از نقض حقوق انسانی آذربایجانیها در ایران و در راستای احقاق حقوق ملی و مدنی آذربایجانیها گام برداشته است. و نیز خانم زمانی مصاحبه های بسیاری هم با رسانه های گروهی جهانی در انعکاس اخبار زندانیان سیاسی آذربایجانی انجام داده است.
همچنین خانم زمانی در دفاع از حقوق آذربایجانیها سابقه ایراد سخنرانی در کنگره آمریکا، پارلمان کانادا، پارلمان ایتالیا، اجلاس ضد نژاد پرستی سازمان ملل، اجلاس دوربان 2، اجلاس بررسی وضعیت ائتنیکهای غیر فارس دانشگاه لندن، کمیسیون عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد و… را در کارنامه درخشان حقوق بشری خود دارد.
مرگ بر ایرانو ایرانی …
aynaz همینطور نوشت:
سند تجزیه طلبی انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان (آداپ) و فاخته زمانی
نه
اخه میدونین مشکل کجاش ؟؟؟
مشکل اینجاس که شما سگ هستین ولی وفادار نیستین
اگه وفادار بودین شاید میتونستیم تحملتون بکنیم
نهایتش روزی دوتا استخون بیشتر مینداختیم جلوتون تا عوعو نکنین
اما افسوس که وفادار هم نیستین
در ضمن ما وطن فروش نیستیم
تازه میخوایم وطنمونو بدست بیاریم
سند تجزیه طلبی انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان (آداپ) و فاخته زمانی
نخیر احمق جان
درباره ی چی داری حرف میزنی
متن و یه بار دیگه بخون
میبینی جابت بی ربط بود
مرگ بر ایران
واقعا که بی شرف ترین انسان نما هستید شما پاسگا
سند تجزیه طلبی انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان (آداپ) و فاخته زمانی
پان فارسيستهاي پريشان احوال
گذشته از روان پرشي پان فارسيستهايي كه حتي فكر نكردند ادعاي كودكانه شان مثل حباب صابون، دقايقي بيشتر عمر نخواهد كرد و بيشتر از هر كس آبروي نداشته خود را هم به باد خواهند داد، اما چند سالي است كه اصطلاح من در آوردي و بي مسماي “ايران شمالي ” كه در متن ايميل ياد شده نيز از آن استفاده شده در نوشته هاي افراد ساده لوح خيالپرداز، شبيه همين افراد وابسته به گروهكهاي زياده طلب انحصارگرا مورد استفاده قرار مي گيرد
حدود 10 روز پيش يكي از همكاران به دفتر محل كارم آمده با هيجان گفت :
فلاني ، ايميلي به من و به بسياري از دوستان آمده مبني بر اينكه ؛ ” اعتبار صد ساله عهدنامه تركمنچاي كه بين ايران و روسيه بسته شده و قسمتي از آذربايجان به روسيه واگذار شده امسال به پايان مي رسد و قانونا بايد ايران شمالي يعني جمهوري آذربايجان به ايران ملحق شود مگر اينكه دولت كنوني آنرا تمديد كند ” ضمنا خواسته اند اين ايميل به بقيه مردم ايران هم فرستاده شود !
با شنيدن اين جمله ، ياد گفته هاي 15 سال پيش يكي از همسايه هاي پا به سن گذاشته ساده و كم سواد ولي پرمدعاي خودمان افتادم كه ميگفت :
” عهدنامه تركمنچاي كه در زمان فتحعلي شاه بين ايران و شوروي بسته شده بوده و 17 شهر ايران به مدت 99 سال به روسها واگذار شده بود ( بنده خدا روسيه آن زمان را هم شوروي ميگفت و منظورش از قرارداد تركمنچاي ، قرارداد گلستان و تركمنچاي بود ، چرا كه در قرارداد تركمنچاي تمام شهرها و مناطق جمهوري ارمنستان كنوني و قسمت كوچكي از جمهوري آذربايجان مثل نخجوان و مغان به روسيه واگذار گرديد نه 17 شهر ، در قرارداد گلستان و در سال 1813 ميلادي بود كه بيشتر شهرهاي آذربايجان ، گرجستان و داغستان به روسيه واگذار گرديد ) در زمان شاه به پايان مي رسيده ، ولي روزي محمدرضا شاه متوجه مي شود كه يك روز از پايان مدت اين قرارداد 99 ساله گذشته است و وي يك روز بعد از انقضاي قرارداد از مسئولين شوروي خواستار الحاق اين 17 شهر به ايران مي شود ، ولي مسئولين شوروي مي گويند ، ديروز روز پايان مدت اين قرارداد 99 ساله بود و يك روز از زمان پايان قرارداد گذشته و چون شما تا ديروز در اين زمينه هيچگونه درخواستي نكرديد لذا درخواست شما باطل است ” !!
بنده خدا آنچنان به اين گفته اش اعتقاد داشت كه من هر چه ميگفتم ، همسايه محترم ! قرارداد به اين بزرگي ، قرض 10- 20 هزار توماني نيست كه آدم يادش برود و اهميتي هم نداشته باشد ، اگر چنين قراردادي بود حتما چند سال مانده به پايان اين قرارداد ، مطبوعات ، رسانه هاي جمعي و مسئولين مملكتي و مردم هر روز از اين موضوع صحبت مي كردند و راجع به آن بحث ها مي شد !
ضمنا برايش توضيح دادم كه قرارداد تركمنچاي در سال 1828 ميلادي بسته شده و اگر اين قرارداد 99 ساله هم بوده باشد زمان آن در اوايل حكومت رضاخان به پايان مي رسيده نه زمان پسرش محمد رضا !
حتي چندي بعد متن قرارداد را هم پيدا كرده به ايشان نشان دادم و گفتم ببين ، داخل اين قرارداد نه صحبتي از 99 سال شده و نه چيز ديگر ؛ لاكن همسايه پا به سن گذاشته و پر مدعاي ما آنچنان بر اعتقاد خود پايدار و استوار ايستاده بود كه جز فكر خودش هيچ چيز ديگري را قبول نداشت !
حال با گذشت سالها از آن ماجرا و با سوادتر شدن مردم ايران ، بخصوص جوانها هاي كشور و استفاده آنان از اينترنت و ايميل و اين جور امكانات اطلاعاتي ، چطور عده اي پان فارسيست پريشان احوال ، افكار عمومي جوانان كشور را به بازي گرفته و با فرستادن چنين اطلاعات غلط به آنان و خواستار ارسال اين اطلاعات به ديگران توسط كاربران ، احساسات اكثريت كاربران جامعه جوان و كم تجربه را به بازي مي گيرند و مي خواهند از اين آشفته بازار احساسات ، نمدي براي كلاه نژادپرستانه شان تهيه كنند !
شگفتا ، بيشتر دريافت كنندگان اين ايميل ها حتي بخود زحمت 5 دقيقه اي نداده و تاريخ انعقاد قرارداد تركمنچاي را در جستجوگر گوگل هم سرچ نكرده اند تا ببينند از زمان انعقاد اين قرارداد 182 سال ميگذرد نه صد سال ، هرچند كه در اين قرارداد اصلا موضوع 99 و يا صد ساله هم در ميان نبوده است !
گذشته از روان پرشي پان فارسيستهايي كه حتي فكر نكردند ادعاي كودكانه شان مثل حباب صابون، دقايقي بيشتر عمر نخواهد كرد و بيشتر از هر كس آبروي نداشته خود را هم به باد خواهند داد، اما چند سالي است كه اصطلاح من در آوردي و بي مسماي “ايران شمالي ” كه در متن ايميل ياد شده نيز از آن استفاده شده در نوشته هاي افراد ساده لوح خيالپرداز ، شبيه همين فرد و يا افراد وابسته به گروهك هاي زياده طلب انحصارگرا مورد استفاده قرار مي گيرد و اينجور افراد با استناد به عهدنامه تركمنچاي ادعاي ارضي بر كشور مسلمان و شيعه جمهوري آذربايجان مي كنند كه جمهوري اسلامي ايران در همان هفته هاي اول اعلام استقلال اين جمهوري ، آنرا به رسميت شناخته است !
اين ساده لوحان آشفته خيال بي خبر از دنياي مدرن و قوانين آن ، حد اقل خواسته هاي بي منطق و خيالبافانه خودرا مبتني بر مفاد صحيح قرارداد تركمنچاي هم نمي كنند تا شايد بتوانند افكار افرادي ساده لوح از جنس خودرا به طرف خودشان جذب كنند ، آنها خواسته هاي بچگانه خودرا با اتكا به قرارداد تركمنچاي مطرح مي كنند در حالي كه در قرارداد تركمنچاي همه شهرها و اراضي جمهوري ارمنستان كنوني و تنها بخش كوچكي از خاك جمهوري آذربايجان يعني نخجوان و قسمتي از دشت مغان به روسها واگذار گرديد ؛ كه بايد اين اوهام پرستان ، در ادعاي خود ، خواستار الحاق كليه شهرها و مناطق جمهوري ارمنستان و تنها قسمت كوچكي از خاك جمهوري آذربايجان يعني نخجوان و مغان را به ايران بشوند !
از طرف ديگر اگر منظور اين هك شدگان ذهني از ” ايران شمالي ” اشاره به عهدنامه گلستان و تركمنچاي است ،در آنصورت بايد ادعاي ارضي بر كل مناطق جمهوري گرجستان ، ارمنستان ، آذربايجان و جمهوري خودمختار داغستان كه در داخل جمهوري روسيه فدراتيو قرار دارد بكنند ، نه اينكه فقط ادعاي ارضي بر جمهوري آذربايجان داشته باشند !
