گویا رادیو فردارسما تعارف را کنار گذاشتهو با جمع آوری تجزیه طلبان شناخته شده به زعم خودش دنبال احقاق حقوق مردم داخل ایران است. کامنت ها را هم کما فی السابق سانسور می کند که بیشتر جا برای تعارف باقی نگذارد.
نخست باید دانست که اساسا حقی به نام تجزیه طلبی یا طرح موضوع تجزیه طلبی برای رادیو گشاد فردا یا یک رسانه بیگانه دیگر وجود ندارد. این موضوع پیش از اینکه به نظر فواحش تجزیه طلب مربوط باشد به قوانین بین المللی مربوط است.
اسراییلی ها از صنعت فیلسازی هم بخوبی در تبلیغات سیاسی شان کمک می گیرند. یک نمونه بسیار مشهور از این تبلیغات ضد ایرانی، فیلم «بدون دخترم هرگز» است که در اسراییل فیلمبرداری و ساخته شد. مورد اخیرتر فیلم ایرانیوم (ایران+اورانیوم) است که می کوشد تصویر منفی از جامعه ی ایران و برنامه هسته ای ایران ارایه کند. اسراییل برای ساخت چنین تبلیغاتی بهترین ابزار فیلمسازی جهان، هالیوود، را هم در اختیار دارد.
تقریبا چهارسال پیش من چند واحد درس سخنرانی در دانشگاه برداشتم. استادی که این دوره را تدریس می کرد، یک خانم مسن یهودی آمریکایی بود. به عنوان یک قاعده ی کلی من نسبت به کسانی که تظاهر به پیروی از مذهبی خاص می کنند، نظر مثبتی ندارم؛ اما از نظر من اینکه چه کسی چه مذهب یا رنگ پوست یا گرایش جنسیتی داشته باشد، به خود آن شخص مربوط است. در این مورد هم هویت قومی و مذهبی این فرد برای من اهمیتی نداشت تا اینکه یک روز در کلاس او اتفاقی افتاد که نظر من را برای همیشه نسبت به او تغییر داد.
توافقنامه اتمی جمهوری اسلامی و کشورهای غربی تحت شرایطی امضا شده که دو طرف معاهده خود را پیروز آن دانستند. غربی ها از بابت اینکه بدون حمله ی نظامی جلوی دستیابی ایران به تسلیحات اتمی را گرفتند، شادمانند و جمهوری اسلامی هم مسرور است که برنامه ی اتمی اش تماما برچیده نشده، بخشی از دارایی هایش آزاد شده و تاسیسات هسته ای اش هم کماکان برجای می ماند. اما بازندگان و برندگان واقعی این توافق چه کسانی هستند؟
بطور کلی غرب به رهبری آمریکا را باید بزرگترین برنده این توافق دانست. غربی ها هیچ امتیاز واقعی به ایران ندادند؛ مگر امتیازاتی که همه ی کشورهای جهان بطور طبیعی از آن برخوردارند–مانند حق دسترسی به دارایی های ملی یا تجارت خارجی. و در ازای چیزی که ندادند؛ امتیازات بزرگی دریافت کردند که از جمله آنها دسترسی مستمر به تمام تاسیسات اتمی ایران فراتر از پروتکل های ان پی تی، تعلیق پیشرفت در برنامه اتمی و از بین بردن دخایر اورانیوم بیست درصد ایران است–که بالقوه می توانست به ساخت سلاح اتمی منجر شود. همه ی این دستاوردها بدون شلیک حتی یک گلوله و با کمترین هزینه بدست آمده.
شلدون ادلسون، میلیاردر یهودی آمریکایی، معتقد است که ایران باید بمباران اتمی شود.
آقای ادلسون، یک یهودی آمریکایی و صاحب تعدادی قمارخانه در شهر لاس وگاس آمریکا است، که به عنوان دوازدهمین مرد ثروتمند جهان و سومین مرد ثروتمند آمریکا شهرت دارد. ادلسون از حامیان اصلی حزب جمهوریخواه آمریکا محسوب می شود.
