مرحوم کارل مارکس نقل قول معروفی دارد که احتمالا شنیده باشید:
Hegel remarks somewhere that all great, world-historical facts and personages occur, as it were, twice. He has forgotten to add: thefirsttime astragedy, thesecond as farce.
ترجمه: هگل می گفت همه وقایع و بازیگران بزرگ تاریخی دو بار تکرار می شوند؛ ولی یادش رفت اضافه کند بار اول بصورت تراژدی و بار دوم بصورت مضحکه!
از زمان رویارویی ایران با قدرتهای جهانی بر سر برنامه هسته ای و افزایش نفوذ منطقه ای ایران، موضوع حمایت از تجزیه طلبان و قومگرایان هم با همان هدف تحریمهای اقتصادی — یعنی ایجاد بی ثباتی و آشوب در داخل کشور و امتیازگیری بر سر برنامه هسته ای — بطور گسترده در دستور کار کشورهای طرف مواجه با ایران قرار گرفت و ردیف بودجه ای محرمانه در داخل سازمان سیا برای آن تخصیص داده شد. ((Funding for their separatist causes comes directly from the CIA’s classified budget but is now “no great secret”, according to one former high-ranking CIA official in Washington who spoke anonymously to The Sunday Telegraph.
His claims were backed by Fred Burton, a former US state department counter-terrorism agent, who said: “The latest attacks inside Iran fall in line with US efforts to supply and train Iran’s ethnic minorities to destabilise the Iranian regime.” [+], [+]
)) این برنامه مشخصا توسط کشورهای آمریکا، اسراییل و بریتانیا پیگیری می شود؛ با اینحال بر پایه اسناد سایت ویکی لیکس، علاوه بر سازمانهای اطلاعاتی این سه کشور، کشورهای کوچکتر چون پاکستان هم در این این زمینه فعال هستند؛ که در مورد پاکستان، به گفته ی ویکی لیکس این همکاری با آشکار شدن حمایت سازمان موساد و سازمان اطلاعات بریتانیا از تجزیه طلبان آن کشور، خاتمه پیدا کرد. ((British and US intelligence have resented the Pakistani-Iranian intelligence cooperation against Jondollah in Pakistani Balochistan. As for the reason behind such a change in Pakistan’s position towards Iran, it is attributed to the discovery of a joint UK-US-Indian intelligence plan in cooperation with the Mosad that supports separatist movements in Pakistan. Foremost among these movements is the Baloch rebel movement through the Balochistan Liberation Army. British intelligence plays a major role in this plan in cooperation with Indian intelligence. When Pakistan was accused of supporting terrorism in India, it responded by providing several documents that show Indian intelligence’s involvement in supporting Pakistani separatist movements in Balochistan, Khyber-Paktunkhwa, and the Pakistani tribal area.
Pakistani Prime Minister Syed Yousuf Raza Gilani handed the documents to Indian Prime Minister Manmohan Singh when he met with him i n Sharm al-Shaykh on 16 July 2009. This was through undeclared Egyptian mediation. Pakistan objects to the British and US plans on Iran and the support provided for Jondollah in order to separate the Iranian Baluchestan Province. This is because it believes that the success of such a plan will mean losing the strategic Pakistani Balochistan Province and its enormous natural resources. [+], [+]
پروفسوربرنارد لوئیسخاورشناس یهودی تبار انگلیسی و استاد بازنشسته ((Emeritus)) مطالعات خاورمیانه در دانشگاه پرینستون است که یکی از برجسته ترین متخصصان در زمینه تاریخ خاورمیانه محسوب می شود.
تاثیرات فکری برنارد لوییس، به عنوان یک متخصص اسلامشناس، در سیاستگذاریهای چند دهه گذشته آمریکا بی اندازه است. به عقیده جیکوب ویسبرگ، ستون نویس مجله نیوزویک، برنارد لوئیس مهمترین تاثیر فکری را در ایده تهاجم به عراق داشته. اصطلاحاتی مانند «بنیادگرایی اسلامی» یا «نبرد تمدنها» هم از ابداعات لوییس است. گفته می شودساموئل هانتینگتون، استاد پیشین علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد، نظریه نبرد تمدنها را با الهام از ایده لوییس مطرح کرد. (( Mr. Lewis was the voice of conservatives, a brooding pessimist, in the time of a sublime faith in things new and untried. It was he, in that 1990 article, who gave us the notion of a “clash of civilizations” that Samuel Huntington would popularize, with due attribution to Bernard Lewis. [+]))
لویییس همچنین به عنوان تئوریسین طرح تجزیه ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه هم شناخته شده. طرح تجزیه خاورمیانه یا (بعدها) «خاورمیانه بزرگ» که با عنوان «پروژه برنارد لوییس» مشهور است، نخستین بار در نشست بیلدلبرگ در سال ۱۹۷۹ مطرح شد بر پایه این طرح، ایران باید به شش یا هفت تکه تقسیم شود؛ این ایده پیشتر در عراق اجرا شده و الان به جای یک عراق، در واقع سه عراق وجود دارد. ((Tarpley, W. (2008). Obama: The Postmodern Coup: Making of a Manchurian Candidate.[+])) به باور دیک چینی، معاون رییس جمهور پیشین آمریکا، در قرن جدید، دانشمندان، قانونگذاران، دیپلماتها و رسانه ها دنباله رو خردمندی لوییس خواهند بود. ((In this new century, his wisdom is sought daily by policymakers, diplomats, fellow academics, and the news media. [+]))
چند هفته ی پیش پارلمان اروپا قطعنامه ای را درباره نقض حقوق بشر در ایران به مجمع عمومی این نهاد برد و نمایندگانی هم درباره این موضوع سخنرانی کردند.