و اما به نظر مي آيد ساخته شدن واژه بي مسما و خيالپردازانه ايران شمالي در بين پان فارسيستها از زماني قوت گرفت كه آنها از چند سال پيش متوجه شدند كه اصطلاح آذربايجان شمالي و آذربايجان جنوبي در بين نويسندگان ، شعرا و ادباي هر دو آذربايجان به وفور مورد استفاده قرارمي گيرد و اين دو واژه در ادبيات آذربايجانيهاي جنوب و شمال ارس جاي خاصي را بخود اختصاص داده است و تصور كردند اين دو واژه از زمان به استقلال رسيدن جمهوري آذربايجان ساخته شده و احيانا سازندگان آن ،قصد يكي كردن دو آذربايجان و اعلان كشور مستقلي با تركيب آذربايجان جنوبي و شمالي را دارند ،از آنجهت براي اينكه از غافله عقب نمانند به فكر ساختن اصطلاح ايران شمالي و ادعاي ارضي بر جمهوري آذربايجان افتادند كه به قول معروف ، پيش گرفتند تا پس نيفتند !
غافل از اينكه اصطلاح آذربايجان شمالي و جنوبي نه محصول 15 – 20 سال اخير و بعد از مستقل شدن جمهوري آذربايجان ، بلكه اصطلاحي با سابقه حداقل 90 – 100 ساله است كه ريشه در ادبيات هر دو آذربايجان دارد و ربطي هم به استقلال جمهوري آذربايجان ندارد، زيرا در داخل اين دو واژه هيچگونه نظر سياسي و توسعه طلبانه اي مستتر نيست و هيچ فردي از بكار گيرندگان اين دو واژه مثل ذهن معيوب پان فارسيستها خواستار الحاق سرزميني به سرزمين ديگر نيستند، بلكه بخاطر مشتركات زباني ، فرهنگي ، تاريخي ،ديني و مذهبي مردم هر دو آذربايجان و ادبيات مشتركي كه در هردو سوي آذربايجان و به يك زبان توسط شعرا ، نويسندگان ، و هنرمندان آفريده مي شود و توسط مردم هر دو آذربايجان مورد استفاده قرار مي گيرد ، براي اينكه تشخيص داده شود اثر آفريده شده مربوط به كدام شاعرو نويسنده و موسيقي دان است و اين شاعر و هنرمند در كدام منطقه جغرافيايي آذربايجان ساكن است ، از اصطلاح آذربايجان شمالي و يا آذربايجان جنوبي استفاده مي شود ؛ چنانچه غزلهاي ” علي آقا واحد ” غزلسراي بزرگ آذربايجان آنچنان در بين مردم هر دو آذربايجان مشهور است كه اگر گفته نشود شاعر اين غزل در كدام سوي آذربايجان زندگي مي كرده است كسي متوجه نخواهد شد كه اين شاعر در يكي از از روستاهاي زنجان و يا شهر تبريز متولد و بزرگ شده و غزل سروده و يا در روستاي ” ماساچير ” اطراف باكو و شهر باكو به دنيا آمده و رشد و نمو كرده و به اوچ شهرت رسيده است !
و يا اگر گفته نشود آهنگِ ترانه مشهور ” آيريليق ” كه اولين بار رشيد بهبود اوف خواننده مشهور از آذربايجان شمالي آنرا خوانده ، توسط آهنگساز چيره دستي از آذربايجان جنوبي ، استاد علي سليمي ساخته شده است، كسي اهميت ساخته شدن اين آهنگ را در محيط استبداد زده و نژادپرستانه دوران پهلوي كه اجازه چاپ به جز نوحه به كتابهاي تركي در ايران داده نمي شد را درك نخواهد كرد !
لذا آنچه از مفهوم آذربايجان شمالي و جنوبي استنباط مي شود متفاوت از واژه اي است كه از مغز معيوب پان فارسيستها تراوش مي كند و بكار گرفته مي شود!
آيا از بكار گيري واژه تركيبي ” ايران شمالي ” معنايي جز ادعاي ارضي و اشغالگري مي توان استنباط كرد؟
آيا در نزد پان فارسيستهاي پريشان احوال هويت، شخصيت ، زبان ، فرهنگ ، فولكلور ، ادبيات و حني دين ، مذهب و مقدسات مردمي كه به قول خودشان در ايران شمالي زندگي مي كنند اهميتي دارد ؟!
از زبان ، فرهنگ ، ادبيات ، فولكلور و هنر ساكنين باصطلاح ايران شمالي بگذريم كه اين راسيستها نه تنها براي اين ثروت معنوي ملت آذربايجان اهميتي قائل نيستند و حتي آرزوي نابودي آنرا هم دارند ،آيا اينان در مقابل تجاوز و اشغال يك چهارم سرزمين مسلمان و شيعه جمهوري آذربايجان توسط متجاوزان و اشغالگران ارمني كه پشتيباني دنياي غرب و مسيحيت را دارند ، واكنشي به عنوان مسلمان و شيعه از خود نشان داده و قتل عام و كشت و كشتار فجيع ، غير انساني و وحشيانه ارمني ها در شهر خوجالي آذربايجان را محكوم كرده اند ؟!
آيا اين مدعيان ايران شمالي اعتراضي به اشغالگران ارمني كرده اند كه مكانهاي مقدس مذهبي و مساجد شهرهاي اشغالي آذربايجان در لاچين و شوشا را به خوكداني و طويله تبديل كرده اند ؟!
خلاصه اينكه ادعاي ماليخوليايي اينان حتي معيار تاريخي هم ندارد ، چه از هزار سال پيش تا بسته شدن قرارداد گلستان و تركمنچاي ، حكومت ايران در دست سلاطين ترك بود و اين تركان بودند كه حاكميت سرزمينهاي وسيعي از غرب چين تا آسياي صغير را داشتند و در زمان عقد قرارداد گلستان و تركمنچاي هم حاكميت سرزمينهاي داغستان ، گرجستان ،ارمنستان ، آذربايجان ، خراسان ، عراق عجم ، فارس ، كرمان و سيستان تا خليج فارس و درياي عمان در اختيار تركان قاجار بود نه در دست حاكمان فارس ؛ در حقيقت اگر وارث و مدعيي هم براي حكومت قاجار پيدا شود اين مدعي نمي تواند از ميان فارسها و با تفكر پان فارسيستي باشد ؛ چرا كه اگر امپراتوري وسيع عثماني از بين رفته و از ميان اين امپراتوري بزرگ كشورهاي بزرگ و متوسطي چون مصر ، عراق ، سوريه ، عربستان ،اردن،يونان ،بلغارستان ، يوگسلاوي (سابق ) و غيره سر بر آورده اند ،هيچكدام از اين كشورها نمي توانند به موجب اينكه زماني جزئي و قسمتي از امپراتوري عثماني بودند ادعاي الحاق سرزمين تركيه و يا كشور ديگري را به خود داشته باشند ، گرچه در دنياي مدرن امروز طرح چنين موضوعي از طرف هر كس كه باشد نشانه عدم آشنايي او با قوانين و كنوانسيونهاي بين المللي و كوته بيني محض آن فرد یا گروه فکری است و آنچه مسلم و مقبول هوشمندان ، عقلا ، متفكرين و سياستمداران در دنياي مدرن امروز است ايجاد حس بشردوستانه، و احترام به تمام معنويات و حدود و ثغور ممالک و کشورهای ملل جهان در تمام دنيا بخصوص همسايگان است !
دیدگاههای دیگر aynaz
تشت رسوایی «رادیو زمانه» مدتها است که از بام افتاده
مطمئن باش اگر مطالبی که تو سایتت منتشر میکنی خنده دار و کومیک نبودند
تو هم جواب های خنده دار دریافت نمیکردی
منم
3
تا سایت دارم
که شاید تو چند بار به اونا سر زده باشی و اسم سایت پان تورکیستی روش گذاشته باشی
بعد از منتشر کردن برخی مطالب
میام به سایت هایی مثل سایت تو
که دربردارنده مطالبی طنز در قالب تمدن پارسی هستش
اشنایی با عقاید و سطح بینش شما دارای تفاسیر جالبیست
به این ترتیب لودگی شما سبب دلگرمی ما نیز میشود
این دیگر اخرین کامنتی هستش که از طرف ایناز میبینی
این هم چکیده و عصاره تمامی حرف ها که در این مدت از ایناز خوندی
مرگ بر ایران
مرگ بر ایران
و
مرگ بر ایران و ایرانی
ضمنا گویا متاسفانه سایت فردا در ایران فیلتر شده
البته همان طور که گفته شد شاید
……………
دانته
این انسان نیست که با اصالت زائیده میشود بلکه اصالت زائیده ی انسانهای بزرگ است.
تاریخ شهادت میدهد که شما با اصالت زاییده نشده اید
و کارهایی که حال و برای اینده انجام میدهید اصالتتان نداشته تان را به زیر سوال میکشد
شما مرتجعان سبب ننگ اصالت میشوید
مرگ بر ایران و ایرانی
مولیر
یک ابله تحصیلکرده از یک ابله بیسواد ابلهتر است
قسمت اول این جمله مصداق ادمین را دارد و قسمت دوم مصداق بازدیدکنندگان فارس این سایت را دارد
که نتیجه اش مشخص تر است
تشت رسوایی «رادیو زمانه» مدتها است که از بام افتاده
درود بر ادمین ولدالزنای کوروش
راستشو بخوای از این حیث تو هم بامزه ترین و شیطون ترین کوروش زاده ای هستی که در فضای مجازی فعالیت میکنه
ما هم از مطالب خنده داری که تو سایت منتشز میکنی
میخندیم و شما اسباب فراح و شادی ما را فراهم میکنید
البته بحث با شما سگها فایده ای در بر نداره
پارس ها باانتساب كلمه پارسي به ريشه هاي پارس كردن و پرسه زدن، انتساب فارس به كلمه فارس در زبانهاي اروپائي به معني لودگي
و كلمه دري به دري وري گوئي میباشد
ما شما رو به خاطر ویژگی انتسابی تان هرگز نکوهش نخواهیم کرد
مخصوصا شما رو که نهایت سعی خود در عوعو کردن مضاعف بر عهده دارید
فعلا به فعالیت های پارسگانت ادامه بده و امیدوار باش
ضمنا بهتر بود کل مقاله رو اینجا منتشر میکردی تا مردم خودشون در باره تشت رادیو زمانه قضاوت میکردند
راديو زمانه: چندسالی است که وبسایت «نئونازی ایران» که مربوط به «جنبش ناسیونال سوسیالیست ایران» است در فضای اینترنت به گونهای جدی حضور دارد. گرافیک خوش ساخت وبسایت نشان میدهد که طراحان و مدیران این مجموعه با آسودگی خاطر کارشان را انجام میدهند و به احتمال زیاد از محدودیتهای اینترنتی کمتری برخوردار هستند .