ادلسون در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا میلیونها دلار در حمایت از میت رامنی و برای شکست دادن پرزیدنت اوباما، رییس جمهور آمریکا، هزینه کرد. وی اخیرا در جمع دانشجویان یهودی دانشگاه یشوا در نیویورک و در حالی که انگار او تصمیم گیرنده ی اتمی است، در پاسخ به پرسشی درباره تعامل آمریکا با دولت جدید ایران چنین اظهار کرد
احمد خاتمی، امام جمعه تهران، معتقد است که اگر جمهوری اسلامی مشکل برنامه اتمی را حل کند، غرب خواستار تساوی زن و مرد در ایرانخواهد شد. پذیرش چنین خواسته بی شرمانه ای بدین معنا است که خاتمی و رفقایش با آن چند قلاده ضعیفه ای که برای عمل جفت کشی و تولید مثل در اندرونی نگه می دارند، حقوق برابر داشته باشند؛ که هیچ مسلمان متشرعی چنین ننگ بزرگی را نمی پذیرد.
از آنجا که برابری زن و مرد تنها خواسته ی نامشروع و غیر انسانی غربی ها نیست، در زیر ما چند پیشنهاد بی ناموسی دیگر که غربی ها ممکن است به جمهوری اسلامی بدهند را فهرست می کنیم تا خاتمی یادش نرود در نماز جمعه بعدی به آگاهی امت اسلام برساند.
سایتهای دیلی بیست ووال ستریت جورنالبه همراه وبسایت اسراییلی جروزلم پست در مطالبی که اخیرا منتشر کردند، حسن روحانی رییس جمهور ایران را انکار کننده ی هولوکاست خواندند. درنوشته ی دلی بیستتصویری از روحانی منتشر شده که در آن دست خود را برای هوادارانش تکان می دهد، اما تصویر را طوری انتخاب کردند تا سلام نازیها در دوران آلمان هیتلری القا شود.
وال ستریت جورنال هم ادعا کرده که هولوکاست یا نسل کشی یهودیان صرفا در ترجمه مصاحبه تایید شده و نه در گفته های حسن روحانی.
نتانیاهو برای همه چیز ایران را متهم می کند. منبع تصویر: knowyourmeme.com
امروز 76 نفر از نمایندگان سنای آمریکا در نامه ای به اوباماخواستار تشدید تحریمهابر اقتصاد ایران شدند. این نامه که پیش از تعطیلات تابستانی سنا فرستاده می شود، به معنی تایید تحریمهای جدید کنگره است که دو روز پیش در مجلس نمایندگان این کشور تصویب شده و نیازمند تایید سنا بود. تحریمهای جدید تقریبا تمام تجارت خارجی ایران و صادرات نفت را هدف می گیرند تا درآمد نفتی ایران عملا به صفر برسد.
تحریمهای اقتصادی — که مطابق قوانین بین المللی،مجازات جمعی و جنایت جنگی محسوب می شوند — صرفا زندگی روزمره و آسایش مردم را تحت تاثیر قرار نداده و در مواردی حتی به مرگ شهروندان ایرانی انجامیده. تحریمها به همراه ناکارآمدی و بی لیاقتی مدیران داخلی، هزینه ی زندگی و درمان در ایران را به صورت سرسام آوری افزایش داده تا جایی که بسیاری از ایرانیان از تامین مایحتاج و نیازهای اولیه خود بازماندند. این تحریمها در حوزه هایی اعمال می شود که هیچ ارتباط منطقی با برنامه اتمی ایران ندارند؛ اما فشار سنگینی را بر مردم عادی وارد می کند. هدف از اعمال این تحریمها، علاوه بر متوقف کردن برنامه اتمی ایران، افزایش نارضایتی عمومی و جلوگیری از سرمایه گذاری ایران در حوزه هایی است که آمریکایی ها و شرکای اسراییلی شان نمی پسندند.
تصویر فتوشاپی نتانیاهو که خط قرمز ایران را بر روی بمب کارتونی مجموعه لونی تونز در سازمان ملل ترسیم می کند. منبع تصویر: العربیه.