موضوع نقض مکرر حقوق بشر در ایران یک حقیقت غیر قابل انکار است و تقریبا همه کسانی که اندک آشنایی با شرایط ایران داشته باشند از آن آگاهی دارند و بنابر این محکومیت نقض حقوق بشر در ایران هم کمتر کسی را به شگفتی وا می دارد. اما این حمایت از حقوق بشر در سالهای اخیر رویه دیگری پیدا کرده و جنبه سیاسی بخود گرفته چنانکه برخی گروههای حقوق بشری یا نهادهای سیاسی مانند پارلمان اتحادیه اروپا، کنگره آمریکا یا برخی پارلمانهای محلی اروپایی این روند را برای رسیدن به اهداف مد نظر خود را دنبال می کنند.
دو سال پیش مطلبی را دربارهفاخته زمانیمنتشر کردم. بعدتر یکی از وبسایتهای تجزیه طلب هم مطلبی درباره جعلی بودن این پتیشن و نوشته من انتشار داد که لزومی به پاسخ ندیدم اما از آنجا که درباره متن آن درخواستنامه پرسش شده، لازم است این چند خط را اضافه کنم.
«بی تردید پیش از آن که زبان ترکی به آذربایجان وارد شود، زبان این منطقه شاخه ای از زبانهای ایرانی بوده و این موضوع به صورت عام پذیرفته شده است.»
این عبارات از پروفسور والتر هنینگ است(مقاله هنینگ رااز اینجامی توانید ببینید) اما همانطور که هنینگ اشاره می کند، احتمالا کسروی نخستین کسی بود که جنین نظریه ای را مطرح کرد.هنینگیکی از برجسته ترین دانشمندان زبان شناس جهان در یک قرن گذشته است؛ علاوه بر او دیگرانی همچون احسان یارشاطر هم در این زمینهمقالاتیمنتشر کردند.
در این نوشته ی کوتاه قصدم پرداختن به زبان آذربایجان پیش از رواج ترکی در آن خطه نیست؛ موضوع تُرکاندن مردم این منطقه به جز در میان قومگرایان پان ترکیست، موضوعی پذیرفته شده است؛ همچنین از منابع علمی می دانیم که ترکان دستکم تا قرن یازدهم میلادی (هزار سال پیش) اصلادر این منطقه نبودندکه بخواهند زبانشان را به گروههای دیگر منتقل کنند اما پرسشی که تا امروز بارها مطرح شده و پاسخ داده نشده اینکه «اگر آذربایجان ترک نیست پس چگونه ترکزبان شده است؟»
تقریبا دو سال پیش برای نخستین بار در تارنمای «پژوهشهای ایرانی» متعلق به «رضا مرادی غیاث آبادی» و در اعتراض به یک نوشته ی او کامنتی گذاشتم؛ چند ماه قبل هم یکبار پیامی به ایمیل ایشان فرستادم که درباره آن هم خواهم نوشت اما آنچه که بر سر آن کامنت من آمد، دستکم از همان زمان بر من آشکار کرد که نه با یک محقق و پژوهشگر دگراندیش یا مخالف که با یک جاعل و تحریفگر سر و کار دارم. رضا غیاث آبادی به علت نامعلوم و بدون هیچ ملاحظه نوشته ای که متعلق به دیگری بود را با واژگان خودش تغییر داد تا جایی که مفهوم آن نوشته به کل به چیز دیگری تغییر کند.
اخلاقا یک نویسنده یا مدیر سایت مختار است که نوشته ی خواننده اش رامنتشر کند یا اگر صلاح نمی داند از انتشار آن چشم بپوشد؛ اما دست بردن در نوشته ی دیگران به منظور تغییر دادن معنا و مفهوم یک مطلب که با نام دیگری منتشر شده حتی اگر در سایت و وبلاگ شخصی باشد، در حکم دزدی است و کسی که در اندازه ی حفظ پیام یک مخاطب اش امانتدار نیست، نمی تواند در مقولاتی که نیاز به بردباری، خویشتنداری و دقت بیشتر دارد(مانند تاریخ چند هزار ساله یک ملت) جانب امانت و انصاف نگاه دارد.