با وجود آنکه بخش بزرگی از وبلاگهای فارسیزبان مسدود شده و حتی وبلاگنویسان دستگیر و روانهی بازداشتگاه شدهاند، ولی سایت نئونازیهای ایران کماکان آشکارا از طریق خدمات مخابرات ایران به کار خود ادامه میدهد. با کمی جستوجو و پیگیری در شبکهی اینترنت فارسیزبان میتوان وبلاگهای بیشماری را یافت که همگی در راستای ایدئولوژی ناسیونالیسم افراطی وبرتری نژادی آریایی متونی را منتشر میکنند .
در سر لوحهی اهداف اعلام شدهی اینگونه سازمانهای سیاسی مخالفت با دمکراسی، وطن پرستی و اعتقاد به برترینژاد آریایی، مبارزه با کمونیسم و همجنسگرایی قرار دارد ولی با کمی جستجو در سایتهای مشابه میتوان ضدیت بیحد و حصر آنها با یهودیان، عربها، ترکها و حتی افغانها را نیز بهوضوح مشاهده کرد.
گذشتهگرایی با تأکید بر ایرانیت توأم با اسلامگرایی سیاسی و «نژاد برتر ایرانی» این اواخر در فضای سیاسی مربوط به زمامداران دولت دهم نیز به طرز چشمگیری در گفتمانهای سیاسی روز به چشم میخورد. این گرایشها در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و در تبلیغات و مناظرههای تلویزیونی، بهخصوص از سوی برنامهریزان ستاد انتخاباتی احمدینژاد دیده شده است؛ الگویی که افراطگرایی آشکار آن برملا کنندهی استفاده از از تکنیکهای تبلیغاتی است که یادآور پروپاگاندای دوران آلمان نازی بود. فضاحت تبلیغات سیاسی بهحدی پیشرفت رفت که احساس حضور «دروغ بزرگ» یا «دروغ گوبلزی» در رسانههای اپوزوسیون آشکارا مطرح شده بود.
پس از انتخابات سال ۸۸ اما استفاده از استراتژیهای نازیهای آلمان به پایان نرسید. اخیراً این مسئله به دایرهی دین نیز کشیده شده و تلاش میشود در گفتوگوها و بحثهای جدید، حتی دین را به محدودهی ملیگرایی بکشند. اسفندیار رحیم مشایی اصطلاح «مکتب ایرانی- اسلامی» را بهکار میبرد و احمدینژاد دلیل مخالفتش با طرح کنترل جمعیت را «الگوی ایرانی- اسلامی» بیان میکند که یادآور دیدگاه هیتلر به تودهها و استفاده از افزایش جمعیت برای پیشبرد اهداف سیاسی است.
الگوی «ایرانی- اسلامی» نوع تازهای از اندیشهی بازگشت به شکوه باستانی امپراطوری ایران و استفاده از جذابیتی است که «نژاد برتر ایرانی» ایجاد میکند و این یکی دیگر از روشهای تأثیرگذار است که زمامداران سیاسی دولت دهم در هر فرصتی از آن استفاده میکنند.
بازخوانی این گفتهها و تعیین درجهی تبلیغاتی بودن ادعاهای دولتمردان و اینکه آیا شعارهای فوق تنها مصرف کوتاهمدت داخلی دارند در این مقالهی کوتاه نمیگنجد. با اینحال این پرسش مطرح میشود که در ایران چه زمینهی اجتماعی وجود دارد که سیاسیون، هرچند از نوع احمدینژاد و رحیم مشایی، تا این حد در استفاده از استراتژی مبتنی بر دیدگاه ناسیونالیستی از نوع افراطی و الهام گرفته از روشهای ناسیونال سوسیالیست آلمان در دوران هیتلر اصرار دارند؟
بهطور طبیعی جوامعی که در طول زمان بهشکلهای مختلف شکست خورده و تحقیر شدهاند و یا در معرض هجوم و سلطهی بیگانگان بودهاند، آمادگی بیشتری دارند که درمسیر اندیشههای نژادپرستانه قرار بگیرند و به این باور برسند که میتوانند در میان ملتهای دیگر هویتی یکتا و برتر داشته باشند. اینگونه ملتها با چنین ذهنیت خودبزرگبینانهای تلاش میکنند سرخوردگیها و شکستهای تاریخیشان را بهنوعی میتواند جبران کنند و از دیدن واقعیتها بگریزند. چنین ذهنی آمادگی پذیرش باورهایی را دارد که علتهای شکستها و سرخوردگیهای تاریخی را در عوامل خارجی جستوجو میکند و هرگونه پیشنهادی را که بتواند سرخوردگیها و ناکامیهای تاریخی او را جبران کند، میپذیرد.
پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول و با فعالتر شدن هیتلر و حزبش، مرتب این موضوع تبلیغ میشد که یهودیان بهخاطر نفوذ و فعالیتی که در عرصهی روزنامهنگاری داشتند افکار عمومی را وادار به پذیرش شکست کردند. نتیجهی این تبلیغ و دیگر تبلیغات مشابه آن هولوکاست بود و اینکه در جریان جنگ جهانی دوم یهودیان روانه کورههای آدم سوزی شدند و جامعهی آلمان به دلیل توهمات ایجاد شده نتوانست واکنش مناسبی نشان دهد.
این نخستین بار نیست که در سطوح مختلف سیاسی و اجتماعی ایران، ناسیونالیسم و نژادگرایی خود را به جامعه تحمیل میکند. با نگاهی به گذشتی نه چندان دور ایران، نشانههای زیادی را میتوان یافت که از ملیگرایی نژادپرستانه در رأس نظام سیاسی و یا در لایههای تصمیمگیری احزاب و گروههای سیاسی نشان دارد.
دولت آلمان با توجه به رقابتی که با دیگر کشورهای قدرتمند آن زمان یعنی روسیه و انگلیس داشت، با انتقال ایدئولوژی حزب نازی آلمان و با دست گذاشتن براحساسات ناسیونالیستی مردم و سیاستمداران در کشورهای مختلف از جمله ایران عرصه را بر رقبا تنگ میکرد.
با به قدرت رسیدن رضا شاه، روابط چندجانبهی ایران و آلمان شکل تازهای بهخود گرفت. از طرفی رضا شاه به مدرنیزه کردن ساختارهای اقتصادی و سیستم اداری کشور تمایل داشت و از طرف دیگر آلمان تصمیم داشت با صدور تواناییهای صنعتی و علمیاش، دامنهی نفوذش را از مرزهای اروپا فراتر ببرد.
دیدگاههای ناسیونالیستی رضاشاه و حوادث ناگواری که ایران بعد از انقلاب مشروطه به دلیل دخالت کشورهای انگلیس و روسیه تجربه کرده بود، زمینه مناسبی برای آلمانیها مهیا کرد که با تأکید برایدئولوژی برتری نژاد آریایی، در لایههای مختلف جامعهی ایران نفوذ سیاسی داشته باشند. تعدادی از ایرانیهایی که برای تحصیل به آلمان رفته بودند و یا درارتباط کاری با آلمانیها بودند گروهها و احزابی را تشکیل دادند که متاثر از اندیشهی ناسیونالیسم افراطی بود.
احزابی مانند «حزب ایران» یا «پان ایرانیست» برمبنای ایدئولوژی برتری نژادی و در ظاهر برای حفظ تمامیت ارضی ایران اما در واقع برای رسیدن به قدرت سیاسی مبتنی بر الگوی آلمان تشکیل شدند. اما بعد از مدتی بیشتر آنها منشعب و با سایر گروهها و احزاب آن دوره نظیر حزب توده و حزب دموکرات (حزب قوام) ائتلاف کردند. در این میان، فقط حزب پان ایرانیست توانست با برخورداری از حمایت بیدریغ رضا شاه به فعالیت خود ادامه دهد. بعد از تبعید رضا شاه، وقتی محمد رضا شاه به سلطنت رسید، او که عقاید پانایرانیستی داشت، به حمایت خود از حزب پان ایرانیست ادامه داد.
سال ۱۳۳۱ داود منشیزاده همراه با منوچهر امیرمکری، منوچهر فروتن، پرویز حسین ضرابی و چندتن دیگر حزب «سوسیالیست ملی کارگران ایران» با نام اختصاری «سومکا» را بنا نهادند. این حزب در واقع بر گرتهی «حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان»، همزمان با جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران تشکیل شد و استراتژی آن بیشتر ضد انگلیسی و ضد کمونیستی بود. ضمن اینکه بعد از اعلام موجودیت به تبلیغات ضد یهودی، ضد عربی و ضد اسلامی هم پرداخت.
پرچم سومکا بهرنگ سرخ بود که دایره سفیدی میان آن و در مرکز دایره تصویر سیاهی که شبیه عقاب است قرار داشت. اعضای حزب لباسهایی بهرنگ مشکی و خاکستری به تن میکردند و بازوبندی که آرم حزب بر آن بود بر بازوی خود میبستند. جلساتشان را در مکانی بهنام خانهی سیاه برگزار میکردند و نشریهای حزبی بهنام «سومکا» داشتند.