جان بولتون، سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل و یکی از مسببین حمله نظامی به عراق،معتقد استکه: «اسراییل باید دیروز به ایران حمله می کرد.» احتمالا منظور از این عبارت این باشد که اسراییل همین حالا هم ضرر زیادی از بابت عدم حمله نظامی متحمل شده. سخنان بولتون در حالی منتشر شد که چند روز پیش بنیامین نتانیاهو هم در مصاحبه با تلویزیون سی بی اس هشدار داده بود، ایران تنها چند هفته با خط قرمز مشهور او فاصله دارد. ماجرای خط قرمز نتانیاهو مربوط به تقریبا یک سال پیش است که در جریان سخنرانی سالانه اش در سازمان ملل، تصویر یک بمب (مشابه بمب های سری کارتونهای لونی تونز) را به سازمان ملل برده بود و برای تعیین محدوده غنی سازی اورانیوم، بر روی این بمب خط قرمزی ترسیم کرد. مطابق خط قرمز آقای نتانیاهو، ایران باید برای رسیدن به سلاح اتمی، 250 کیلوگرم اورانیوم بیست درصد در اختیار داشته باشد تا هر زمان خواست بتواند آن را به میزان بالاتر غنی سازی کند و در نهایت خرج مورد نیاز برای ساخت یک سلاح را فراهم کند. نتانیاهو تهدید کرده بود که اجازه نخواهد داد ایران به این نقطه برسد. حالا پس از یک سال نتانیاهودیروز گفتکه ایران به این نقطه نزدیک شده و در حال حاضر 190 کیلوگرم اورانیوم در اختیار دارد و ظرف فقط چند هفته از مرز 250 کیلوگرم عبور خواهد کرد و به این شیوه تلویحا ایران را تهدید به حمله نظامی کرد: «ایران باید بداند، به آنها اجازه داده نخواهد شد از این خط قرمر عبور کنند.»
ویدیوییاز اکبر عبدی، هنرپیشه سینما، منتشر شده که در بخشی از آن به یهودیان با عنوان «جهود» اشاره می کند. ظاهرا این گفته ها اسباب اعتراض برخی هموطنان یهودی شده که به دلایل نامعلوم معتقدند لغت جهود توهین آمیز است.
عنوان کلیمی — که برخی جایگزین یهود و جهود کردند و بکار می برند — از صفت اسلامی موسی، پیغمبر دین یهود، آمده که مسلمانان به او موسی کلیم الله گفتند.کلیمبه معنای هم سخن است و در دستور زبان عربی، صفت مشبه است بر وزن فعیل، که از سه حرف کاف، لام میم (مانند کلمه) ساخته شده. کلیم الله یعنی آن کس که خدا با او هم سخن می شود. این واژه بطور قطع مفهوم و بار مذهبی دارد و در آغاز یک نام قومی نبوده؛ با اینحال هر گروهی حق دارد نام قومی خودش را انتخاب کنند و اگر یهودیان کلیمی را بیشتر می پسندند باید همان را برایشان بکار برد.
لغت خدا برای من چیزی بیش از بیان و محصول نقص بشر نیست. انجیل مجموعه ای است محترم اما بدوی از قصه هایی که به هر حال کودکانه هستند. هیچ تفسیری — تفاوتی ندارد هر اندازه که هوشمندانه باشد — این واقعیت را تغییر نمی دهد. – آلبرت اینیشتین. (تصویر در قلمرو عمومی است.)
هفته ی پیش خانه ی دوستی برای مهمانی شام دعوت داشتم. پس از ورود به مهمانی و تعارفات معمول، به یکباره از من پرسید که آیا به وجود خدا باور دارم یا خیر؟ برای شروع گفتگو بعد از احوالپرسی پرسش عجیبی بود اما من سعی کردم بدون اینکه به اعتقادات میزبان اهانت کنم برایش توضیح دهم که این پرسش به ظاهر ساده اش می تواند پاسخ های نه چندان ساده داشته باشد.
واژه خدا در گذشته همواره مفهوم یکسان و مشابهی نداشته و امروز هم معانی متعدد دارد. خدایان مردم بابل همان خدایان آشوری، سومری یا مصری نبودند. (در بسیاری موارد این خدایان حتی شبیه به یکدیگر هم نیستند.) خدای عهد عتیق یهودیان همان ویژگیهای خدایان یونانی یا رومی را ندارد. خدای مسلمانان همان خدای زرتشتیان (یا خدایان زرتشتی) نیست. خدای ارسطو و خدای سقراط، خدایان متفاوتی بودند. ولتر و اسپینوزا و دکارت هم خدای یکسانی نداشتند. اگرچه همه ی خدایان به نحوی مشمول همان مفهوم خدا می شوند؛ من به وجود هر کدام از این خدایان باور داشته باشم لاجرم نسبت به بقیه اشکال خدا کافر هستم و هیچکس نمی تواند ادعا کند که به همه ی این خدایان باور دارد. پذیرش هر کدام از اینها نفی دیگری است، بنابر این پاسخ به این پرسش آسان نیست. با اینحال دوست من اصرار داشت که نیروی ورای همه چیز در جهان وجود دارد که آن نیرو خدا نامیده می شود و برای اثبات این ایده هم ادعا می کرد که همه دانشمندان به وجود آن واقف هستند. وقتی پرسیدم که مثلا یکی از این دانشمندان که چنین وقوفی دارد را نام ببرد؛ فی الفور چند حدیث و جمله قصار از انیشتین، فیزیکدان مشهور، درباره اهمیت وجود خدا و اعتقاد به آن برایم فهرست کرد. کار که به نقل حدیث رسید، بهتر دیدم که موضوع بحث را از اثبات وجود یا عدم خدا به دستپخت خوشمزه و مهماننوازی صاحبخانه تغییر دهم.
مقاله ای در سایت جورسلم پست (اورشلیم پست) منتشر شدهکه از قول موشه یعلون، وزیر دفاع اسراییل، می نویسد: «ایران را مجبور کنید میان [برنامه] اتمی و ادامه ی حیاتش یکی را انتخاب کند.»
در این مطلب از قول یعلون — که به تازگی به سمت وزیر دفاع اسراییل برگزیده شده — چنین آمده: «کشورهای غربی باید فشارهای عمده بر ایران را افزایش دهند تا ایران را به شرایطی برساند که مجبور شود میان زنده ماندن و داشتن بمب اتم یکی را انتخاب کند.»
با پایان یافتن دوره ی کاندیداتوری اکبر هاشمی رفسنجانی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و رد صلاحیت اش توسط شورای نگهبان، سخنانی از وی خطاب به طرفدارانش منتشر کرده که در بخشی از آن به طرح تجزیه آذربایجان و بلوچستان ایران توسط سنای آمریکا هم اشاره می کند. به گفته ی آقای هاشمی، قرار است پس از معلوم شدن نتیجه انتخابات این طرحعملیاتی شود:
– در مجلس سنای آمریکا دو طرح خطرناک وجود دارد؛ منتظر انتخابات بودند که تکلیف روشن شود و گویا از این پس فعال می شوند. می خواهند سیستان و بلوچستان و و آذربایجان را تجزیه کنند. بعد هم قرار است اگر اسراییل به ایران حمله نظامی کرد به او کمک نظامی کنند. شاید جنگ روانی باشد اما به قول علما هر احتمالی برای انسان تکلیف می آورد.
از زمان رویارویی ایران با قدرتهای جهانی بر سر برنامه هسته ای و افزایش نفوذ منطقه ای ایران، موضوع حمایت از تجزیه طلبان و قومگرایان هم با همان هدف تحریمهای اقتصادی — یعنی ایجاد بی ثباتی و آشوب در داخل کشور و امتیازگیری بر سر برنامه هسته ای — بطور گسترده در دستور کار کشورهای طرف مواجه با ایران قرار گرفت و ردیف بودجه ای محرمانه در داخل سازمان سیا برای آن تخصیص داده شد. ((Funding for their separatist causes comes directly from the CIA’s classified budget but is now “no great secret”, according to one former high-ranking CIA official in Washington who spoke anonymously to The Sunday Telegraph.
His claims were backed by Fred Burton, a former US state department counter-terrorism agent, who said: “The latest attacks inside Iran fall in line with US efforts to supply and train Iran’s ethnic minorities to destabilise the Iranian regime.” [+], [+]
)) این برنامه مشخصا توسط کشورهای آمریکا، اسراییل و بریتانیا پیگیری می شود؛ با اینحال بر پایه اسناد سایت ویکی لیکس، علاوه بر سازمانهای اطلاعاتی این سه کشور، کشورهای کوچکتر چون پاکستان هم در این این زمینه فعال هستند؛ که در مورد پاکستان، به گفته ی ویکی لیکس این همکاری با آشکار شدن حمایت سازمان موساد و سازمان اطلاعات بریتانیا از تجزیه طلبان آن کشور، خاتمه پیدا کرد. ((British and US intelligence have resented the Pakistani-Iranian intelligence cooperation against Jondollah in Pakistani Balochistan. As for the reason behind such a change in Pakistan’s position towards Iran, it is attributed to the discovery of a joint UK-US-Indian intelligence plan in cooperation with the Mosad that supports separatist movements in Pakistan. Foremost among these movements is the Baloch rebel movement through the Balochistan Liberation Army. British intelligence plays a major role in this plan in cooperation with Indian intelligence. When Pakistan was accused of supporting terrorism in India, it responded by providing several documents that show Indian intelligence’s involvement in supporting Pakistani separatist movements in Balochistan, Khyber-Paktunkhwa, and the Pakistani tribal area.