همزمانی تشکیل حزب سومکا در اوج جنبش ملی شدن صنعت نفت فرصتی بود برای این حزب تا بتواند استراتژی خود را پیش ببرد. اما دراین کار موفقیت چندانی نداشت زیرا در آن زمان حزب توده و جبهه ملی نفوذ زیادی بویژه در میان کارگران صنعت نفت داشتند، و این رقابت را برای سومکا سخت میکرد. از طرفی جامعهی چند فرهنگی ایران شرایط را برای مطرح کردن ایدئولوژی مبتنی بر برتری نژادی که نازیهای آلمانی به آن معتقد بودند را مشکل میکرد.
داود منشیزاده که برای تحصیل به فرانسه رفته بود، پس از پایان تحصیل در رشته ادبیات به آلمان رفت و درآنجا در رشتههای اسلامشناسی، ایرانشناسی و هندشناسی ادامه تحصیل داد و همزمان با رادیو آلمان همکاری میکرد. در این سالها با حزب نازی آلمان آشنا شد و پس از مدتی به این حزب پیوست و در بخش تبلیغات حزب فعالیت میکرد و گاهی در نشریهی حزب نازی «داس رایش» ( Das Reich) مطلب مینوشت.
منشیزاده در جریان جنگ جهانی دوم تا روزهای آخر در برلین علیه متفین جنگید و از ناحیه پا مجروح شد و پس از پایان جنگ به ایران بازگشت. او علاقهی زیادی به هیتلر داشت و سعی میکرد خود را در ظاهر، مدل لباس و مو نیز شبیه به او نشان دهد.
پس از کودتای ۲۸ مرداد و بازگشت مجدد محمدرضا پهلوی بر سر قدرت بسیاری از احزاب و گروههای فعال سیاسی غیرقانونی اعلام شدند. سومکا نیز منحل شد و با پیوستن اعضای آن به احزاب و گروهای دیگر، منشیزاده مجدداً به آلمان رفت و در آنجا در دانشگاه مونیخ به تدریس ایرانشناسی مشغول شد اما با پیوستن اعضای حزبش به احزاب دیگرعقاید و روشهای سیاسی به ارث مانده از آلمان نازی را نیز با خود بردند.
آنچه که گروه جدید زمامداران با نام «ایرانی- اسلامی» بیان میکنند شکل بومیشده ایدئولوژیی است که در دورهای متفاوت، برای جلب علاقهی عموم، نامی دیگر داشت. تجربهی سی ساله یک حکومت دینی با مشخصاتی که تاکنون از خودش نشان داده این ضرورت را ایجاب میکند که حتی ماهیت و شکل مذهب شیعه که در واقع شکل ایرانیشدهی اسلام است را به قصد عوامفریبی و جلب افکار عمومی میهنیتر جلوه دهد.
این دیدگاه را در بخش غیر حکومتی، بهخصوص آن بخش که هنوز بر برتری فرهنگ کهن آریایی اصرار دارد نیز میتوان دید. مجموعهی فوق در این راه، از تمام امکانات رسانهای هم استفاده میکند، آنها به پشتوانهی سرخوردگیهایی که جامعه در چند سال گذشته تجربه کرده، موضوعاتی را بزرگنمایی میکنند تا بخشی از جامعه را دچار توهم سازند. بدین ترتیب پیشوند «حضرت» پیش از نام کوروش میآید و قبر او به زیارتگاه تبدیل میشود. از آن پس به مذهبِ اکثریت مردم، لقب دین «تحمیل شده از یک نژادِ پَست» میدهند.
منشیزاده یا رحیم مشایی و یا منادیان فرهنگ کهن آریایی، موج سواران تحولات ناخوش آیند و نامطبوع یک جامعه بحران زدهاند. اگرمنشیزاده از یک جنگ شکست خورده آمده بود و دریک شرایط نامناسب نه ازحمایت دولتی برخوردار بود و نه احزاب رقیب مجالی برای فعالیت حزبش میدادند، و اگر کهن پرستان از دور دستی بر آتش دارند، مشایی و احمدینژاد اما ازحمایت یک سیستم حکومتی عریض و طویل با ماهیت نظامی برخوردارهستند و این شانس را دارند که از امکانات بیحساب و کتاب دولتی استفاده کرده و کار خود را پیش ببرند.
شرایط مرتب در حال عوض شدن است و تاریخ مصرف بسیاری از واژهها و نامها و گفتمانهایی همچون نژادپرستی به پایان رسیده است اما این به این معنا نیست که نتوان پدیدهای مخرب را در یک بستهبندی دیگر و با نام و آرم دیگری به جامعهی بسته و بدون رسانههای انتقادی قبولاند. مشکل این است که جامعهای که با زندگی روزمره از هر زاویهای درگیر است، این آمادگی را دارد که در شرایط بحرانی به بیراهه برود
تشت رسوایی «رادیو زمانه» مدتها است که از بام افتاده
درود بر ادمین نره سگ دلاور
با توجه به نظری که داری
گویا اشتیاقت برای عمومی کردن این تحقیقات بالا میباشد
فلذا بهتر است خودت قبل از همه اینها رو تو اذرگشنسب و تارنمای بدون سانسورت منتشر کنی
در مورد چیتساز هم باید چیزی بالاتر از درود برایش بفرستی
داستان کشته شدن کورش بزرگ و تومروس ,ملکه ی قلابی پان ترک ها
درود بر هستی خانوم دختری از نسل کوروش
با تشکر از شما که در این سایت حضور پیدا کردید
تا بازدیدکنندگان عزیز با دختری از نسل کوروشی که با مادرش ازدواج کرده بود اشنا شوند
خب شما باید هم از پدربزرگت و مادر پدربزرگت حمایت کنی
به هر حال من دختر نیستم اما
بهتر است تاریخ زنان و دختران پارسگ را برایتان کمی شفاف تر کنیم
تا بدانید که دختران و زنان در طول تاریخی پارسگی شما چه جایگاهی داشتند
ضمنا برای نشان دادن هویت اصیل پارسیتون احتیاجی به ادله ندارید
چون گذشتگان از ان رو که پارس ها از ابتدای حیاتشان در مراحل ابتدایی تمدن بسر میبردند
و به عبارت دقیق تر وحشی بودند لقب پارسی را برایتان انتخاب کردند و شما را در صف سگان قرار دادند
و ما برای اثبات اینکه شما سگ هستین از شما سند نمیخواهیم
جایگاه دختران در میان پارسگان
جنبش حق بجانبه زنان در میان ترکان ، خاصه آذربایجان از قدمتی نسبتا دراز برخوردار است که برای مثال کتاب مستطاب دده قورقود را می توان ذکر کرد که مملو از قهرمانی های زنان این مرز و بوم است . به گواهی تاریخ همیشه در پشت مردان دلیر و جسور زنانی نیز حضور داشته اند که مایه افتخار تمدن و تدیین بوده اند, کلدانیه همسر با وفای بابک خرمدین دلیر مرد بی همتای تاریخ ؛ هجر بانو همسر گرانقدر نبی قهرمان مردمی آذربایجان , سریه خانم زن جسور شهرستان ثمرین در زمان حکومت ملی آذربایجان ؛ زینب پاشا زن شجاع تبریزی در عرفه حکومت مشروطه و جنبش تنباکو ؛ تئللی زری مبارز حکومت مشروطه که نظیر این زنان را تاریخ کمتر به یاد می آورد . هر چند که حافظه تاریخی ؛تاریخ هیچ چیز را از یاد نبرده و همه را آن چنان که بوده اند ذکر می کند .
جالب است بدانیم که در تاریخ ادبیات آذربایجان بیتی در ذم زنان سروده نشده .یا حداقل به نظر این داعی نرسیده . اما با کمال تاسف باید گفت که تاریخ ادبیات مثلا ملت فارس زبان مملو از هجو زنان می باشد که به پاره ای از این ترهات اشاره می شود بنگرید .
فردوسی طوسی شاعر معروف در رابطه با زنان چنین می سراید
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به
زنان را از آن نام ناید بلند
که پیوسته در خوردن و خفتنند
که گر لب بدوزی ز بهر گزند
زنان را زبان هم نماند به بند
زنان را ستانی سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسای !
منوچهری دامغانی
راست گویند زنان را نگوارد عز
بر نیاید کس با مکر زنان هرگز
از منظومه ویس و رامین
زنان نازک دلند و سست رایند
بهر خو چون بر آریشان بر آیند
اسعد گرگانی
زنان در آفرینش نا تمامند
از این رو خویش کام و زشت نامند
دو کیهان گم کنند از بهر یک کام
چو کام آید نجویند از خرد کام
سعدی
زنی نو کن ای خواجه هر نوبهار
که تقویم پارینه نآید به کار
ناصر خسرو قبادیانی
زنان چون ناقصان عقل و دینند
چرا مردان ره آنان گزینند؟
اسدی
زنان چون درختند سبز آشکار
ولیک از نهان زهر دارند بار
هنرشان همین است که اندر کمر
به گاه زیه مردم آرند بر
جامی
زن از پهلوی چپ شد آفریده
کس از چپ , راستی هرگز ندیده
اسدی
زن ارچه دلیر است و یا زور دست
همان نیم مرد است هر چونکه هست
در قبال اشعار بالا که از شعرای خلف ادبیات فارسی تقدیم گردید ؛ شعرا و نویسندگان آذربایجانی همیشه با دیده احترام و تکریم به زنان نگریسته اند . به عنوان مثال زینب پاشا که زنی شجاع و تقریبا بی مثل بود را ستوده اند . جالب است در آن عهدی که برخی زنان را در صندوقچه ها به زیارت می بردند وی در برابر زور گویان لب به اعتراض باز می کند و با گرد نمودن یارانی نظیر خود به دفاع از مظلوم بر می آید .I
بی جهت نبود که برخی از مردان روشن ضمیر از حمایت زنان در آن دوره حمایت کردند . مثلا میرزا فرخ شاعر گمنام دوره ناصری حرکات زینب پاشا را به طرز زیبائی به تصویر کشید ه و بدین سان حمایت خود را از نهضت بانوان اعلام می نماید . بعد ها نیز شعرای چندی منجمله مرحوم هلال ناصری اشعاری در حمایت از اقدامات موثر زینب پاشا سروده که در روزنامه آذربایجان چاپ گردیده اند . به ابیاتی از اشعار زنده یاد هلال ناصری معارف پرور کم ادعا و بی ریای آذربایجانی تمثیل جسته می شود بنگرید .