Pakistani Prime Minister Syed Yousuf Raza Gilani handed the documents to Indian Prime Minister Manmohan Singh when he met with him i n Sharm al-Shaykh on 16 July 2009. This was through undeclared Egyptian mediation. Pakistan objects to the British and US plans on Iran and the support provided for Jondollah in order to separate the Iranian Baluchestan Province. This is because it believes that the success of such a plan will mean losing the strategic Pakistani Balochistan Province and its enormous natural resources. [+], [+]
از رامسفلد، وزیر خارجه پیشین آمریکا و نماینده آمریکا در خاورمیانه (۱۹۸۳)، جمله ای را درباره صدام حسین نقل می کنند که پیشتر فرانکلین روزولت هم درباره «ساموزا»، رییس حمهور نیکاراگوئه، بکار برده بود: «صدام ممکن است که یک حرامزاده (مادر بخطا) باشد اما حرامزاده ی ما است.» ((Donald Rumsfeld, met with Saddam Hussein in 1983: “He’s a son of a bitch, but he’s our son of a bitch.” [+] [+]
))
هفت سال پس از دیدار تاریخی رامسفلد و حسین در سال ۱۹۸۳ (ویدیو این دیداراز اینجا)، دیکتاتور عراقی تصمیم گرفت که بجای حرامزاده آمریکایی ها، حرامزاده خودش باشد و در سال ۱۹۹۰ بدون اجازه اربابش به کویت لشکر کشید. در واقع همه گرفتاریها و نقض حقوق بشر و جنایتکاری و دیکتاتوری صدام هم از همان لحظه ی تمردش شروع شد. بقیه داستان را همه خیلی خوب می دانند؛ آمریکا دو مرتبه با عراق وارد جنگ شد؛ یک دهه عراق را تحریم اقتصادی کرد که به مرگ صدها هزار کودک و شهروند عراقی انجامید و دست آخر حرامزاده عراقی را تحویل دادگاه دادند تا به عنوان جنایتکار جنگی مجازات شود.
پروفسوربرنارد لوئیسخاورشناس یهودی تبار انگلیسی و استاد بازنشسته ((Emeritus)) مطالعات خاورمیانه در دانشگاه پرینستون است که یکی از برجسته ترین متخصصان در زمینه تاریخ خاورمیانه محسوب می شود.
تاثیرات فکری برنارد لوییس، به عنوان یک متخصص اسلامشناس، در سیاستگذاریهای چند دهه گذشته آمریکا بی اندازه است. به عقیده جیکوب ویسبرگ، ستون نویس مجله نیوزویک، برنارد لوئیس مهمترین تاثیر فکری را در ایده تهاجم به عراق داشته. اصطلاحاتی مانند «بنیادگرایی اسلامی» یا «نبرد تمدنها» هم از ابداعات لوییس است. گفته می شودساموئل هانتینگتون، استاد پیشین علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد، نظریه نبرد تمدنها را با الهام از ایده لوییس مطرح کرد. (( Mr. Lewis was the voice of conservatives, a brooding pessimist, in the time of a sublime faith in things new and untried. It was he, in that 1990 article, who gave us the notion of a “clash of civilizations” that Samuel Huntington would popularize, with due attribution to Bernard Lewis. [+]))
لویییس همچنین به عنوان تئوریسین طرح تجزیه ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه هم شناخته شده. طرح تجزیه خاورمیانه یا (بعدها) «خاورمیانه بزرگ» که با عنوان «پروژه برنارد لوییس» مشهور است، نخستین بار در نشست بیلدلبرگ در سال ۱۹۷۹ مطرح شد بر پایه این طرح، ایران باید به شش یا هفت تکه تقسیم شود؛ این ایده پیشتر در عراق اجرا شده و الان به جای یک عراق، در واقع سه عراق وجود دارد. ((Tarpley, W. (2008). Obama: The Postmodern Coup: Making of a Manchurian Candidate.[+])) به باور دیک چینی، معاون رییس جمهور پیشین آمریکا، در قرن جدید، دانشمندان، قانونگذاران، دیپلماتها و رسانه ها دنباله رو خردمندی لوییس خواهند بود. ((In this new century, his wisdom is sought daily by policymakers, diplomats, fellow academics, and the news media. [+]))
موضوع نقض مکرر حقوق بشر در ایران یک حقیقت غیر قابل انکار است و تقریبا همه کسانی که اندک آشنایی با شرایط ایران داشته باشند از آن آگاهی دارند و بنابر این محکومیت نقض حقوق بشر در ایران هم کمتر کسی را به شگفتی وا می دارد. اما این حمایت از حقوق بشر در سالهای اخیر رویه دیگری پیدا کرده و جنبه سیاسی بخود گرفته چنانکه برخی گروههای حقوق بشری یا نهادهای سیاسی مانند پارلمان اتحادیه اروپا، کنگره آمریکا یا برخی پارلمانهای محلی اروپایی این روند را برای رسیدن به اهداف مد نظر خود را دنبال می کنند.