زینب پاشا الده زوپا اوز قویدو بازار اوستونه
گویا کی دوشمن اوز قویوب اوردوی تاتار اوستونه
چارشابین باغلییب بئله هم چیرمییب قوللارینی
یاشماق ایله توتموش اوزون هم ساللانان یوللارینی
تنظیم ائدیب اوز نقشه سین هم گئتدیگی یوللارینی
فرمان وئریب یولداشلارین اویناتدی اغیار اوستونه
زینب پاشا الده زوپا اوز قویدو بازار اوستونه
گلدی عموزین الدینون مسجد قاباغوندا دوروب
یئتدی نفر یولداش لارین جمع ائیله یوب حلقه ووروب
فاطما نساء , سلطان به ییم و ماه شرف باش اندیروب
جانی بگیم گلمک همان اگلشدی دیوار اوستونه
زینب پاشا الده زوپا اوز قویدو بازار اوستونه…
آی شاه به ییم سن ده یئری دون راسته بازاره طرف
سن ده صفی بازارینی باغلات گیلن قیز ماه شرف
فراش گله ,سرباز گله یار باشینی ائیله تلف
هر کیم گله وییر ییخ گیلن غدداری غدار اوستونه
زینب پاشا الده زوپا اوز قویدو بازار اوستونه ….
شاعران دیگری نیز از آذربایجان بیشتر اوقات به طرفداری از جنبش زنان برخاسته اند . مثلا میرزا تقی خان رفعت تئورسین معاصر و شاعر نوپرداز ؛ خود در شعر معروفش با عنوان عالم نسوان در مورد زنان در نود سال قبل چنین می سراید –
عالم نسوان
مکتوب منظوم
ای خواهر من !
شب است و فکرم
با حملة ناگهانی اش ، خواب
از دیده ربوده است… بی*تاب ،
مشغول خیال و فکر و شعرم …
اما که خیال و فکر و انسان
بر نقطة واحدی تمایل
دارند چو برگهای یک* کل ،
و آن نقطه بود: «جهان نسوان !»
این هئیت اجتماعی کور ،
ای خواهر مهربان و محبوب ،
هیهات چه زندگانی خوب ،
بر نوع تو داشته است منظور!…
محکوم هوا و حرص و شهوت ،
مانند اسیر زیر فرمان ،
آه ، ای زن سرزمین ایران ،
دلسوزترین مثال ذلت !
عنوان تو زهره ، ماه ، خورشید :
دوری تو از این جهان سیار!
خواری تو در این دیار خونخوار ،
دلسرد زخود، زغیر نومید!…
***
آنانکه ترا همی زانو ،
در سجده عشق میپرستند،
مانند وحوش دشت هستند
اندر پی صید در تکاپو…
***
صافیت عشق را ندارند،
یک لفظ نمیکنند ادراک ،
از شیوه یک محبت پاک ،
از زهر جگر گدار یک* خند…
***
محکوم بموت یا به خسران ،
محروم زلذت حیاتی !
مایوس زحال و هم ز آتی ،
ماتمزدة ،تو دخت ایران!…
***
با خویش به گور خواهیش برد،
آن روح نیازمند را زود،
کاندر بریک جماد اگر بود ،
آن جامد الی الابد نمیمرد! …
***
ای خواهر بی نوای من ، باز
این چیست ، به دل مرا پدیدار ؟
دور از سرم ، ای خیول افکار !
بوم ، از بر من نمای پرواز!…
***
کابوس ! بشو از نگاه من دور ،
بگذار شود دمی هویدا،
در ذیل ظلام لیل یلدا،
آن فجر خجسته فر – آن نور
***
آزاد در آسمان چو خورشید ،
بر خطة ما شود درخشان ،
بگذار زنو شود خروشان
در قلب قلوبمان یک امید !
ای خواهر زاد واژگون بخت
بخشای بر این خیال خسته ،
شیرازه* ء فکرتم گسسته ،
از وهم و خیال در تبم سخت…
***
در هیئت اجتماعی مان
ای خواهر تیره بخت و مظلوم ،
هیهات ، چه موقعیت شوم ،
بر نوع تو داده است ایران!…
تبریز ۱۱ جوزا ۱۲۹۹
شاعر آذربایجانی ز _ امیرلو نیز بسان اکثریت قریب به اتفاق دیگر شاعران آذربایجانی به مادران و خواهران خود افتخار کرده و اقدامان موثر آنها را ستوده و در شعری این چنین می ستاید
اسکی زمانلاردان بیزیم ائللرده
قادین لارا بوللو، حورمت وارایمیش
آنایا، گلینه ، قیزا هر زامان
توکه*نمز ده یه رلر، عزت وار ایمیش
تاریخ بویو اولو آتا بابامیز
آنا ایله تانرینی ، حاقلی بیلمیشلر
بیر تانری اونونده ایلیب ، داها
آنالار اؤنونده ، بیراییلمیشلر
ازلدن دیل لرده مثل اولموش کی:
«آسلانین ارکه یی ، دیشی سی اولماز»
دئیب لرقادینا دییر وئرمه سک
میلتین ده ییرلی کیشی سی اولماز
اونداکی باشقالار، قیز اوشاغلارین
دیری ، دیری تورپاق آلتدا قویلارمیش
هامان چاغدا بیزیم ائل اوبامیزدا
بخت اولدوزو، آتا قیزین سانارمیش
اوندا کی باشقالار، آروادی قیزی
ساتیردیلار قول تک*، پولا بازاردا
یاشایاردی آزاد بیزیم آروادلار
دیز به دیز شرف*له ، ان افتخارلا
تاریخ لرده پارلاق بیر اولدوز کیمی
تومروس آنامیزین ، آدی قالمیش دیر
او تومروس کی تبریز، آنا وطنیم
افتخارلی آدی * اوندان آلمیش دیر
کور اوغلو نبی یه ، سس* ووروب سسلر
نیگارلار، هجرلر، زینب پاشالار
بوردا زنان لاردا کیشی*لر کیمی
*استبداد کوکسونه سونگو چالارلار
هنر عالمینده دائم پارلاییب
یوزلرجه مه هستی ، یوزلرجه پروین
نه گؤزل اثرلر یارادیب بونلار
ظاهری ساپ – ساده معناسی درین
آزاده قادین لار – آزاد کیشی لر
یاشادیب یاشاسین آذربایجانیم
اودلار، دیاری سان ، شرف یوردوسان
سن* کیمی آنایا، قوربان* دیر جانیم .
میرزا علی معجز شبستری شاعر بذله گو ؛ فیلسوف مآب و طنز پرداز آذربایجان در شعر خویش مردانی را که به زنان اجازه تحصیل نمی دهند به باد انتقاد می گیرد و می سراید که
قولاق وئرین سیزه وار بیر ایکی سوزوم باجیلار
گئدین یازین ؛ اوخویون ای ایکی گوزوم باجیلار
در اوایل حیات معجز در ایران خواندن و نوشتن برای دختران از طرف مرتجعین قدغن بود . در رابطه با لزوم سواد آموزی دختران ؛ معجز دهها شعر پر معنی و عمیق به رشته ی تحریر در آورده و آنها را در بین توده های وسیع مردم پخش می نمود . در این اشعار خود معجز با زبان بسیار ساده و عوام فهم دختران و زنان را به خواندن و نوشتن و سواد آموزی فرا خوانده . او بحق یکی از مبارزین سرسخت آزادی زنان بود. چنانکه اشاره رفت معجز در لابلای اشعارش بخش گسترده ای را به تحصیل دختران و با سواد شدن آنها اختصاص داده و در باره آنها با مزاح های ملایم و نمکین تصاویر خاطره انگیز و ماندگاری آفریده است که اکنون با گذشت چندین دهه از وفات شاعر باز زیبائی اش را از دست نداده و همچنان پویا و تماشائی است . خود وی در جایی چنین گوید :
روحی که علیل است؛ کند خسته بدن را
اطفال چو جسمند و زنان روح و روانند
آبادی هر مملکت از دانش زنهاست
چه بر پسران تربیت آموز زنانند .
شاعر شبستری ما تنها به سرودن این گونه اشعار کفایت نکرده و در حضور جمعی از معارف پروران همشهری خود پیشنهاد تاسیس دبستان دخترانه را می نماید . خوشبختانه این پیشنهاد با سرعت دعد مورد توجه واقع گردیده و در راس معارف پروران آن روزی شبستر شاعر بزرگوار در سال ۱۳۰۹ شمسی مدرسه دخترانه ی غیر انتفاعی به نام نسوان را در خانه ای استیجاری دائر می نماید .
آری این خطة زرخیز به گواه دوست و دشمن و نیز به شهادت تاریخ ، از دیرباز همیشه مورد توجه و به جهت مقابله باظلم و تعدّی به تجربه جزء اولین ها بوده است . اهالی این ولایت فرح انگیز خاصه فرهیختگان تاریخ و فرهنگ آن هیچگاه نسبت به مسائلی که در سایر بلاد و شهرها نیز اتفاق می افتاد بی توجه نبوده و به نحوی از انحا همیشه از مظلوم دفاع کرده و دماغ ظالم را به خاک سیاه *مالیده اند. در تاریخ معاصر نیز چنانکه
گذشت ؛ این امر به وضوح قابل رویت است. مثلاً به هنگام حکومت افرادی چون آصف*الدوله و سالار مفخم در خراسان وبجنورد و قوچان اهالی آنجا آزار و اذیب شده و در قبال اخذ مالیاتهای سرسام آور مجبور به فروش دختران خود میگردیدند، آذربایجانیان نسبت به این عمل تأسف بار و گندزا شاید پیش ازهمگان لب به اعتراض گشودند و با نوشتن مطالب و سرودن شعر و درج خبر با آنها اظهارهمدردی و اعاده حیثیت هم میهنان خود کردند. دامنة ظلم این والیان بی لیاقت چنان گسترده شدکه روزنامه نگاران وقت در حد توا* این اخبار را منعکس کرده و خبر چنان داغ شد که مسئله به مجلس راه یافت و چون از اهمیت فوق العاده و بالایی برخوردار شد. از «نخستین ماههای تشکیل مجلس اول رسیدگی به ماجرای دختران قوچان یکی از موارد تظلّم خواهی ملت علیه استبداد کهن و یکی از راههای آفرینش قدرت ملی شد.» نشریات آن دوره ماجرای دختران قوچان را جزء مسائل مهم* خود قلمداد کردند، و چنانکه ذکرش رفت ، در این راستا نشریات آذربایجان نیز پا به پای سایر روزنامه ها اخبار فوق را تحت پوشش خود قرار دادند. از این روزنامه ها می توان* انجمن و آذربایجان را نام برد. ملت نیز با دیدن و خواندن چنین حوادثی ، بامسئله مخالف بودند و «قرائت روزنامه ها در قهوه خانه ها و کنار خیابانها و جلسات انجمنهابحث دختران قوچان را بحث* روز ملت کرده بود و از راه خواندن و شنیدن و گفتگوی این داستان احساس همدلی و همبستگی* ملی ، احساس ملت بودن* می آفریدند.» در شماره ۸ مورخه چهارشنبه ۲۲ رمضان* المبارک ۱۳۲۵ از سال* دوم روزنامه* انجمن منطبعة تبریز زیر عنوان*«خیالات شیخ چقندر» در مورد بی لیاقتی و بی کفایتی آصف الدوله چنین می خوانیم «نه مثل ماقدری بهتر از حال ما بود حال آنها اما حالا مدتی است که دولت انگلیس ممانعت از این حرکت وحشی کرده و این تجارت کثیرالمنفعه را بزرگان ایران برای جلب منافع شخصی دارند می کنند.من جمله اعلان آصف الدوله در روزنامة ناموس در صفحة غیرت در ستون حمیت در مادة انصاف ذکر می*کند عین اعلان را درج میکنیم (اعلان ) هرکس غلام و کنیز سفید عوض غلام وکنیز سیاه که قیمتش خیلی ارزانتر است و مناسبتر لازم دارد رجوع بفرمایند اداره که به* قیمت خیلی نازل فروش می شود. (آصف الدوله ) آدرس در دیوانخانة عدالت مشهدالرضاعلیه السلام » همچنین در جایی دیگر مکتوبی با عنوان «اظهار تظلم » در روزنامه انجمن چاپ کردند که بخشهایی از آن چنین بود:
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا که گویم شرح درد اشتیاق
عجبا با وجود این بسط عدالت که عالمی را فرو گرفته و در هر ناحیه حکام و مأمورینی بمصداق آیة شریفه فاذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل در امور تدقیق تحقیق و سعی بلیغ در دفاهیت جمهور می نمایند. سادات در اجرای احکام که اولین وکلای محترم ملی و مأمورین دولتی است، هر لحظه بوجه اهم واکمل درصدد ظهور و بروز بر می آورند. کسیرا یارای آن نیست که ب* زیر دست خود تعدّی نماید واحدیرا قدرت آن نه که به پائین*تر خویش* تجاوز کند در هرنقطه ایران عقلاء مملکت مشغول تصفیه خرابیهای لاحق و جبران شکسته های سابق هستند.زمانی همت خود را بران* داشته اند که باید اسرای قوچان استرداد و کسانی که مرتکب این عمل قبیح شده اند مجازات* شود و انی عزیمت بر این گماشته اند که با پست اموال غارتزدگان قراجه داغ اخذ و اهالی* ستمدیده آنجا از چنگال گرگان آدم خوار خلاص شود…»
با مشاهده سطور بالا دقیقاًمشخص میگردد که آذربایجانیان نسبت به مسائلی ک* پیش آمده و می آید هیچ گاه بی تفاوت نبوده اند و به نحوی* از انحابا ستمدیدگان اظهار همدردی می کردند..در فرجام این اندک نباید پوشیده گذاشت* که شاعران آذربایجانی نیز در این راستا پیشتاز بودند که یکی از آنها مرحوم میرزا جعفر خامنه ای بود.
وی یکی از ادبای گمنام و مجهول القدر ادبیات ترکی ، فارسی و عربی بود. آن مرحوم از همان نخستین روزهای برخورد با ادبیات کلاسیک به مطالعه میراث نیاکان پرداخت و دانش و معرفت خود را غنا بخشید. وسعت معلومات وی در ادبیات باعث شد تا نقایض و کاستی های ادبیات معاصر را دریافته و راه نوآوری را در پیش گیرد. افسوس که حضور آن ادیب فرزانه از اواخر قاجارتا لحظات پایان زندگی در صحنه مطبوعات کمرنگ می شود و بدتر از آن اینکه کسی سراغ این نیکمرد را نگرفته* تا فراز و فرودهای تاریخ مشروطه و ادبیات معاصر بلخصوص مکتب تجدد را که خود در بطن آن بوده بنگارد. شعری که در ذیل تقدیم می گردد در مورد ماجرای تظلم دختران قوچان سروده شده و به تحقیق بعد از شعر مرحوم دهخدا یعنی* حدود سه* ماه* بعداز نشر آن سروده شده که اینک تقدیم می گردد.
تصنیف
از زبان دختران بفروش رفته قوچان و اسرای ترکمان به وزن تصنیف معروف (ا* خدا لیلی یارما نیست)
دخترها هم آواز
ندانیم این فلک را چیست منظور
خدا آخر جرم ما چیست
که از اوطانمان بنموده مهجور
خدا آخر جرم ما چیست
سپس با روسیانمان کرده محشور
خدا آخر جرم ما چیست
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم* ما چیست*
* * *
امان از دست حکام جفا کیش
خدا آخر جرم ما چیست
که پندارند ما را بندة خویش
خدا آخر جرم* ما چیست
ندارند از جزا و حشر تشویش
خدا آخر جرم ما چیست
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
* * *
گه اینان در هلاک ما بکوشند
گهی ما را بروسان می فروشند
بباطل جمله چشم از حق بپوشند
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
یک نو عروس چهارده ساله تنها
صبا گر بگذری از کوی جانان
بگو با یار من کای سست پیمان
عروست گشته هم بزم رقیبان
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
چه شد رسم وفا، یاری زماکن
بجانم رحمی از بهر خدا کن
بیا از چنگ اغیارم رها کن
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
صبا از ما بگو شاه عجم را
خوان شاها حدیث معتصم را
سزاده ظالمان بد شیم را
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
شها ما دختران اردشیریم
تمام از نسل شیران دلیریم
بعهدت لیک روسانرا اسیریم
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
دخترکی هفت ساله تنها
کجا هستی ؟ پدر جان ، داد مارس
که مرد از غصه مادر، خواهر از پس
به غربت مانده ام تنها و بیکس
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
فی شهر رجب ۱۳۲۵
تشت رسوایی «رادیو زمانه» مدتها است که از بام افتاده
یک سال پیش به سایتهای نئونازی وابسته به «حزب پان ایرانیست» نفوذ کردیم و مشخصات یک طراح سایت به اسم «مهران چیت ساز یا چیتساز» و آدرسهای سایتها و انجمنهای مخفی را کشف کردیم
این اطلاعات را برای چند مسئول سایت ارسال کردیم، ولی متالسفانه مسئولین سایتها و وبلاگهای معروف فارسی زبان خبر را دستکاری کردند، و هر آنچه دوست داشتند از خبر حذف و یا اضافه کردند!، در ادامه مطلب به چند وبلاگ و سایت، که درباره نئونازیهای ایران نوشتن اشاره میکنیم. اگر یک سال پیش ما نیز وب داشتیم هرگز خبر تغییر نمیکرد و فرصت طلبان، بهره برداری سیاسی نمیکردن. با این افشاگری، «پان ایرانیستها» مجبور شدن چند سایت تبلیغ کننده نژادپرستی را برای مدتی مسدود کنند، ولی بعد از مدتی با چند آدرس جدید فعال شدن و همه اعضاء از دوباره شروع به تولید مطلب میکنند.
یک سال پیش، در سال ۱۳۸۸ ما در اینترنت افشاگری کردیم، (اطلاعات را برای چند مسئول سایت ارسال کردیم)، ولی متالسفانه مسئولین سایتها و وبلاگهای معروف فارسی زبان خبر را دستکاری کردند، و هر آنچه دوست داشتند از خبر حذف و یا اضافه کردند!، در ادامه مطلب به چند سایت و وبلاگ که درباره نئونازیهای ایران نوشتن اشاره میکنیم. اگر دو سال پیش ما نیز وب داشتیم هرگز خبر تغییر نمیکرد و فرصت طلبان، سایتهای نئو نازی را مرتبط با حکومت ایران معرفی نمیکردن.
چه شد که پلیس اینترنتی ما در خواب زمستانی رفت؟!