طی سی و سه سالی که از عمر نظام اسلامی گذشت، دشمنی و کینه توزی نظام نسبت به کشور اسراییل به عنوان اصل محوری و لایتغیر داکترین سیاست خارجی ایران، اسباب مخاطرات و گرفتاریهای فراوانی برای ملت ایران شد. در واقع هیچکس نمی تواند انکار کند، جمهوری اسلامی – که مدعی دفاع از حقوق مردم«فلسطین» و دیگر مسلمانان جهان است – در تمام این سالها برای دفاع از گروههای فلسطینی رودروی اسراییل و حامیان این کشور – که در مراکز بزرگ قدرت و ثروت جهان حضور دارند – قرار گرفت و هزینه های هنگفت آن را هم بر ملت ایران هموار کرد.
این رویارویی همواره با عنوان دفاع از حقوق مسلمانان ستمدیده فلسطین انجام می شود؛ اما رفتار نظام اسلامی در مواجه با دیگر مسلمانان از جمله مردم مسلمان افغانستان تردیدهای جدی در اهداف نظام و ادعای ظلم ستیزی سران آن ایجاد می کند.
ایهود باراک و بنیامین نتانیاهو، وزیر دفاع و نخست وزیر اسرائیل
ایهود باراک، وزیر دفاع اسراییل،معتقد استکه به گفته های مقامات جمهوری اسلامی نباید اعتماد کرد و به مذاکرات هسته ای ایران و غرب هم نباید خوش بین بود چون در میان مسلمانان سنت «تقیه» وجود دارد.
موضوع «تقیه» کردن مسلمانان نخستین باری نیست که توسط اسراییلی ها یا طرفدارانشان مطرح می شود. هفته پیشادعای مشابهی در نیویورک تایمزهم منتشر شد و آقای باراک در گفتگو با کریستین امانپور هم مطلب مشابهی می گوید.
در مصاحبه امانپور و باراک،امانپور از او می پرسد که آیا تصور می کند فتوای خامنه ای ممکن است به خاتمه یافتن برنامه اتمی منجر شود؟ و او پاسخ می دهد « آیا شما درباره تقیه شنیده اید؟ تقیه سنتی است که به مسلمانان و علی الخصوص شیعیان اجازه می دهد به شرکایشان دروغ بگویند و آنها را گمراه کنند تا زمانی که به اهداف گروه، قبیله یا ملت برسند.»
پس از تهدیدها و لفاظیهای مقامات اسراییل پیرامون حمله نظامی اسراییلیها به ایران که اخیرا و ظرف چند هفته گذشته ابعاد جدید گرفته و ما ایرانیان را بیشتر به سایتهای خبری پیوند زده، کارشناسان متعددی هم در این زمینه اظهار نظر کردند از جمله دو گفتگوی مهم که اخیرا شنیدم یکی از برژینسکی- طراح سیاست خارجی آمریکاییها در دهه های گذشته – است که این حمله را در جهت منافع ملی آمریکا نمی داند و معتقد است حمله نظامی، اسباب اخراج آمریکاییها از منطقه می شود و به اسراییل هم امنیت نمی دهد وموجب نابودی اسراییل ظرف یک دههخواهد شد. دکتر جورج فریدمنهم که تحلیل گر برجسته سیاسی و از یهودیان بازمانده هولوکاست است، امروز این موضوع را بیشتر لفاظی می خواند تا تهدید عملی.