در مرحله اول چندین وبلاگ و سایت طراحی شد و نژادپرستی، توهم برترینژاد آریا به همراه اشعار و داستانهای جعلی تاریخی به جامعه جوان ایران تزریق شد. اکثر جوانان با کلماتی مانند: هیتلر،نژاد آرایی، کوروش کبیر، هخامنشیان، منشور حقوق بشر کوروش، نازیسم و… آشنا شدن. در مرحله دوم لازم بود جوانانی که فریب اطلاعات جعلی و یا نژادپرستانه را خوردند را در مکانهای اینترنتی جمع کنند. برای متمرکز سازی و شستشوی مغزی نیاز به انجمنها و سایتهای زیبا و حرفهای داشتند. این انجمنها و سایتها ساخته شد و شروع به عضو گیری کردند. در ادامه این مطلب به چند وبلاگ و سایت و انجمن اشاره میکنیم.
حکومت ایران متوجه این فعالیت اینترنتی و سازمان یافته نشد، بعد از مدتی متوجه ظهور انجمنها و سایتهای حرفهای و منظمای شد که افراد زیادی عضو این انجمنها و سایتها هستند که همگی خود را مرتبط با نظام جمهوری اسلامی میدانند!.
لیست:
حزب سومکا، سوسیالیست ملی کارگران ایران
فرمان آریا
ناسیونال سوسیالیسم آریایی
فرزند پیشوا
ایران برتر از همه
تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان
هیتلریته
منم سرباز کوروش بزرگ
اقتدارملی
ایران جاودان بمان
نژادگان
خاک و خون
هیتلر خداوند جنگ و صلح
دادگران پان ایرانیست
یار دبستانی
آنتی ترک
ای ایران
بعد ناشناخته
نگرش ملی گرایان
کانون پژوهشهای ایران شناختی
سرزمین جاوید
آذرآبادگان
نازیسم سایت
ایران شمالی
هیتلر بزرگ مرد تاریخ
آریامهر
کوروش مسیح یهودیان
دختر پارسی
نژاد برتر و اصیل
هانس اولریخ رودل
iranpoliticsclub
خبرگزاری آریا
آریا 7000
تلویزیون مهر
سومکا و جمجا
آذرگشنسپ
آریامن
مرزپرگهر
آریابوم
جستجوگر پارسی جاماسپ
نوروز
تندر
مرکز پژوهش های کاربردی
جبهه ملی ایرانیان نژادگرای آریایی
هفته نامه اشو زرتشت
تارنمای بدون سانسور
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
انجمن امرداد
و …
مهران چیت ساز کیست؟
مهران چیت ساز در کشور مالزی زندگی میکند و هر از گاهی به ایران سفر میکند و با اعضای حزب پان ایرانیست ارتباط برقرار میکند. آدرس مهران در ایران: استان گلستان، گرگان، خیابان ولیعصر، میدان عدالت ۲۶، خیابان چهارم مرداد، پلاک ** و شماره تلفن (۹۸** ** ۵۳۶۹ ۷۶۷۱) میباشد. خدمات سرور این انجمنها نیز از سوی «شرکت پویا سازان فناوری اطلاعات» در استان اصفهان است.
صفحه چیت ساز در کلوب: cloob.com/name/iran_boss
ایمیل های چیت ساز:
mchitsaz[at]frostburg.eduاین نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید
mchitsaz[at]bigplanet.comاین نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید
mehran[at]chitsaz.comاین نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید
mchitsaz[at]yahoo.comاین نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید
حمید رضا نیک بخش کیست؟
حمید رضا نیک بخش در اهواز زندگی میکند، او در ظاهر مسلمان شیعه است، ولی با حزب پان ایرانیست ارتباط دارد. حمید رضا نیک بخش، مدیر اصلی مجموعه سایتها و انجمنهای نئونازیهای ایران است که به جوانان خدمات رایگان برای ثبت دامنه و هاست میدهد و پشتیبان فنی و مالی سایتهای مشابه است. نیک بخش در دهم اسفند ماه سال ۱۳۸۶ هجری خورشیدی فعالیت خود در اینترنت را آغاز نمود و اولین انجمن را ساخت و بعد از مدتی در فروردین سال ۱۳۸۸ فعالیت را گسترش داد و چندین انجمن ساخت و بصورت سازماندهی شده فعالیت کرد.
نیک بخش چندین کتاب نژادپرستانه آلمانی را به فارسی ترجمه و در اینترنت منتشر کرده است. مانند: «نبوغ هیتلر، ارتش بین المللی هیتلر» و همچنین چندین فیلم و کتاب کمیاب نژادپرستانه را برای جوانان با قیمتی مناسب فراهم کرده است.
ایمیل حمید رضا نیک بخش:
info.hitlerbook[at]yahoo.comاین نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید
نئونازیهای ایران با این آدرسها فعالیت میکردن:
neonazi.ir
nazism.ir
hitler.ir
mehshop.co
chitsaz.com
sumka.blogfa.com
سایتهای نئونازیهای ایران از دوباره فعال شدن، آن هم با چه گرافیک شیک و جذابی!
آدرسهای جدید نئونازی های ایران
irannazi.ir
irannazi.ir/forum
ns.gigfa.com
hitlernews.com
hitlertruth.com
hitlerite.blogfa.com
realhitler.com/forum/index.php جدید
worldwar2.ir/forum جدید
بعضی از وبلاگها و سایتهایی که یک سال پیش درباره، نیئونازی های ایران نوشتن:
نئونازیهای ایران، رها در جامعه واقعی و مجازی
tinyurl.com/2a79hej
Azeri Aryan National Socialist
tinyurl.com/246qxv9
tinyurl.com/2fqw3vy
سایت نئونازی های ایرانی
tinyurl.com/2bcw2e5
راه اندازی سایت نئونازی های ایرانی
tinyurl.com/2wrdzwz
سایت رسمی نئونازی های ایران؟!
tinyurl.com/22q4tye
تصویر مهران.چ.س معروف به طراح جوان سایت نئونازی
tinyurl.com/2fs67tn
افشایهویت راهاندازانسایت”نئونازیهایایران” (خبر در میان صفحه است)
tinyurl.com/28x46qx
افشایهویت راهاندازانسایت نئونازیهایایران
tinyurl.com/29axbew
نقدی بر سایت نئو نازیهای ایران( پایگاه نژادگرایان میهن پرست)
tinyurl.com/27c47dy
نژادگرایان میهن پرست
tinyurl.com/2dlfgml
نقدی بر سایت نئو نازیهای ایران (پایگاه نژادگرایان میهن پرست)
tinyurl.com/2f9oae4
انجمن اسلامی نئونازی های مسلمان ایران
tinyurl.com/2e7qpme
فروشگاه آنلاین نئو نازی های ایران !
tinyurl.com/2aey6yc
فعالیت نازیسم و نژادپرست ها بر روی دامنه IR (+ تصویر) جدید
news.gooya.com/didaniha/archives/2010/11/113578.php
همچنین سایتهای داخلی مانند تابناک، فارس نیوز و چندین سایت دیگر درباره نئونازیهای ایران پوشش خبری دادند. این خبر به سایتهای فرانس۲۴ و رویترز هم رسید و خبر جهانی شد؛ با کمی جستجو در سایت گوگل میتوانید اخبار به زبان انگلیسی را بخوانید.
reuters.com/article/idUSTRE6AL4CL20101122
سگ بیشرف حاصل ازدواج فامیلی
- او با گرد نمودن زنانی مانند خود بر علیه محتکرین قیام نموده و چندین روز بازار را بسته و درب انبارها ی محتکرین را باز و به قحطی و غلا خاتمه داده اند . در این ماجرا حاکم شهر تبریز قائم مقام نامی بود که بنا بگفته معمرین و قدما از طرف زینب پاشا و یارانش مقر حکومت او سنگسار شده است . زینب پاشا زنی شجاع و جسور بوده و مانند لوطیها ی محلات به قهوه خانه ها رفته و در مجمع لوطیان می نشسته و صرف غلیان مینموده است . [↪]
پاسخ:
خوب جمهوری اسلامی از گرده ی شما سواری می گیرد ایراد ندارد طبیعتتان همین است
_______________________________________________________________________________
استقلال آزادي جمهوري آذربايجان جنوبي
پيام سکوت ملت آذربايجان :آذربايجان در امور داخلي ايران دخالت نميکند.
بعد از حوادث خونبار مربوط به خلق مسلمان در سال 1359درآذربايجان،وجانباختن تعداد کثيري از مردم آذربايجان در آن حادثه تاريخي،که در نهايت به عقب نشيني توام با اعتراف به اشتباه از سوي رهبريت حرکت خلق مسلمان در آذربايجان يعني آيت الله شريعت مداري که علاوه بر مرجعيت بعنوان مردي از داخل نظام که لقب جانشين خميني را هم يدک ميکشيد،وميتوان گفت که از حيث وابستگان نظام اولين کسي بود که وقتي علم مخالفت با توتاليترهاي مذهبي به رهبريت خميني،را برافراشت ،با اولين حمله متقابل از سوي رژيم،مردم را تنها گذاشته وبراي نجات جان خود، شروع به چانه زني نموده ونهايتا تن به اعتراف و توبه داد.مردم آذربايجان با چنين تجربه اي که نشان ميدهد تغيير نظام با تکيه به وابستگان ناراضي حاکميت وکساني که از درون حاکميت ميآيند امکان پذير نيست ، تجربه تلخ وخونبار ديگري را در سال 1385 از سر گذراند ،تجربه اي که در آن ، اعتراض مدني ملت مظلوم آذربايجان به سالها توهين وتحقير از سوي رسانه هاي همواره وابسته به شوونيستها ، در ميان سکوت موذيانه وعمدي مدعيان حقوق بشر ! ودر ميان بهت وحيرت،در کوجه ها وخيابانهاي شهرهاي آذربايجان،توسط رژيم بخاک و خون کشيده شد.همانهايي که مدام آذربايجان را سر ،سبز وطن ميناميدند،و به جانفشانيها وفداکاريهاي بينظير آذربايجانيها در راه بقول آنان ايران! اعتراف و اذعان داشتند،بناگهان زبان در کام فرو بردند،وچشمها بستند،تا اين بقول آنها سر،سبز وطن!سرخ شود.تو گويي آذربايجان وآذربايجاني سرباز بي مزد ومواجب ايران است وفقط در روزهاي دشوار ايران بکار ميآيد وبعد از آن ديگر هيچ! در واقع آذربايجان در خرداد 1385 از ايران جدا شد.اما مسبب اين جدايي آذربايجاني نبود بلکه کساني بودند که چشم بر جنايت رژيم در آن سال در آذربايجان بستند.نميشود آنگاه که ايران به سرباز جنگجوي غيور نياز دارد ،آذربايجاني ، هموطن غيور ،براي ايراني عنوان شود وبعد از کارزار ،سوسک شود وله شدن سزايش، يکي براي ما تعريف کندفاصله هموطن غيور تا سوسک از کجاست تا بکجا؟.آري درست ميخوانيد، آذربايجان در خرداد 1385 از ايران جدا شد. اماآذربايجان از اين جدايي شرمگين نيست وبا سري بلند به تاريخ جواب خواهد داد، چه:آنکه آذربايجان را از ايران جدا کرد آذربايجاني نبود،بلکه کساني بودند که آذربايجاني را گارگر فصلي ايران قلمداد ميکردند.با احترام به جنبش سبز ايران ،ودر پاسخ به گلايه هاي اين جنبش نسبت به نپيوستن ملّت آذربايجان به اين جنبش بايد خاطر نشان کنم باتوجه به اينکه سالهاست اين ملت را از خود جدا کرده ايد (جز در مواقع دشوار که نياز به غيرت آذربايجان ،پيدا ميکنيد) وچون فرزند خوانده ايران به وي نگريسته ودرد ورنج آنها را مربوط به خودشان دانسته وچشم بر مظالم رفته بر آنان ميبنديد،چنين انتظاري (پيوستن ملت آذربايجان به جنبش سبز)غير معقول مينمايد.که چرا وقتي شما امور مربوط به آذربايجان را به خودمربوط ندانسته ونميدانيد ،در شگفتم ،که چگونه پيام ملت آذربايجان را تابحال دريافت نکرده ايد؟پيام سکوت ملت آذربايجان به شما اين است :آذربايجان در امور داخلي ايران دخالت نميکند.
نمایشاستقلال آزادي جمهوري آذربايجان جنوبي
آکراد متوهم
نمایشامروزه تصور میشود که شمال عراق و شمال سوریه و جنوب شرق آناتولی از دیرباز تاریخ کرد نشین بوده و اکراد پابه پای اقوام آسوری و سریانی و ارمنی و بابلی و سومری در بین النهرین و آناتولی و سوریه حضور داشته اند.حتی برای تثبیت این توهم عده ای از پانکردها الفبای کردی پیش از اسلام را جعل و ارائه داده اند جلب است که زبانهای پارسی و پهلوی و مادی و هخامنشی که قرنها زبان رسمی خاورمیانه بوده اند هرگزالفبای مستقلی نداشتند و از زبانهای بین النهرین و سریانی و عربی الفبای میخی و سریانی و عربی را به قرض گرفته اند حال این الفبای کهن کردی از کجا سر برآورد جای شگفتی و در عین حال اسباب خنده است.
واقعیت این است که اکراد در اصل سکنه زاگرس بوده اند مانند الوار و لک و بختیاری و….. و با شروع فتوحات سلاجقه ترک در آناتولی( دولت روم شرقی) پای کردها به آناتولی شرقی باز شد در این هنگام کردها بعنوان مزدور در واحد های سلاجقه خدمت میکردند و بتدریج بر نیمه شرقی آناتولی که ارمنی نشین بود غلبه کرده و مهاجرت اکراد و نیز اتراک به داخل آناتولی قوت گرفت البته فتوحات اتراک سلاجقه و عثمانی به غرب آناتولی هم سرایت کرده که در آن هنگام یونانی نشین بود ودر یک هزار سال اخیر این روند ترکسازی و کردسازی در شرق و غرب آناتولی ادامه یافت تا اینکه در پایان جنگ دوم جهانی و زوال دولت عثمانی اکراد حمیدیه( تابع سلطان عبدالحمید) با اوامر ناسیونالیستهای ترک کمیته باصطلاح اتحاد و ترقی برای همیشه ارامنه را از شرق آناتولی پاکسازی کرده و صاحب اراضی و مایملک آنها شدند و در غرب آناتولی هم با کوچ اجباری ۵ میلیون یونانی به خاک اصلی یونان غرب آناتولی هم یک دست ترک نشین شد.
در شمال عراق و شمال شرق سوریه حضور کردها به عصر هلاکو بر میگردد و تا آن موقع شهرهای عمدتا کرد نشین امروز مانند اربیل و کرکوک و دهوک وحکاری و قامشلو و حسکه و…. نه کرد نشین بلکه آسوری نشن بوده و نام آسوری این شهرها همگی دلالت بر این مطلب دارد لکن با حمله هلاکو بداخل حوزه خلافت عباسی با تحریک خواجه نصیر الدین طوسی اکراد در معیت مغولان شروع به فتح و تخریب و کشتار در مناطق مزبور زده و به تدریج این مناطق با طوایف کوچنده و جنگجویان کرد و ترکمن مجددا مسکونی گردید. پس وواقعیت این است که شمال عراق و سوریه و جنوب شرق آناتولی (ترکیه) در اصل ملک آسوری ها و سریانی ها و ارامنه بوده ودر کمتر از ۹۰۰ سال اخیر به تدریج به دست اکراد افتاده و حال اکراد از ارامنه و آسوری ها و سریانی ها بعنوان مسیحیان کرد تبار!!!!!! یاد میکنند. ودر این زمینه چیزی از پانترکها کم ندارندبا این تفاوت که پانکردها بشدت مورد حمایت مادی و معنوی از امپریالیزم و رسانه های غربی بوده و برای اهداف آتی یعنی نا امن کردن و تضعیف و تجزیه خاورمیانه برگزیده شده اند.
گوه خوردن زیاد تورک های خر ایران 💩
نمایشمن یک مرندی هستم وهمه همشهریانم وهم استانیهایم همه وهمه قویااعتقادداریم که روزی جمهوری آذربایجان جعلی که زمانی به زورتوسط روسهای حرامزاده ازایران جداشد،دوباره به مام میهن یعنی ایران عزیزخواهدپیوست واین عو عوی اقلیت بسیاربسیارناچیزو حقیر بنام پانترک هم بزودی تمام خواهدشد.اینهاهنوزنمیدانندکه چند نفرسران جمهوری جعلی آذربایجان مزدوران اردوغان بیسواد و عقده ای هستند وسودی برای این پان تجزیه طلبان ندارند.همه30میلیون آذری های هموطنم بلی سربازهستندولی سرباز مادرمان ایران واز ذره ذره خاکمان دفاع کرده ومشتی عناصر تجزیه طلب که ازباسن پدرشان اردوغان
نمایشخارج شده اند رابه سزای خیانتشان بزودی خواهندرساند.زنده بادایران بزرگ وآذریهای شریف و خوار و زبون باد سران جمهوری جعلی آذربایجان و سران متعفن ترکیه جعلی،که اگر بخواهیم به مرزهای تاریخی برگردیم،ترکیه هم بایدبه مام وطن یعنی ایران بزرگ برگردد.
مانقورد به معنی واقعی کلمه
نمایشدرود بر شما.. من تبریزی هستم وطنم ایران است .
نمایششاید شما مانقورد یا… باشید اما اجداد ما انسان بوده نه گرگ حیوان
باعث خنده اقام دیگه کردید مارو
کص ننت خر زاده بی ریشه
نمایشمن یک مرندی هستم وهمه همشهریانم وهم استانیهایم همه وهمه قویااعتقادداریم که روزی جمهوری آذربایجان جعلی که زمانی به زورتوسط روسهای حرامزاده ازایران جداشد،دوباره به مام میهن یعنی ایران عزیزخواهدپیوست واین عو عوی اقلیت بسیاربسیارناچیزو حقیر بنام پانترک هم بزودی تمام خواهدشد.اینهاهنوزنمیدانندکه چند نفرسران جمهوری جعلی آذربایجان مزدوران اردوغان بیسواد و عقده ای هستند وسودی برای این پان تجزیه طلبان ندارند.همه30میلیون آذری های هموطنم بلی سربازهستندولی سرباز مادرمان ایران واز ذره ذره خاکمان دفاع کرده ومشتی عناصر تجزیه طلب که ازباسن پدرشان اردوغان
نمایشخارج شده اند رابه سزای خیانتشان بزودی خواهندرساند.زنده بادایران بزرگ وآذریهای شریف و خوار و زبون باد سران جمهوری جعلی آذربایجان و سران متعفن ترکیه جعلی،که اگر بخواهیم به مرزهای تاریخی برگردیم،ترکیه هم بایدبه مام وطن یعنی ایران بزرگ برگردد.
یاشاسین مرندی با غیرت
نمایشهنوز یک عده از همشهریهای ما در خواب غفلت هستند نمیدونند اررررردوغان خواب دیده براشون همونطور که ایلهام علیف غلام حلقه به گوش خود کرده. اما کور خوندن
نمایشزنده باد ایران و ایرانی
همه دوره موشهای پان حضور داشتند اما جرات ندارند
در اصل پان تورک یا پان کورد همه اینها باید شجرشونو ببینند احتمالا یک جا تخم ترکه شون ایراد داره